پاسخ : سوتیها
هفته پیش فلش داداش کوچیکمو برداشتم نمیدونم کجا گذاشتم بعد اونم هی دنبالش میگشت که خدا کوجا گذاشتمش اخه نکنه مونده مغازه
نکنه مونده خونه خاله نکنه...!!!

(منم میگفتم نه من ورنداشتم)!
چون خیلی توش چیزای مهمی داشت برنامه اینا!!!
بعد دیروز بیکار شده بودیم گفتیم بزا به یاد کودکی کباب کباب بازی کنیم.....
بعد که داشتیم همینجوری حرف میزدیم من یهو از دهنم پرید که ای کاش لال میشدم!!!
داداشم:اره باو حافظه تو خیلی قویه من میدونم...!!
من:نه باو......من اگه حافظه داشتم یادم میومند فلش تورو کجا گذاشتم دیگه....!!
سرامونم پاییینه دیگه گرم بازی...!!!
بعدش دوهزاریش نیافتاده برگشته میگه اره خب شاید.....!!! :)
بعد به جان خودم حواسمم نبود داشتم دستاشو نیگا میکردم نسوزم...
نمیدونم از کدوم ور یکی خابوند دم گوشم گوشم سوت زد..
منم عین فنر پریدم در رفتم!!!! :-sچ
ای خاک بر سرت فرشته خاک تو سرت مامان دیدی این ورداشته بود صداشم در نمیاورد...!! X-(
بعد دو ساعت متوالی دور زدیم خونه رو اخرش دوییدم اتاق دروبستم به خیر گذشت!!!
الان باید بگردم پیداش کنم دیگه وگرنه خودمو له میکنه تبدبیل به مموری میکنتم!!!!
