خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از دوستمام تو پارک بودیم
گفتم اون دختر رو نگا ... دوستم گفت... ا چیکار داری شاید خواهری دادشی خاله ای عمو ای کسی شه!!!!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار سر کلاس ریاضیه بیرون بودیم معلمه مرد بود منو دوستم داشتیم نامه نگاری میکردیم غیبت معلمه:
- in marde torshide haaaaa
-are baw ki be in zan mide
-damaghesho nige kon harkio bekhad begire taraf damaghesho bebine darrafte...

که یه دفعه دیدی معلمه بالا سرمون وایساده لبخند میزنه منم تو یه جهش فوق العاده کاغذرو کش رفتم اونم گفت نترس بابا نمیگیرمش حواست نبود خوندمش....

من از خجالت آب شدم...
 
پاسخ : سوتی‌ها

این سوتی نیست ولی جالبه:

سر کلاس فیزیک میز آخر کلاس خالی بود معلم رفت نشست اونجا، بعد یکی از بچه ها که میز دوم نشسته بود گفت: استاد ببخشید پشتمون به شماس

بعد معلم گفت: اگه دوستان بزارن پشتتون به ما باشه =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با بچه ها رفته بودیم گردش نشسته بودیم داشتیم چای میخوردیم یکی از بچه ها پا شد بره یکی دیگه بهش گفت مواظب باش پات به لیوان نخوره دوستم گفت:نه بابا سایه شو دیدم ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

همین امروز بعد آزمون یارو پشت بلندگو گفت:وقت امتحان به تمام رسیده!
خودشم خندید...
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه سوتي از خواهرم:
دختر همسايه راديو ژله ميخونه !!!
منظورش راديو لوژي بود :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها میخواست بگه حواسم پرت بود
گفت حواسم گیج بود :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز یکی از بچه ها گفت:
من تو رو یه جایی یادم میاد
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار مسئول آموزشی که همیشه به این حالت :-ssهست خواست بگه معلم المپیاد زیست آقای محمد زاده گفت ((آقای المپیاد))قراره فردا بیان!! :))از اون به بعد اسم اون بد بخت شد ((آقای المپیاد))!!!!!!!!! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از عید اولین کلاس شیمی بود1 شنبه روز

معلم شیمی پرسید که کدوم ماده برای رنگبری استفاده میشه؟؟

من هم گفتم :آب هیدروژنه!!!!!!معلم میگف معلومه تو عیدخیلی همه درس خوندین =))

سر کلاس دینی یکی از بچه ها میخواست بگه سریال های ایرانی همش دارن توش مینالن.....بعد اشتباه گفت همش دارن توش میمالن =)) =)) =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش به خیر بچه بویم...
یه بار 6-5سال پیش رفتم تو مغازه خشکبار گفتم آقا شرتک دارید؟؟(منظورم ترشک بود)
 
پاسخ : سوتی‌ها

با یکی از بستگان خانم ودخترش بیرون بودیم کنار جواهر فروشی رد شدیم یهویی قرار شد که برای دخترش گردنبند فروهر بگیره به فروشنده گفت این هوخشتره ها رو بیارین ببینم =)) =))
به فروهر فرمودن هوخشتره
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب دندون پسر خالم افتاد من هم سریع واسش دستمال کاغذی بردم ، پسر خاله جان گفتن خون که نمی یاد
من : اگه خون نمی یاد پس چی می یاد ؟
بقیه : :-? =)) =))
من : :-[ :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم رفته بود دفتر به یکی از چندین بیکار مشغول در مدرسه گفته بود کلاس المپیاد تشکیل میشه؟! بعد جواب داده بودند : نه ! تهرانن معلمتون دانشجو ان بالاخره... دوستم گفته بود دانشجو نیستن که ...میرن باشگاه ! بعد همون شخص بیکار گفته بود: وا! باشگاه؟ ( در حال اشاره کردن به بازوهاش ! ) مگه اصفهان باشگاه نداره که میرن تهران ورزش کنن؟ #-o :-"

تو پارکینگ مامانم داشت ماشینشو پارک میکرد بعد من دیدم اگه پارک کنه من دیگه نمیتونم پیاده شم ! گفتم وایسا من پیاده شم بعد پارک کن ! مامانم گفت که ... فکر کنم منم نمیتونم پیاده شم دیگه ! منم با کمال اعتماد به نفس گفتم : خوب تو هم پیاده شو!! …. :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

داشتم حرفه میخوندم میخواستم بگم فشار خون و ضربان قلب
گفتم فشارقلب و ضربان خون =)) =)) :)) ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر یکی از شکل های کتاب بحث شد.معلم گفت شکل ها خیلی مهمه ولی دیگه رنگش مهم نیست که حالا صورتیه یا سبز آسمونی...(خودشم نفهمید!!!)
 
پاسخ : سوتی‌ها

توی امتحان زبان فارسیم نوشته بودم:نام کتاب بحر در کوزه از شعری از مولانا گرفته شده که میگه:
"بحر در کوزه و ما تشنه لبان گرد جهان میگردیم..!" ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر کلاس یکی از معلما بحث این بود که میخوان کلاسمون رو بعداز ظهر برگزار کنن ما هم که ناراضی بودیم هم صبح کلاس داشته باشیم هم بعد از ظهر...همون لحظه کسی که میخواست اینو به ما بگه اومد تو کلاس:بچه ها قراره کلاستون باشه برای بعد از ظهر!قبوله؟بچه ها:نههههههه مسئول:خب اینجوری بهتره!عوضش کلاساتون زودتر تموم میشه!قبول کردید؟بچه ها:نهههههه مسئول:یعنی شما حاضرید هزینه بیشتری بپردازید و کلاساتون صبح باشه(چون قرار بود بعد از ظهر کلاسا ادغام شه و شهریه تقسیم!) در همین لحظه من بلند گفتم:نههههه(ولی هیچکس با من همراهی نکرد :( بعد از رفتن اون مسئول هم معلم و بچه ها گفتن این چه طرز صحبت کردنه؟!بذار بیچاره حرفشو بزنه! :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار داشتم در مورد معلمم حرف میزدم و اداشو درمیاوردم و با دوستام میخندیدم که دیدم یکی دست گذاشت رو شونم خودش بود خود معلمم داشت بهم لبخند میزد منم همین طور بعد که من فهمیدم چی شده جیغ زدم و از دستش فرار کردم امام اون تمام حرف های منو شنیده بود ;D ;D ;D

من دیگه در مورد هیچ کدوم از معلم هام حرف نزدم هیچ وقت
 
Back
بالا