خاطرات سوتی‌ها

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم خونه ی یکی از آشنایان. یه سری ازدوستاشونم بودن
بعد پسرشون شیرینی تعارف کرد... همه برداشتیم ... جز یکی از دوستانشون که گفت : نه ممنون من نمیخورم
منم که به قول مامانم حرف نزنم اموراتم نمیگذره ... برگشتم گفتم : چرا ؟ مرض دارین ؟
دیدم اقاهه با خشم زل زد به من ... بعد سکوتم کرد
تازه فهمیدم چی گفتم X_X ... خواستم درست کنم گفتم : منظورم مرض قند بود
همه به زور خودشونو نیگه داشته بودن که نخندن :))
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

تلفن زنگ میزنه و من در خانه تنها !
- بله بفرمایید
آقایی پشت خط : سلام ، حالت خوبه
- سلام مرسی حال شما ؟ خوب هستین ؟
-مرسی دخترم بابا خونس ؟
- نه نیستن ، بابا سر کاره !
- آهان پس گوشیشو تو خونه جا گذاشته !
- نخیر شما با خونه تماس گرفتین ! :D


پ ن : تعجبی نداره ! از هر 5 تا تماس ایشون با بابام ، یکیش حتما این جوریه !
:-??
 
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

اس‌ام‌اس دوستم :

اون : یادم باشه سال بعد با هم تخم‌مرغ کنیم. 8->
من : ها؟ :O
اون : رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ رنگ ... رنگ ! X_X

:)) بیچاره 11 بار نوشته بود رنگ :))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

واسه المپیاد فیزیک فقط سه تا دختر از مدرسه ما و 7 تا پسر از مدرسه شهید بهشتی شرکت کردن به خاطر همینم کلاسمون مختلط بود
یه دو ماهی گذشت و ما با هم صمیمی شده بودیم یه روز زنگ تفریح همه باهم رفتیم بیرون و نشستیم زیر یه درخت از شانس گندم همون موقع نمیدونم یه سوسک از کجا افتاد رومن و این شد که بچه ها فهمیدن من از سوسک خیلی میترسم :-ss
دو یا سه هفته بعد دوباره که کلاس تشکیل شد فقط من یه دونه دختر تنها بین 7 تا پسر و یه استاد 24 ساله رفتیم نشستیم تو کلاس هرچی منتظر شدم دیدم نه خیر این دو تا دختر قرار نیست بیان و تا آخر روز من با اینا تنهام :( :-w :(

زنگ تفریح خورد و بچه ها رفتن بیرون ولی خب به من نگفتن تو هم بیا منم با هاشون نرفتم( البته الان با خودم میگم چه غلطی کردم ~X()
خلاصه که گذشت و زنگ تموم شد و استاده اومد تو کلاس و پشت سرشم بچه ها اومدن و نشستن و برای نشستن سر جا شون هم باید از جلو صندلی من رد میشدن
ای روزگار
نمیدونم کدوم بلا گرفته ای شون از تو حیاط سوسک پیدا کرده بود و انداخته بود رو صندلی من یه 2 یا 3 دقیقه گذشت و من تازه دیدم وایییییییییییییییییییییییییییییییییی سوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسکک نههههههههههههههههههههههههه :(( :(( :(( :(( :(( :((و از ترسم من و صندلی با هم خوردیم زمین :)) :D
وای خیلی بد بود هنوزم وقتی یادم میاد جلو 7 تا پسر و اون استاده چه جوری خوردم زمین جالت میکشم :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
حالا بزار تشریح کنم
صندلی امتحان که میدونین چ جوریه؟ یه دسته داره جلوش که اول باید بدیش بالا بعد بلندشی من تو اون صندلی گیر کرده بودم و افتادم زمین به این شکل که پاهام بالا شالم کج شده بود کتابا و کیفم پخش زمین شده بود اصا یه وضع خیلییییییییییییییییی بدییی :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
آقایون =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
من :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :(( :(( :(( :(( :(( :(( :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[
بعدشم در کمال ؟آرامش رفتم بلند شم که دیدم سوسکه جلو صورتمه دیگه کلا یادم رفت کجام عین جن زده ها از جام بلند شدم رفتم پشت استاده میگم هرکار میخوای بکنی بکن فقط اون رو بکشش :)) :)) :)) :)) :))
آخرش به خاطر من مجبور شدیم کلاس رو عوض کنیم چون سوسکه معلوم نبود کجا رفته بود و همشون بسیج شده بودن واسه پیدا کردنش :D :D کتابامم از رو زمین جمع کردن واسم دادن دستم :D :D :D :D
نگین با خودتون من چقد لوسما ولی واقا از سوسک میترسم خیلی زیاد :-ss :-ss :-ss :-ss :-ss :-ss
فرداش تو شهید بهشتی معروف شده بودم :| :| :|
اه
حیف که نفهمیدم کار کی بود
میتونین درک کنین چه احساس بدی داشتم اون موقع؟ :-[ :-[ :-[ :(( :(( :(( X-( X-( X-( :-ss :-ss :-ss :-s :-s
=)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

خب الان هیشکی نمیاد پست بزاره تقصیر منه؟ بعد میگی چرا قوانین میزاری زیر پات؟ خب یکی بیاد پست بزاره دیگه [-o< [-o< :D :-w
 
ارسال‌ها
2,309
امتیاز
63,827
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

Photo0091.jpg

شما فکر کنید پست من رفته صفحه‌ی بعد. :- "
 

prosur

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
114
امتیاز
1,015
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

دارم به خواهرم اموزش آداب معاشرت میدم( حالا اداب معاشرت که نه همون حرف زدن عادی)، اخه خواهر من خیلی ب اثرات بادی لَنگواِیج اعتقاد داره حالا واس ما طبیعی شده اما بقیه که نمی فهمن، از اونجایی که همه ی دنیاش تو ادامس خرسی( هایی که نمدونم کجاش شبیه ادامس خرسی های بچگی مایه) و شکلات خلاصه میشه اومدم براش مثال بزنم: ببین مثلا وقتی میخوای بری ادامس خرسی بخری نباید این ادا ها رو از خودت در بیاری باید با صدای بلند و گویا بگی : آدا اگه میشه به من آقامس خرسی بدین :D :)) :D
خواهرم ( با ی نگاه عاقل اندر سفیه به من ک داشتم از شدت خنده تجزیه می شدم ) : می فهمم ، می فهمم :| L-: :|
پ.ن : خواهرم هشت سالشه!
 

Shery

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
328
امتیاز
4,748
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجـنورد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : سوتی‌ها

در یک مکانی دوستانه کنار هم نشسته بودیم ;;)

و منو دختر عمم داشتیم چای میخوردیم ؛ که قند من تموم شد :/ بعد چند لحظه دیدم که اوشون بلند شدنو اینا

و خب مسیرشون شبیه مسیر قندون بود انگار داشت میرفت قند برداره :/ طبیعتا منم داد زدم برای منم بیار ( قند بود منظورم)

که خب پس از چند لحظه دیدم سرشو از دسشویی در آورده میگه: بیارم ؟!! چشـــــــم! :D

پی نوشت: چه میدونستم داره میره دسشویی خب #والا
 

happiestchemist

ملکه ی شیشه ای
ارسال‌ها
2,802
امتیاز
9,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
4d
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
دارم.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از amoo.majid :
توی کتاب فارسی اول قسمت معنی لغات نوشته:
نازبوی: ریحان، شاهسپرم
رفتم توی عطاری دیدم رو قوطی بذر ریحون نوشته: شاه اسپرم ;))
اتفاقا ما رفتیم باغ گیاهان...شاه اسپرم کنار یه گیاه بود که اسم خانوادش به فارسی خواجه باشی هست،،،،خوب یه جور کاشتن که قشنگ جلب توجه میکرد :))

بعد عطاری سوتی نداده..کتاب خواسته مثبت کنه اسمو
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,254
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از دوستان رفتیم جیگرکی ، کنجه بخوریم :-" بعد من اومدم سفارش بدم زارت ، اشتباه لپی کردم گفتم آغا چهار نخ کوبیده بدین :))

اشتباه لپی معنی داری بود ، قبول دارم :))

+ خخخخخ آغا ما برا امتحان گسسته به دو سه تا از بچه ها قول کمک دادیم ، بعد اولین نفر هول هولکی تند تند نوشتم ، برا چهار نفر دیگم همه چیو نوشتم ، برا یه نفرم نصفه ، با پرو گری تمام بلند شدم دوونه دونه پخش کردم هر چی ام مهدی بیکار (معاون گلمون :)) ) اومد ما رو تهدید کنه مثلن از رو نرفتم ، بعد دیگه مث اینکه کل سالن ریخته بود به هم 2 3 نفر دیگم یاری داده بودن به کل سال تغلب رسیده بود از 4 5 نفر خاص که یکش من بودم با تعداد کثیری از مشترکین

آغا چشتون روز بد نبینه ، بعد امتحان ، فوج فوج غلط در اومدم جوابام بس هولم کردن این دوستان نه سوالا رو کامل خوندم نه کامل و درست حل کردم لام به ذکره خودم با دوازده پاس کردم ، دوستان مشترک منم با 10 یازده :)) خعـلی ضایه بود :))
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

خیلی زشته به‎جای تجدید ِقـوا بگی تجدید ِفراش ؟ :-""""""" :D
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,106
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

راهی که با مترو میتونستم با هفت ایستگاه برم 17 ایستگاهه رفتم :)) آقا بچه دهاتم دیگه :-" بعد متروئه هم نقشه نداشت :-" بغل دستیم هم دهاتی تر از من بود :))
 

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : سوتی‌ها

وقتی راهنمایی بودیم برای حرفه باید میرفتیم کارگاه....گارگاه کجا بود ؟مدرسه پسرا.... (<....خلاصه بار اول ک رفتیم اول راهنمایی[nb]میدونین کسایی ک تازه تیزهوشان فبول میشن چ جوی میگیرتشون دگ؟[/nb] بودمو تازه قبول شده بودم....من از بقیه جاموندم معلما و بچه ها رفتن بنده عقب موندم....بدو بدو اومدم دیدم در بسته س...مجبور شدم از دیوار برم بالا...وقتی میخواستم بپرم خوردم زمین....شلوارم پاره شدصورتمم بدجور زخمی :))...سرمو اوردم بالا دیدم پسرا صف بستن ....همه برگشتن دارن نگام میکنن چن نفرشون نامردا بلند بلند میخندیدن... =)) =)) =)) =))....خلاصه بین 200تا پسر با سر افکندگی تمام رفتم تو کارگاه....حالا رفتم تو کارگاه متصدیش ی مرده ای بود گف:دخترم از جنگ برگشتی؟من میخاستم بگم افتادم زمین شلوارم پاره شد گفتم نه افتادم پاره شدم!!هیچی دگ مرده اینطوری =)) =)) =))بچه ها :)) :)) :)) :))معلممون L-: L-: L-: L-:من ^#^ ^#^ ^#^ حالا وقتی میخاستیم بریم زنگ تفریحشون بود(با اون وضعو و شلواره پارم باید از بین اون همه پسر رد میشدم لا مصب!!)....اینا هم میخاستن کرم بریزن یکیشون اومد جلو گف:شلوار میخای بهت بدم دختر خانوم؟....منم با عصبانیت L-:نه خودم دارم مال خودتو نگه دار برای خودت!!
پسره =)) =)) =))من #S-: #S-: #S-:هنوز بعد 4و5سال معلم حرفه اول راهنماییم هر وق میبینتم کلی خندش میگیره...بچه ها ک جای خود دارن.... :)) :)) :))
.
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

تبلیغ چی‌توز:

پیکه پا به توپ می‌شه؛ حالا مسی، پاس می‌ده به رونالدو! :D

خب مگه مسی و رونالدو هم تیمی‌ان که مسی پاس می‌ده به رونالدو؟ :-"

خیلی موشکافانه بود می‌دونم :D
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

ی روز ما باید گروهی یه امتحان میدادیم. استادمون از قبل گفته بود هر گروهی که امتیازش کمتر شه باس برای جلسه بعد واسه همه پیتزا بخره!!!
بعد گروه ما از همه امتیاز و نمرش کمتر شد!!!
استاد داشت به من می گفت باید 4 تا پیتزا خانواده برای همه بگیری !!!
همون موقع دوستم دم گوشم گفت من که یدونه فقط واسه خودم میخوام..حالا دیگه خودت میدونی!!
منم یه دفعه جواب این دوتارو قاطی کردم به دوستم گفتم هرچی شما بگین بعد روبه استادم داد زدم تو یکی خفه! تو باس کوفت بخوری!!
یعنی یه دفعه کلاس سکوت مطلق شد!!!!
من X_X
دوستم P:>
استاد X-(
پیتزاها
{-8
 

مهسا 18

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
11
امتیاز
45
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4D
رشته دانشگاه
... :-؟
پاسخ : سوتی‌ها

ارشمیدس: خیلی حس بدیه....:(((
:)) کلی خندیدم ملسییییی :))
 

خودتی

کاربر فعال
ارسال‌ها
30
امتیاز
301
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه 1
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم یکی از املاهاشو 19گرفته بود
من:ولش کن داداشی به تخمه...
یهو ته حرفمو خوردم
مامان و بابام: :-w :-"
من:چرا اینجوری نگا می کنین منظورم به تخم چشش بود
مامان و بابام:خر خودتی
من: :-<
 

No-Enemy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
215
امتیاز
430
نام مرکز سمپاد
حلی 4
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
تکنولوژِی پرتوشناسی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از shaylin :
وقتی راهنمایی بودیم برای حرفه باید میرفتیم کارگاه....گارگاه کجا بود ؟مدرسه پسرا....
.

این خیلی خوب بود یه ربع خندیدم :))


سال سوم راهنمایی بود، تو سرویس بودیم داشتیم برمیگشتیم خونه بعدش من با یکی از سال پایینی های هم سرویسیم دعوام شده بود و بحث و جدل بالا کشیده بود و فحش فحش کشی تا پیاده شدن من ادامه داشت. همینجور داشتم داد میزدم و کل کل میکردم موقع پیاده شدن از ماشین و عقب عقب رفتم گفتم: تو؟ پدرت رو درمیارم جوجه! فکر کردی من اینقدر راحت ضایع میشم...

بین جوب ها دیدن یه پل(؟) میذارن که از چند تا میله ی آهنی موازی با جوب درست شده و با اون از روی جوب رد میشن؟ خب متاسفانه اون لحظه من داشتم عقب عقب میرفتم حواسم نبود دو تا از اون میله ها با هم فاصلشون زیاده! :|

یه پام اینور، یه پام اونور مثل فیلم ها و کارتون ها پام باز شد محکم رفتم پایین و اون میله ها بین دو تا پام ... X_X :D بعدش گیر کرده بودم نمیتونستم بیام بالا درد شدیدی هم من رو فرا گرفته بود، له له شدم :)) علاوه بر سرویس مدرسمون، اون دسته دانش آموز های دبیرستان دخترونه و مینی بوسشون که کنار من بودن هم رفتن هوا :D آخر سر نمیدونم کی بود بعد 5 دقیقه من رو کمک کرد از اون وضعیت دربیام ولی تو عمرم اون شکلی ضایع نشده بودم! :))

اون وسطا صدای Oops و Ouch و اوه هم میومد از مینی بوسشون در حین خنده :D
 

usboy

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
424
امتیاز
1,679
پاسخ : سوتی‌ها

اينو قبلا يك جايي يادمه گفته بودم
حالا يادم نيست
ولي چون خيلي دوسش دارم x: دوباره ميگمش

دوم راهنمايي
رفته بوديم موج هاي آبي با بچه ها و مدرسه
يه سري آدم ديوانه اونجا تفنگ آب خريده بودن هي رو ملت آب ميپاشيدن
ديگه اعصابمون خرد شد

منه بدبختم بدون عينك نميديدم مثه آدم :(
يهو يكي از ١٠ متري باز آب ريخت رومون
يهو برگشتم گفتم:
عوضي بيشور!
گاوي؟؟؟خري؟؟؟نميفهمي ؟؟؟

بعد يكي از بچه ها بهم گفت معلم جغرافيمونه يارو :-"

ديگه از دور بدون اينكه ببينمش گفتم ببخشيد
ديگه قيافشو نديدم چه شكلي شده بود
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,106
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

soti_6_.jpg
 
بالا