خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

اندر احوالات عموم

یه روز عموم خیلی دستشوییش میادو یکی تو دستشویی بود (دستشویی های قدیمی که فقط پرده برا در استفاده میشده)

به عموم خیلی فشار میاد (از نوع شماره ی یک :) )

القضی برقا میرن :-\

ایشون هم که خیلی فشار بشون اومده پرده رو میکشه

گلاب به رو تون خودشو سر پایی خالی میکنه

اون کسی هم که تو دستشویی بوده (مُسن بود ) هی بهش میگف : نکن :-&نکن :-&
;D
حالا هم که ازش میپرسیم میگه که آخه مگه میشه آدم یه کمش رو خالی کنه بقیه رو بزاره برا بعدا =))

;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

پسر عموم اومده میگه ترمز کدوم پداله؟!؟
منم میگم وسطی....
میگه وسطی از راست یا چپ!!!!!!!!!
من در اون لحظه از تعجب جان بر جان آفرین تسلیم کردم..!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

بچه ابجيم تازه ياد گرفته بگه من
هرچي بهش ميگي ميگه من
حواسم نبود بهش گفتم كي زشته گفت من....

كلا مادر شوهر ابجيم از قيافش معلوم بود گيج شده.... :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب پسر خاله ام اینا خونمون بودن بعد من خیلی باهاشون جور هم با خودش هم بازنش سه تایی نشسته بودیم هی مسخره بازی وخنده واینا بعد اینا عقد کردند چون خونشون طبقه 3وم هست هنوز یخچال رو نبردند که با جهاز ببرند بعد خونه خالم هم طبقه 3وم هست در نتیجه یخچالشون خونه ماست
بعد مکالمه من وپسر خالم
حمید داداش(پسر خالم):زینب مامان نمیزاره کسی به یخچال تکیه بده مگه نه؟؟؟
من :نه نمیزاره
حمید داداش:میگه حمید پدر سوخته بازیش گل میکنه مگه نه؟؟؟؟؟
من :اره
حمیدداداش: =)) =)) =)) =))
زنش: =)) =)) =)) =))
من: :-[ =)) :-[ =)) :-[ =)) :-[ =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

با بچه ها زبون روزه رفتیم باشگاه دو ساعت دوییدیم.بعد باشگاه دگ نفسم بالا نمیومد...از زور خستگی لم داده بودم رو ساکم یه دفه دوستم(با کلی قیف و قپّی) یه جزوه ی دربو داغون از تو ساکش درآورد گفت: علی یه جزوه گرفتم خداااا من: :o =D>دوستم:B-)
منم برای این که نخوره تو ذوقش بهش گفتم فقط سواله؟اونم یه چیزی با خودش هی زمزمه میکرد...با اون وضعم هیچی نمیفهمیدم چی میگه....یه بار دگ:سواله؟؟اونم دوباره یه چیزی گفت...اصلا"نمیفهمیدم چی میگه!!این دفه:سواله؟؟باز همون زمزمه ی نا مفهوم. دوباره:سواله؟؟این دفعه حالیم شد چی میگه:همه چی داره،تعریفو سوالو نمونه .
جو گیر شدم داد زدم مسخره ی فلان فلان اینو از اول بگو دگ جونت اومد بالا نیم ساعته اسیرمون کردی... X-(
یه دفه دیدم کل بچه ها دارن یه جوری نگام می کنن: :o :o :o بعد: =)) =)) =))
دوستمم کم نیاورد برگشت گفت:خبر مرگت دو ساعت پ دارم چی میگم؟؟اون گوش کرتو واکن ببین چی میگم د... X-(
(تمام اون چار دفه که ازش پرسیدم سواله اون همین جمله رو تکرار میکرده... ;D)

چشمتون روز بد نبینه تا افطار که با هم بودیم دوستان مارو گرفته بودن دستگاه...تا یه کلمه حرف میزدم یه هو همه برمیگشتن میگفتن سواله؟؟؟
موقعیم که هیچی نمیگفتم:یه حکایتی برام درست میکردن که رفتم با یکی نمیدونم فلان جااو هی دارم سوتیای خفن میدم...تا سه روز دپرس بودم :((
 
پاسخ : سوتی‌ها

× یکی از دوستان سرِ کلاس گرمش شده بود بعد یکی از بچه ها بطریِ آب معدنی رو میزش بود ، دوستم ازش اجازه گرفت برش داشت که یه کم آب بزنه به صورتش ... یه کم آب ریخت تو دستش زد به صورتش یه حالِ جانانه پیدا کرد .. یه عالمه هم پز داد بهم که خنک شده

بعد یهو دید صورتش چسبناکه ، تازه فهمید که شربتِ آبلیمو زده :)) تفاله های لیمو رو صورتش خیلی خوشگل بود 8-^ ;))

× البته واسه گرمازدگی خوبه دیگه ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم تو یک انجمنی بعد رفتم تو لیریکای آهنگش میبینم یک یارو نوشته متن آهنگ های سلنا قومز همراه با ترجمه فارسی :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

این کتاب آبیای قلمچی کلن یه سوتی مشترک دارن ، به عنوان مثال:
عربی 2 :
روی جلد:980 پرسش 4 گزینه ای
صفحه ی اول:990 پرسش 4 گزینه ای
توی کتابم که نگا کنی984 تا بیش تر نیس ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

یادش بخیر!
کلاس رانندگی بودم بعد حق تقدم با من بود که یهو ی سمند پیچید جلوم منم وایسادمو بوق زدم. یکم که رفتیم جلو تر گفتم:
این ایرانیا خیلی جالبن! کل عمرشونو دارن تلف میکننااااا بعد چراغ ک زرد میشه حاضر نیستن چند دقیق صبر کنن!
مربیم گفت:
آره من خودمم گاهی اوقات این جوریم ولی اصن خوب نیست!
گفتم:
به چراغ زرد ک میرسن عین گاو پاشونو میزارن رو گاز!!!
مربیم:
:|
من بعد از 4-5 ثانیه واقعا این جوری شدمااااااا ، واقعا جدی میگم ، اینجوری شدم:
:-"
و دوباره من به سرعت:
استاد موسیقی سنتی خیلی قشنگه مگه نه؟!
(رادیو آوا گوش میدادیم)
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم درحالت دراز کش رو تخت مامان بابام:وای اصن حوصله ندارم.وای باید ارمان(کتاب کار تابستانش)حل کنم.وای باید کمدمو مرتب کنم.وای نماز نخوندم. مامانم ک حرفاشو میشنید با حالت مثلا جدی اما منفجر از خنده:یکتا هندونه واست گذاشتم.تو هاله برو بخور یکتا با تمام سرعت به سمت هال =))=))=))=))=))=))=))=))=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بچه ی تازه حرف زدن یاد گرفته:
مامان...مامان یه فکر فکری کردم! ;D
بعد از پرس و جو می فهمیم منظورش اینه که یه فکر بکری کردم!
تازه بد ترش اینه که فکر فکر :)) آقا استفاده از آبکش برای جا به جا کردن آب بوده ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من واسه چی اینقد سوتی میدم؟ :(
دیروز داشتم تو ی تاپیک خیلی جدی پست میدادم بعد همون لحظه واسم پ خ اومد من ی صفحه پاسخ پ خ باز کردم ی صفحه هم برای پاسخ ب اون تاپیک
بعد مثه خنگا جابجا جواب دادم :|
حالا متن پ خ این بود "خب اسکل اول درست نگا کن بعد حرف چرت بزن " حالا فک کنید من اینو دادم تو ی تاپیک خیلی جدی بعد خودمم نفهمیدم خیلی با ارامش دو ساعت بعد فهمیدم ... نمیدونستم با چ سرعتی ویرایش کنم
خوب شد کسی نقل قول نزده بود بگه این چیه نوشتی ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

به دوستم گفتم خواهرت چند سالشه؟
دوستم:1 سال و دو سه ماه
من: ادم سن خواهرشو تقریبی نمیگه
دوستم: 12 مرداد میشه 1 سال و 2 ماه B-)
من:اخی یعنی مردادیه ;D
دوستم: نه خردادیه :))
کلا من همچین ادم باهوشی هستم ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز دوستم ازم پرسید داداشت چند سالشه؟
بهش گفتم : امسال میره پیش
گفت : عه میره پیش؟ رشته ش چیه؟
گفتم : رشته؟! :o!! بچه ای که میره پیش دبستانی رشته نداره که!! :))
گفت : فکر کردم منظورت پیش دانشگاهیه!!! :-"
چه فکرا میکنن بعضیا :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از اشنایان هست فامیلش آرامه ولی من هر دفه صداش میکنم اقا مهربان نمیدونم تو اون لحظات به چی فک میکنم واقعا. :-" :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار که مامانم کله پاچه درست کرده بود من هم که از این غذا بدم می اومد
یک ساعت فقط دنبال لوزالمعده تو کله ی گوسفند بدبخت می گشتم
وقتی متوجه سوتیم شدم که دیگه همه داشتن به من می خندیدن :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم دیشب یه گوشی اچ تی سی وان اس خریده بلدم نیست باهاش کار کنه ;D

امشب اومده بود تصویر زمینشو عوض کنه ، دوستام گالریشو آورد گفت کدوم یکی از این عکسارو میخوای ؟

گفت : همین صادقک هارو بذار

منظورش قاصدک بود :)) :)) :))

بعدش یکی از دوستام که ادعای زبان داره رفت توی قسمت help و نوشته هاشو تند تند شروع کرد با لهجه غلیظ بریتیشی خوندن ...

وقتی به کلمه ی جی پی اس رسید اشتباه خوند جی پی سی

یکی از دوستام بهش گفت حداقل این کلمه ای که معنیشو میفهمیمو درست میخوندی حالا بقیشو نمیفهمیم :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیشب رفته بودیم احیا به دوستم نماز شب قدر(به قول احسان علیخوانی نماز والدین ;D)رو گفتم که دو رکعته و...آخرش بعد سلام 70 بار میگی:استغفرا...و اتوب الیه ربّی نداره!!
بعد دوستم نمازشو خوندو بعد نماز یه تسبیح گرفت دستش با حالت خشوع و تضرع در حالی که گردنشو رو بالا کج کرده بود دیدم داره بلند بلند میگه:
استغفرالله و اتوب الیه ربّی نداره...استغفرالله و اتوب الیه ربّی نداره... :o :o
حالا منو میگی وسط مجلس عزا دارم هرهر به این میخندم...اونم بنده ی خدا هی داشت میگفت =)) =)) =))


انسان جایزالخطاس دگ!! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

کلا من در شرایط عادی سوتی نمیدم......اما این ماه رمضونه بعد جور فشار آورده...

1- اونروز سر اذان مغرب یکی بهمون زنگ زد :| حالا بگذریم که مجبور شدم از پای سفره پاشم برم تلفن جواب بدم...رفتم گوشی رو برداشتم تحت تاثیر اذان :-" میگم الله ~X(

2- اونروزم خواب بودم تلفن زنگ زد......کلا تلفن تو اتاق خودم رو میز کامپیوتره..... پاشدم حیران و عصبانی....رفتم به سمت تلفن....هی سعی میکنم موس ُ بردارم....حالا مگه لامصب برداشته میشه ........

هیچی دیگه نمیدونم اونجا چی فکر میکردم واقعن؟؟
الانم دیگه از خودم ناامید شدم ....منتظر حمله نظامی آمریکا هستم :|
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز نسيم يه سوتي داد ما يه علي گريواني دارييم توشهرمون كه همش 2يا1كشوريه توكانونبعد گفتيم اگه سه نفر اول كنكورباشه خودمونو بگيريم بعد نسيم گفت اگه تك رقمي شد ميريزيم توخيابون مثا انتخابات جشن ميگيريم :))
 
Back
بالا