مت
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 147
- امتیاز
- 3,640
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- کرمان
پاسخ : سوتیها
رفته بودیم خونه ی یکی از آشنایان. یه سری ازدوستاشونم بودن
بعد پسرشون شیرینی تعارف کرد... همه برداشتیم ... جز یکی از دوستانشون که گفت : نه ممنون من نمیخورم
منم که به قول مامانم حرف نزنم اموراتم نمیگذره ... برگشتم گفتم : چرا ؟ مرض دارین ؟
دیدم اقاهه با خشم زل زد به من ... بعد سکوتم کرد
تازه فهمیدم چی گفتم ... خواستم درست کنم گفتم : منظورم مرض قند بود
همه به زور خودشونو نیگه داشته بودن که نخندن
رفته بودیم خونه ی یکی از آشنایان. یه سری ازدوستاشونم بودن
بعد پسرشون شیرینی تعارف کرد... همه برداشتیم ... جز یکی از دوستانشون که گفت : نه ممنون من نمیخورم
منم که به قول مامانم حرف نزنم اموراتم نمیگذره ... برگشتم گفتم : چرا ؟ مرض دارین ؟
دیدم اقاهه با خشم زل زد به من ... بعد سکوتم کرد
تازه فهمیدم چی گفتم ... خواستم درست کنم گفتم : منظورم مرض قند بود
همه به زور خودشونو نیگه داشته بودن که نخندن