خاطرات سوتی‌ها

iarsham

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
425
امتیاز
7,575
نام مرکز سمپاد
َ
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
ادبی
دانشگاه
تهران (هنرهای زیبا)
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ارشـــمـــیـــدس :
نقل قول:
یه بار با دوستم و دوست پسرش رفته بودم بیرون
دوستم گفت من به دوست پسرم نگفتم شیمی کاربردی میخونم , گفتم رشتم مهندسی شیمیه!
خلاصه هنوز یک ساعت نگذشته بود که دوست پسرش پرسید شما رشتتون چیه ؟
من گفتم منم مثل بهار شیمی کاربردی میخونم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من ^#^ X_X
دوستم X-(
دوست پسر دوستم :O
یه چیزی که فکر منو درگیر کرده اینه که مگه شما سوم دبیرستان نیستی؟ دوستت دانشجو تشریف داره؟ بعد دوست پسرش تشخیص نداده که تو سنت به دانشگاه نمیخوره؟ بعد اصن چرا گفتی دانشجوی شیمی کاربردی؟ خب میگفتی سوم دبیرستانی؟ اصن چرا با خودتون و ملت اینجوری میکنید؟
 

parmiiida

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
249
امتیاز
9,464
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
دانشگاه
علوم پزشکی همدان
رشته دانشگاه
رادیولوژی^-^
پاسخ : سوتی‌ها

هفته ی معلم در کلاس ما:
همه:در وا شد و گل اومد خانوم معلم خوش اومد! x:
معلم:با ذوق به ما نگاه میکنه! >:D<
ما:سبد سبد گل یاس.....(با مکثی معنی دار و از سر مجبوری (<)خانوم معلم چه زیباست! :D
معلم: در افق محو میشود...
ما: :D
 

Parinaz.

پری‌ناز
ارسال‌ها
1,932
امتیاز
9,953
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قزوین
شهر
قزوین
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
آزاد تهران جنوب
رشته دانشگاه
طراحی لباس
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از iarsham :
یه چیزی که فکر منو درگیر کرده اینه که مگه شما سوم دبیرستان نیستی؟ دوستت دانشجو تشریف داره؟ بعد دوست پسرش تشخیص نداده که تو سنت به دانشگاه نمیخوره؟ بعد اصن چرا گفتی دانشجوی شیمی کاربردی؟ خب میگفتی سوم دبیرستانی؟ اصن چرا با خودتون و ملت اینجوری میکنید؟
بیچاره که گفت "نقل قول".
 

big_bang

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,105
امتیاز
5,518
نام مرکز سمپاد
فرزانگـا(&#39;) امیــ(&#39;)
شهر
نجف آباد
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
اقتصاد
پاسخ : سوتی‌ها

با دوستم بعد از کلاس دم آموزشگاه وایساده بودیم ، من منتظر بابام ؛ اونم منتظر داداشش.
یه ماشینه اومد رد شد ؛ صدای ضبطشم تا ته زیاد کرده بود. به دوستم گفتم : انقد بدم میاد از این آدمایی که مث این عقده‌ایا صدای ضبطو تا ته زیاد می‌کنن. >:p گفت : داداش منم الان میاد همینجوری صدا ضبطش زیاده. :-" من : فرهنگ و شعور ندارن .. [-( دوستم : :O من : نه‌نه من داداش تو رو نگفتم که ؛ کلی گفتم. ^#^ :-"""""

اصن حواسم نبود که گفت داداش منم الان اینجوری میاد. :)))) :د
 

No-Enemy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
215
امتیاز
430
نام مرکز سمپاد
حلی 4
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
تکنولوژِی پرتوشناسی
پاسخ : سوتی‌ها

به خواهر گفتم: "کلید رو درجا روشن کن، آبش خیسه"
بیچاره هنگ کرد :D

میخواستم بگم کلید کولر رو بزن، هنوز از دفعه ی قبل پوشال هاش خیسه :D

***​

خواهرم: اه، اینقدر از این نیما شاخرخ شاخی بدم میاد!
من: نیما چــــــــی؟ :))

***​

معلم شیمیمون داشت تعریف میکرد که برای کنکور از چه ساعتی تا چه ساعتی درس میخونه.
معلم: من ساعت 3-4 میرسیدم خونه، بعد یه چیزی میخوردم و (نشنیدم چی گفت :D) و .... از 10 یا 11 شب تا 6 صبح میخوندم.
من که کفم بریده بود و یه تحقیق پژوهشی هم راجع به خواب داشتیم اصلا تو باغ نبودم یهو وسط حرفش پریدم گفتم:
با کافئین یا بی کافئین؟
معلم: چی با کافئین یا بی کافئین؟ :D
من: شما دیگه؟
معلم: مگه من کافئین دارم؟ :))
من: نه منظورم اینه چرا الکی میگید؟ ( :D) چجوری 24 ساعته بیدار بودید؟ کافئین دیگه؟ :-w
معلم: من؟ من کی 24 ساعت بیدار بودم؟ :-\ کافئین چیه میگی؟
من: آقا الآن خودتون گفتید؟ یعنی من اشتباه میکنم؟ کافئین خوردید دیگه؟
معلم: بله. شما کلا تو باغ نبودی من گفتم از 4 ظهر تا شب میخوابیدم شبا درس میخوندم :-w
من که هنوز تو باغ نبودم: حالا با کافئین یا بدون کافئین؟ :|
معلم هم یه چیزی شبیه این گفت: من دیگه حرفی ندارم :|

کلا از اون روز به بعد یکی از القاب من شد کافئین :D
 

nasim fakhr mohammadi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
406
امتیاز
3,218
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
آيت الله آملى
رشته دانشگاه
داروسازى
پاسخ : سوتی‌ها

-فلانی اینا دارن میرن فرانسه.
-ایشالله چپ کنن.

× این چیزا واسه ما ملموس نیس عاقا :)) :-"
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

داییم داشت با تلفن درمورد مرغداری یه نفر صحبت میکرد، میخواست بگه از گوشت مرغ ها استفاده میکنه یا مرغ ها تخمگذار هستن. گفت: «تخمیه یا گوشتی؟» حرف زدنش تموم شد برگشت دید همه دارن بهش نیگا میکنن ;))
 

مِهرنوش

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
383
امتیاز
7,182
نام مرکز سمپاد
‌‌‌‌فرز
شهر
الف
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

#این سوتیو واسه اتیش پاره تعریف کردم تا1 ماه بعدش داش غش میکرد از خنده :-"یادش بخیــــــــــر 8->

+آموزش: :Dدر محل زندگی ما به کسی که رفته باشه مثلا مشهد میگن مش مثل مش محمود :-s(خاطرات بدی ازش دارم در دوران طفولیت :)) )
یا کسی که رفته باشه کربلا بش میگن کَل فلانی :-"

خود سوتی: :))روزی روزگارانی در محل زندگی قبلی بنده :-"یه اقاهه ای که ترک بودن میرن در مغازه عموی بنده و میگن که واسش شارژ ایرانسلشو واسش وارد کنه بعد عموی بنده هم این کارو انجام میده و اقاهه میره بعد از چن دیقه برمیگرده میگه ببخشید این ایرانسل از کجا فهمیده من ترکم؟؟؟
عموی من: :O :Oمگه میشه؟!
اقاهه:بیا اینجا خودت ببین نوشته مَش تُرک گرامیو...تا تهش میخونه دیگه
=)) =)) =))
هیچی عموی بنده داشتن رو به موت میرفتن در اون ثانیه دیگه =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))


*توجه بنده نیز خود ترکم و قصد توهین به هیچ قومو قبیله ایو نداشتم :-"
 

shaylin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
150
امتیاز
1,323
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
khorasan
پاسخ : سوتی‌ها


معلممون اقای x:مثلن ی سری ادم هستن ک تا بهشون نگا میکنی تورو یاد ی چیزی میندازن...

این جور ادما باید خیلی قدرشونو دونست...چون خاطره های خوبیرو به یادت میارن....

مثلن منو ببینین یاد چی میوفتین؟

ی بنده خدایی:خر ....گوه.....

اقای X; X-( X-( X-(

بچه ها =)) =)) =))

اون بنده خدا ^#^ :-ss :(( :((

توضیحات:اون بنده خدا در حال دعوا کردن با دو ستش بوده....و چون همه تحت تاثیر سخنرانی اقای Xقرار گرفته بودن و ساکت شده بودن

صداشم ی لحظه برا دعوا بلند کرده همه اللخصوص اقایxحرفشو شنیدن

توضیحات:اون دختر بدشانس بنده بودم.....ک همون روز مامانم مجبور شد پاشه بیاد مدرسه.... :| :| #S-:
 

shiz

HanieH
ارسال‌ها
178
امتیاز
829
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نشد :-&lt;
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

سر حوزه ی امتحانمون ک امسال نهایی هستیم :

برای شادیه روح ارواح شهدا و سلامتیه رهبر و موفقیت خودتون با یه صلوات محمدی شرو کنید :|
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز رفته بودم کلاس زبان.یه معلم خیلی جدی داشتیم داشت درس میداد که آخرش به من نگا کرد و گفت read!

منم که حواسم بهش نبود شک کردم که با منه هول شدم گفتم: کی رید؟! :-\
 

شیـوا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
14,714
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
یه سری خاطرات سبز شیمیایی
دانشگاه
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

توصیه خواهرانه بنده اینه ک در هر موقعیت و شرایطی اگه سوتی دادید عیب نداره ، موقع روکم کُنی سوتی ندید :|

مهمونی بودیم بعد ب من گفتن ک اون شیرینی های تو جعبه رو ببر بذار رو بالکن ، هوای خونه گرمه ممکنه خراب شه ، بعدش اومدم برم دیدم پسردایی جان سدّ معبر کرده گفتم :شما یه تکونی نخوری یه وقت.
-{نگاهی ب شیرینی ها می اندازد} عه جلو راه شما رو گرفتم ببخشید حواسم نبود :-" {برمی خیزد مثل جِنتِل مَن ها صندلی را جابه جا می کند }
من در حالیکه فَکّم از این حرکت انتحاری ب زمین چسبیده شروع ب حرکت می کنم و ناگهان ... "بن بست " X_X بالکن کجا بود ؟ راهو اشتباه اومدم گویا :)) [nb]احساس کرده بودم مث خونه خودمونه :))[/nb]

پسردایی : =)) =))
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

واسه انتخاب رشته برده بودنمون دانشگاه آزاد درش شیشه ای بود (دودی هم نبود) اولش که رفتیم تو اون ددره باز بود آخرش که میخواستیم بیایم بیرون(چی گفتم :D) این دوستم دنبالم کرد منم شروع کردم بدو بدو که برم بیرون که یهو دقققققققققققققققققققققققققققق با دماغ رفتم تو شیشه بع از شدت ضربه پرت شدم تو زمین =)) =)) =)) =)) =)) =)) من :(( :(( :(( :(( :(( دوستم :-\ :-\ :D معلما X-( ;)) X-( ;)) X-( پسرای دانشگاه =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) دخترای دانشگاه =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
حالا هیشکی نمیاد کمک ایش :))

یواشکی رفته بودم تو دفتر مدیر داشتم والیبال نگاه میکردم خیلی محو شده بودم که یهو یه نفر داد زد تو اینجا چی کار میکنی اولش من چون هنوز محوش یودم گفتم اهههههههههه یه دقه خفه بزار ببینم چی میشه بعد یه دوثانیه بعد یادم اومد این صدای مدیرمونه :-ss :-ss :-ss :-ss :-ss :-ss :-s :-s :-s :-s :-s :)) :)) :)) :)) بعد دیدم ضایست الان برم بیرون رفتم زیرمیز و بلند بلند با خودم حرف زدم ای بابا مگه خانوم صالحان نگفت تو دفترشه؟؟؟؟( من تو دفتر مدیر بودم خانوم صالحان دفتر خودش رو گفته بود ) :)) :)) :)) مدیرمون صدام کرد منم از زیر میز خواستم بلند شم از استرس سرم خورد به لبش =)) =)) =)) مدیرمون گفت تو دفتر من دنبال وسایل صالحان میگردی؟ :-w دیدم اوا راست میگه X_X واسه همین یهو دلم رو چسبیدم گفتم آی آی آی دلم :-&من :(( مدیرمون :rolleyes: بعدشم گفت یا برو دست شویی یا آب دارخونه من :O بعدش دستم رو از رو دلم برداشتم :D :D :Dیادم رفت دلم درد میکنه =)) =)) =)) =)) داشتم از در میرفتم بیرون که بهم گفت دلت خوب شد ؟؟؟ منم دیدم دیگه دارم گند میزنم رفتم درستش کنم گفتم نه خانوم شلوارم شل شده بود که دلم رو گرفتم ( یادم نبود آی آی دلم گفته بودم)من ^#^مدیرمون X-( X-( X-( X-( X-(من :-" و فرار
=)) =)) =))
 
ارسال‌ها
2,308
امتیاز
63,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

منصور یه آهنگی داره تحت عنوان بری‌باخ. بعد معنی این کلمه‌ی ترکی، میشه این‌ور رو نگاه کن یا یه همچین چیزایی. :>

یه 3،4 سال پیش که این آهنگ تازه اولاش بود که اومده بود بیرون، عروسی دختر عموم بود. من و دو تا از دخترای اقوام پشت بلندگو‌های نشسته بودیم، این آهنگ در حال پخش بود، اون وسط هم ملّت مشغول بودن. :D

منصور : پنجرَ دَن داش گَلیر، آی بری‌باخ بری‌باخ.
فائزه : آی فریبا فریبا. ;;)
زهرا : دیوونه، نمیگه که فریبا، میگه پری باخ. :> (یعنی پری نگاه کن. )
من : فَری باخ نمی‌گه؟ :-?

بعد از نیم ساعت تفکر بازم نفهمیدیم این یارو داره چی می‌گه؛ باز می‌گفتیم آی فریبا فریبا. :))
 

sajjadbest22

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
120
امتیاز
744
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

يني اين يكي از بدترين سوتي هاي عمرمه: :-[
يكي از بچه ها هس تو كلاس به لوكا مودريچ(يكي از بازيكناي رئال)معروفه.من اسم اين بنده خدا رو تو گوشيمم مودريچ سيو كردم.چن روز پيش باش كار داشتم زنگ زدم خونشون.همينجور كه داش تلفن بوق ميزد ،منم داشتم شماره خونشونو از تو گوشيم چك ميكردم اشتبا زنگ نزنم.يهو باباش گوشي رو برداش گفت بفرماييد.منم كه تو حالو هواي خودم بودم جا خوردم گفتم:
((ببخشيد منزل آقاي مودريچ.))
گفت اشتباه گرفتين.منم كه تازه به خودم اومده بودم از خجالت مردمو سريع ماسماليش كردم. :D
 

arez0u

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
693
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
پاسخ : سوتی‌ها

وقتی برا اولین بار رفتم استخر واسه آموزش یکی از دوستام گفت از روشای مربیتون اینه که بچه ها رو پرت میکنه تو شیش متری منم باورم شد بعد همین طور که داشتم به حرف دوستم فکر میکردم رفتم کنار مربی مون اونم دستش رو گذاشت رو شونم منم از هولم فکر کردم هولم داده تو آب از همون لحظه شروع کردم به کمک کمک گفتن :)) :)) :)) یه دو سه بار گفتم بعد دیدم ع چرا خیس نمیشم پس؟؟؟ :)) :)) :)) :)) هنوز دوهزاریم نیفتاده بود پرتم نکرده =)) =)) =)) =)) =))بعد چشام رو باز کردم دیدم کل استخر با مخلفاتش داره میخنده بهم =)) =)) =)) =))
 

saraxcen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
138
امتیاز
875
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
اینستاگرام
پاسخ : سوتی‌ها

چشتون روز بد نبینه

اون روز داشتم والیبال میدیدم یهو عصبی شدم بداشتم چند تا فحش ناجور دادم

یهو نگاه کردم دیدم بابام کنارم نشسته ینی من تا دو روز حالم بد بود
 

No-Enemy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
215
امتیاز
430
نام مرکز سمپاد
حلی 4
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
تکنولوژِی پرتوشناسی
پاسخ : سوتی‌ها

نمیاد حس خوندنه ادبیات لعنتی :-w

بعد از جلسه ی توجیحی مشاورمون برای نهایی و کل حرص خوردنش به خاطر درس نخوندمون...
رفته بودم دفتر مشاورمون ازش یه سوال بپرسم؛ اتاقش هم شلوغ بود هم زمان هم داشت با تلفن حرف میزد هم جواب بچه ها رو میداد.
یه دفعه یکی از دوستای شوت بنده اومد کنارم سلام داد یکم حرف زدیم بعدش خیلی راحت گفت: راستی فلانی (من) Breaking Bad رو دانلود کردم به نظرت قشنگه؟ ارزش دیدن داره؟

من یه نگاهی به مشاور انداختم برگشتم با قیافه ی معذب و ایما و اشاره بهش گفتم نه نمیدونم، ندیدم.

بعد یه کم گذشت دوباره پرسید: راستی Game of Thrones چی؟ اونو که دیگه صد بار تعریف کردی! به نظرت ببینم خوشم میاد؟
من که داشتم میپاشیدم وسط جمع گفتم: نمیدونم. فکر کنم من رو با کس دیگه ای اشتباه گرفتی! X_X
یارو: نه مطمئنم خودت همه ـش تعریف میکنی دیگه!

بعد بدتر شد تازه! :|
برگشت گفت: من میخوام اسپارتاکوس (!!!) رو هم ببینم. تو که دیدی دیگه! خیلی ناجور مورد داره به نظرت؟ صحنه هاش در چه حده مثلا؟
من طرف رو با زور از اتاق کشوندم بیرون بهش فهموندم که داره چه غلطی میکنه :|

اومدم برگردم دیدم مشاورمون دقیقا با این قیافه :| به من نگاه کرد دیگه رفتم پشت سرم رو نگاه نکردم :-w

پ.ن: فکر کنم اکثرا این سریال ها رو بشناسید ولی برای کسایی که نمیشناسند، مورد دومی و خصوصا سومی بسیار ناجور هستند! از اون چیزایی که اگه بیفته دست مامان بابات تحریم ابدی میشی از تمام وسایل الکتریکی! :|
 

tigon

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
211
امتیاز
1,577
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شعر هایم
مدال المپیاد
نقره یک زیست دوره 18
دانشگاه
شهید‌بهشتی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

بنده درحال مشاجره با مشاور مدرسمون(پسر 27 ساله :-"): X-(نه فک نکنم اینجوری درست بشه اصلا فایده نداره باید بریم آموزش باروری! X-(
منظورم اموزش پرورش بود!!!! خب داشتم زنگ قبلش فصل تولید مثلو میخوندم :-" :-?? ....خدا رحم کرد چیزای بدتری نگفتم #-o...تا یه 5 دقیقه من سکوت کرده بودم هیچی نمیگفتم X_X X_X ^#^ تا الانم دیگه طرفش آفتابی نمیشم =)) :-"
کلا عادتمه یچیزی رو که میخونم تا مدت ها تو ذهنم ویراژ میده تا نگمش ولم نمیکنه
یبارم خواب بودم دوستم زنگ زد برداشتم میگم مگه ما خفاش خزنده داریم؟ =)) <D= :-" :D داشتم خوابشو میدیدم !!!
دوستم میگه این چرتو پرتا چیه میگی بابا؟ :-?? منم میگم باید به دکتر جانسون بگم :)) :))
 
بالا