خاطرات سوتی‌ها

fteh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,893
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خوزستان
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یکی اومد خونمون .من دویدم تو حیاط (فک کنم8 سالم بود :-?).بعد بجای اینکه بگم کیه؟ ...گفتم:...الووووووووووووو!!!

هیچی دیگه...برگشتم تو خونه درم باز نکردم!
 
آخرین ویرایش:

kimi.kaka

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
115
امتیاز
393
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : سوتی‌ها

داشتیم فیلم میدیدیم با خانواده ، بعد اعصابم خورد شد میخواستم بگم گور بابای فلانی ( تو فیلم بود طرف)
بعد گفتم فحش ندم به بقیه ، گفتم گور بابای خودم :-"
خیلی بد نگام کردن مامان و بابام :-"
 

Sadaf R

کاربر فعال
ارسال‌ها
70
امتیاز
238
نام مرکز سمپاد
فــــــــرزانگان 1
شهر
شيــــــراز !
پاسخ : سوتی‌ها

چن روز پيـــشا خاهــرم گير داده بــود ب مامان بابام كــ شما چــرا با من بازى نمى كنيــن !!(جَو زدگىُ اينــا :-")
بعــدم گُف من تصمـيم گــرفتم وختــى بزرگ شدم مامان يا باباى پايه اى بشــم .! :>
كُلن ى چن ثانيه هنگ بودن همه .!! :-\
ولى من ميدونم حتمن باباى خوبى ميشه بزرگ شه .!! :D
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
885
امتیاز
4,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

صبحی رفتم مسواک بزنم :D
بعدش خمیرو زدم روی مسواک گذاشتم تو دهنم بعد داشتم میزدم به دندونا احساس میکردم کف نمیکنه تو دهنم اخه چرا؟بعدش متوجه شدم خمیره افتاده پایین لثــه :D :D
بعدش دیگه حوصلم نشد دوباره مسواک بزنم :D :D
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم داشت تعریف میکرد ...
جلو چرخ و فلک وایساده بودیم یکی هم داشت از ما عکس میگرفت در همین هین چرخ و فلک ایستاد یکی گف: صب کنید صب کنید بذارید چرخ و فلک دوباره حرکت کنه اخه ایستاد !!!
بیچاره فک کنم نمی دونسته که تو عکس چرخ و فلک حرکت نمیکنه! :)) :)) =))
 

...roze...

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
307
امتیاز
1,371
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

خونه مادربزرگم بودیم همه هم بودن. داییم اینا از تهرانم اومده بودن یک چند سال هس ندیدیمشون. بعد خاله ام هم اومد به داییم میگه ماشاا... چه قدر بزرگ شدن شازده پسرتون ... چن سالشه؟؟
داییم: نمی دونم ولی خیلی وقته داریمش
من : :|
خاله ام : :O
پسر داییم : :((
داییم : :-??
 

fatemeh76

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
90
امتیاز
412
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمانشاه
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سوم ابتدایی که بودم یه بار مکبر مدرسه شدم و به جای تسبیحات اربعه بلند گفتم تسبیحات عربده :-"
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-" 1 مرحله 2 :-"
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی ساله سوتی دوست من :))
دوستم :ایپد بهتره یا تبلت
من :تو ایران تبلت
دوستم ::)) چرا سیستم اندرویدشون فرق میکنه ؟
:)) بعد کلی توضیح ددم میگه ای او اس نسخه چنده اندرویده =))
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
885
امتیاز
4,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ی__ه دفعه تو کلاس زیست بودیم فک میکنم میخواستم بگه خانوم اجازه برگشتم گفتم خ__اله :-" :-" :-"
 

M.Y.B.Q

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
1,294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4d
شهر
تهران
مدال المپیاد
نپرس!!!!
دانشگاه
شهيد بهشتي
رشته دانشگاه
دندون پزشكي:*
پاسخ : سوتی‌ها

يادمه رفته بودم ساختمون متخصص ها ببينم هركدوم چجوريه كاراشون و اينا...
جو سنگينييييييييييي بود!اخه ي متخصص پوست و ي داخلي داشتن يكم اونطرف تر پذيرش ميحرفيدن...ي عده هم منتظر

عاغا...منم اومدم كلاااااااااس بزارم!ب منشي گفتم:سلام خسته نباشيد...ميشه هروقت كار الان دكتر دندون پزشك تموم شد من براي چند دقيقه تشريف ببرم پيششون؟ميخوام درمورد انتخاب رشتم باهاشوم مشورت كنم... ;;)
;;)
عاغ من اينونگفتم!اول منشي زير لب خندش گرفت! ;))بعد اون دونفر از منطقه متواري شدن ولي صداي خنده هاشون ميومد! X_X :-[با اين حالت... :)) :))..منم تو دلم اينجوري بودم #-o :-<

منم ك كلن خراب كرده بودم رفتم نشستم منتظر شدم :D
ميخواستم بعدش پيش اونيكي ها هم برم كه با اين كارم احساس كردم نرم بهتره! :-"
 

Mahgol

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
208
امتیاز
866
نام مرکز سمپاد
مدرسه قرآنی علامه محمد تقی آملی(!)
شهر
آمل
مدال المپیاد
در زمان کودک سالی زیست
دانشگاه
مازومس(مازندران یونیورسیتی
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : سوتی‌ها

يني گند ترين سوتي دنيا رو من امروز دادما!!!! آبروم كلني رفت.... :( X_X

خدا بگم اون كسي كه به من پيشنهاد داد روزا برم اورژانس بيمارستان رو چه كنه!يكي نيس بگه دانشجو ترم ٣ رو چه به اوژانس؟! :-<

هيچي ديگه امروز برا دومين بار رفتم اورژانس بعد منو با يه دختره ي ترم ٧ اي تريپ خبره زديم گفتيم چند تا عكس راديولوژي ببينيم بگيم ايرادشون چيه و از اين افه ها!دكتر كشيك اورژانس هم بالا سر ما ايستاده بود كه اگه سوالي داشتيم بپرسيم!يه عكس قفسه سينه رو داشتيم ميديديم يهو ديدم وسط عكس يه چيزه فلزي هست فكر كردم اينم مدل شكستگي استخون پا و ايناس كه توش ميله ميذارن و اينجا هم اومدن ٢ تا مهره رو به هم چسبوندن و خيلي شيك از دكتره مي پرسم عه اين چيه؟!اون دختره اروم يه چي مي گه!منم كه نميشنوم چي گفته هي چي چي مي كنم كه مثلا طالب علم و يادگيري ام يهو اون دكتر كشيك كه مرد هم بود ميگه بند لباسشه خانوم دكتر!عكس ماله قفسه سينه يه خانومه!!!!!!!!
يني قيافه اب شده ي نقش بر زمين من در اون لحظه قابل ديدن بودا!!!!جلو اين لامصب خنده رو هم نميتونستم بگيرم لااقل كم تر ابروم بره.... :-<
 

ki miya

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
165
امتیاز
2,218
نام مرکز سمپاد
فـرزانـگـان یــک
شهر
اراک
پاسخ : سوتی‌ها

عزاداریای عاشورا بوده بعد برادرِ بنده ام طفلی بیش نبوده :-"

ما یه عمویی ام داریم اسمش حسینه ;))

ملت حسین حسین میگفتن بعد این داداشِ ما ام خواسته عزاداری کنه میگفته حسین حسین عمــو حسین :)) :)) :)) :))

عزاداری رو ب محفلِ بزم و خنده تبدیل کردن :))
 

igin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
133
امتیاز
1,630
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شاهرود
دانشگاه
صنعتي شاهرود
رشته دانشگاه
حسابداري _روان شناسي
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز داشتم خاطره تعریف میکردم. اومدم بگم یه خاطره هست هیچ وقت یادم نمیره گفتم یه خاطره هست هیچ وقت یادم نمیاد!!! :-"
 

newfolder16

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
153
امتیاز
379
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

ی مدت بود کلن این گود بای پارتی جعفر افتاده بود تو دهنمونُ اینا. بعد اسم معاونمون ـم جعفری عه. زنگ تفریح که خورد اومد جمعمون کنه از تو حیاط، من پشتم بش بود، یهو داد زدم: "همه جعفریا" نمی دونم فهمید یا نه، سعی کردم محو شم کلن. :- "
 

Liese

کاربر.
ارسال‌ها
885
امتیاز
4,451
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

صبحی بیرون بودم رفته بودم کفش و کیف بخرم داشتم کیفا رو می دیدم خــانومه داش میگف ببخشید خانوم برید کـنار حــالا من انگار نه انگار بعدش که فهمیدم کلی ضایع شدم :-" :-"
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

من گاهی اوقات موتور بابام رو میگیرم و با اون یه دور کوچیک تو محل میزنم :-" بعد معمولا با استارت(؟) اینو روشن میکنم و زیاد هندل نمیزنم. یه بار اومدم با هندل زدن تمرین کنم. یکی دو بار که زدم روشن شد. بعد اومدم به بابام بگم که منم آره و... . رفتم جلوش هندل بزنم 50 بار فشارش دادم با تمام قدرت اما روشن نشد =((
بعد بابام همین طوری وایساده کنارم داره نیگا میکنه اینا حالات بابام توی اون زمانه => :-w :-< :))
حالا بابام اومد سوار موتور شد، یه بار که هندل زد موتور روشن شد :O
دلم میخواست آب شم برم زیرزمین.
الآن متوجه شدید ما هم موتور داریم؟ یا بیشتر توضیح بدم :) :D :))
 

Ri ra

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
486
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

همین الانِ الان خانومه زنگ زده میگه آقای ب هستند؟
مادرم:نخیر خانوم رفتن از این خونه.
خانومه:آها!آخه برای امر خیر مزاحم شدم....شما دختر دارید؟
مادرم:نه :-? حالا آقا پسرتون چیکاره هستن؟
خانومه:تعمیرکار کامپیوتر...
مادرم:نخیر خانوم!برای ایشون دختر نداریم! :Dفک کردم دکتر هستن! :D
تلفن و قطع میکنه
من: =))این چی بود گفتی؟!
مادرم:ای وآآآآی!اصلا نمیدونستم چی باید بگم!! X_X :-??
...
عمه ام تو این اوضاع:
دوماد باهاس مرد باشه!آدم باشه!پسر باید آدم باشه دکتر مهندس چی چیه؟
خواهرم(9سالشه):عمه؟ :-? خوب همه پسرا آدمن...مگه پسرِ خر هم داریم؟ ;;)
:))
 

B-D SGR

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
175
نام مرکز سمپاد
راهنمايى فرزانگان ١
شهر
تهران
مدال المپیاد
بى خيال بابا
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي هاي دختر خاله ما ؛

ممكنش هست -------> امكانش هست

اشكالش نيست --------> مشكلي نيست

………….........

پسر خالم ٣ سالشه بعد هر كيو ميبينه بش ميگه كچل

پدر زن داييم كچله رفته بوديم خونشون بعد اين هي بش ميگفت كچل ... اخر سر گفت شما چرا اينقدر كچلي

بنده خدا با خجالت گفت : والا از وقتي مامانم منو زاييده كچل بودم :> :-"

ما همه در حاله تركيدن =)) :))
 

shirin!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
5,637
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
در ارزوی طلاونقره و برنز
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

دوست پسر عمم داش تعریف میکرد که جون که بودیم هرجا که عروسی بود با رفقا میرفتیم میگف نشستیم رو صندلی
یه مردی امد گف شوما ها کی هسین میگف منم هول شدم گفتم از رفقای عروسیم اون مرد گف من پدر عروسم L-: =))
 

*M.M*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
781
امتیاز
4,463
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از شـــــــــــیرین :
دوست پسر عمم داش تعریف میکرد که جون که بودیم هرجا که عروسی بود با رفقا میرفتیم میگف نشستیم رو صندلی
یه مردی امد گف شوما ها کی هسین میگف منم هول شدم گفتم از رفقای عروسیم اون مرد گف من پدر عروسم L-: =))
این دوستِ پسرِ عمم رو خوندم دوس پسر عمم :)) باخودم گفتم چه خانواده روشن فکری هستن این شیرینشون :))
 
بالا