این دوستِ پسرِ عمم رو خوندم دوس پسر عممبه نقل از شـــــــــــیرین :دوست پسر عمم داش تعریف میکرد که جون که بودیم هرجا که عروسی بود با رفقا میرفتیم میگف نشستیم رو صندلی
یه مردی امد گف شوما ها کی هسین میگف منم هول شدم گفتم از رفقای عروسیم اون مرد گف من پدر عروسم![]()
![]()