s123
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 134
- امتیاز
- 914
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- تــهران
پاسخ : سوتیها
دوغ میخواستم تو پارچ بریزم ببرم سر سفره بعد پارچه بزرگ بود باید دوتا از این بسته دوغارو میریختم تو پارچ بسته های شیر و دوغم که شبیه... #-o
بعد 1 بسته دوغ ریختم یکی شیر قیافه مهمونمون وقتی میخورد بسی خنده دار بود
یه بارم عجله داشتم به جای شکر ، نمک ریختم تو چاییم
سر زنگ شیمی توی آزمایشگاه بودیم بعد اسید رقیق شده ی گروه ما دست من بود ، بغل دستیم ـم ساعت پرسید منم که اسید دست راستم، اومدم ببینم همش ریخت روم یه همچین اسکل ـآیی معلمم کلی نگران شد و اینا
همیشه تو اون فیلمه که همین اتفاق برای مرد ِ افتاد اما چایی ریخت روش و مسخره میکردم اما...
دوغ میخواستم تو پارچ بریزم ببرم سر سفره بعد پارچه بزرگ بود باید دوتا از این بسته دوغارو میریختم تو پارچ بسته های شیر و دوغم که شبیه... #-o
بعد 1 بسته دوغ ریختم یکی شیر قیافه مهمونمون وقتی میخورد بسی خنده دار بود
یه بارم عجله داشتم به جای شکر ، نمک ریختم تو چاییم
سر زنگ شیمی توی آزمایشگاه بودیم بعد اسید رقیق شده ی گروه ما دست من بود ، بغل دستیم ـم ساعت پرسید منم که اسید دست راستم، اومدم ببینم همش ریخت روم یه همچین اسکل ـآیی معلمم کلی نگران شد و اینا
همیشه تو اون فیلمه که همین اتفاق برای مرد ِ افتاد اما چایی ریخت روش و مسخره میکردم اما...