خاطرات سوتی‌ها

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : سوتی‌ها

از صُب تا شب،- تکرار می‌کنم- از خود ِ خود ِ صُب تا شب، پای پی‌سی بودم، بعد از این هدفون سنگین ـائم رو کلّه ـم بود، خود ِ خود ِ شب تازه متوجه شدم هیچ آهنگی پلی نکرده بودم، سکوت ِ کامل گوش می‌دادم فقط. :ال :-"
 

mohammadpasan1373

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
754
امتیاز
4,430
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
بیرجند
مدال المپیاد
آقا ما نخوندیم ولی تو برو!!!!خداییش ضرر نمیکنی!
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
عمران
پاسخ : سوتی‌ها

رفتم ب طرف واسه خونواده سمپادیا پیشنهادِ ازدواج دادم بعد ک جواب + داده دیدم پسره! :-"
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : سوتی‌ها

بابام مثلا میخواد مبحث علمی و اینا توضیح بده

میگه :: دیدید این عقابا کلشون رو میکنن تو کله ے تمساح دندوناشون رو تمیز کنن

من::بابا عقـــــــــــــــــاب؟ :O
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

تو خیابون بودیم بابام یههویی وایساد نگاه کرد اطراف خیابون گفت:اه این نونوایی همیشه بستس تو این هفته حتی یه روزم باز نبوده
با عصابانیت راه افتاد بعد سر خیابون بعدی یههووییی دوباره وایساد
-ااااا این که همونه :O
من:چی؟
بابام :نونوایی :| :-??
فهمیدیم یه هفته میرفته دم یه تعمیرگاه که بسته بوده نگاه میکرده فک میکرده نونوایی اونه :-"
 

goldengirl

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
176
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نیشابور
پاسخ : سوتی‌ها

پنجشنبه تولدم بو توتالار گرفتیم بعد موقعی که داشتن کادوها اعلام میکردن نوبت خالم شد
بعد مامانم گفت به افتخار خاله ی عروس... :O
من:جان؟
همه:خاله ی عروس؟ :)) :)) :)) :)) :))
مامانم: :-/
خلاصه که تااخر تولدم همه بهم میگفتن عروس وول هم نمیکردن :D
 

mina99

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
208
نام مرکز سمپاد
مادر
شهر
سیرجان
مدال المپیاد
نوچ
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز با داداشام رفته بوديم بيرون،كه داداش كوچيكه برداشت گفت بچه ها اين اطراف هيچ نونوايي فروشي هست؟
من:چي؟نونوايي فروشي به كجا ميگن؟
د.ك.:به جاااااااااااااايي كه ..... :-?? :-?? :-?? :-??
منو د.ب.: =)) =)) =)) =)) =)) =))
 

fatemeh.sh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
361
امتیاز
8,146
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم کاشان اردو.شب مسواک زدیم برگشتیم.یکی از دوستام هی میگفت این خمیر دندون چرا اینجور بود!؟
ما هم رد ماجرا رو گرفتیم فهمیدیم صابون خمیری رو به جا خمیر دندون برده. =)) =)) =)) =)) :)) :))
 

(:TABASSOM:)

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,813
امتیاز
41,058
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
TBZ
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

اندر احوالات مجدد کلاس زبان !!!

من : آقا از من نپرسیدین !!!
وی: میخواستم بپرسم حالا تو بگو 10 سال بعد همین موقع چی میشی؟
من : I will become a good pet
وی : what ( با لحنی که مثلن میگه چه نوعی؟)
من : good pet
وی: ok ! what kind?
من: :)) :)) :)) =)) =)) =)) =)) =)) آفا ببخشید منظورم vet بود =)) =)) =)) میگم pet شمام میگی کدوم ؟
وی: فکر کردم میگی میارم یه حیوون خونگی نگه دارم منم میگم چه نوع حیوونی =)) =))
(بیچاره سرشو برده بود تو کتاب سیاه شده بود از خنده :)))

بعد منم که غش کردم سرمو برگردوندم دیدم شقایقم داره میخنده ! اومدم تیکه بندازم بیشتر گند زدم :
من البته رو به شقایق : دیگه من میخندم تو نخند ! واسه چس میخندی حالا؟ نخند ... L-:
برگشتم دیدم معلمه که کلن داره از حال میره ، خودشو کم کم جمع کرد رفت سراغ درس !!! X_X

من نمیدونم حرف نزنم میمیرم آیا ؟ :-w
 

incognito

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
540
امتیاز
12,187
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بابل
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

پارسال سرکلاس عربی نشسته بودیم از بس این درس شیرینه من رفتم اخر کلاس نشستم هندزفری رو هم گذاشتم تو گوشم سرمم گذاشتم رومیز معلمم اصلا گیر نمیداد نگو برق میره اون روز بارونی هم بود کلا کلاس تاریک شده بود بچه ها هم غر میزدن که ما تخته رو نمیبینیم بعد من اصلا حواسم نیست صدا اهنگ هم تا اخر بالا برده بودم دیگه هیچی نمیشنیدم گفتم الان شاید معلم گیر بده بهم یه چیزی بگم فکرکنه حواسم به کلاسه تا هندزفری رو از گوشم برداشتم شنیدم بچه ها هعی میگن ما تخته رو نمیبینم کلاس تاریکه ...بعد من گفتم خب خانوم برقو روشن کنید دیگه :>حالا بچه ها و معلم :O :O :O
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی نیست :D
ماه رمضون من تا سحر بیدار میموندم چون اگه میخوابیدم باید با جرثقیل بیدار میشدم و سحری میخوردم :)
یه روز تصمیم گرفتم تا صبح که هوا خنکه بیدار بمونم و طهر که هوا گرمه بخوابم. بیکار بودم برداشتم یه سوال ریاضی که ذهنم رو مشغول کرده بود حل کنم. سه ساعت نشستم دارم روی سواله فکر میکنم هی راه حل های مختلف تا بعد از زمانی که خودم رو کشتم و متوجه شدم صبح شده به جواب سوال میرسم :>
سوال رو بردم به داداشم نشون دادم گفتم اگه میتونی حل کن. 15 ثانیه کم تر فکر کرد، جواب رو داد. به همین سادگی. حالا دلم میخواد با کله برم تو دیوار. چیزی رو که 1 ساعت فکر کردم روش، با 15 ثانیه تفکر حل شد :(( میخواستم داداشم و خوم رو با هم خفه کنم ~X(
 

Aramesh_Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
8,245
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امام رضا (ع)
شهر
لاهیجان
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

یادمه ی بار یکی به خونمون زنگیده بود :D
بعد منم خیلی هول و اینا رفتم گوشیو برداشتم :-"

- سلام ، خوب هستید ؟

من : سلاااااااااااااام دایی x:
خوبی ؟ چیکار میکنی و ...

- با خانوم ... ( مامانم :-" ) کار داشتم

:))
نمیدونم چرا هی همه رو با داییم اشتباه میگیرم :-"
 

jh.hamideh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
2,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
B!N@b
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

من: بابا هیچ کدوم از اینا برات درس عاقبت نمیشن؟؟؟!!!
بابا: ها؟ چی؟ :-\
من (با خودم): درس عاقبت؟ عاقبت؟ نه یه چیز دیگه بود... ها عبرت ، درس عبرت نه عاقبت!!! :))
 

mina99

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
208
نام مرکز سمپاد
مادر
شهر
سیرجان
مدال المپیاد
نوچ
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار سركلاس زبان(تو مدرسه)معلممون گوشيش زنگ خورد،بنده خدا ميخواست به ما بگه ساكت باشين گفت بچه ها يه لحظه گوشي دستتون باشه :)) :)) :)) :))
 

fitmal

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
812
امتیاز
3,333
نام مرکز سمپاد
farzanegan 2
شهر
کرمان (1 ر) - تهران (بقیه)
مدال المپیاد
یه سری مرحله 1 :-" 1 مرحله 2 :-"
پاسخ : سوتی‌ها

همین 30 مین پیش داشتم از کلاس زبان میومدم بعد روسریم کج و کوله شده بود :-" بعد اولین ماشینی ک یافت کردم اومدم از شیشه اش ب عنوان اینه استفاده کنم! یه 3و4 مین داشتم همینطور درست میکردم بعد سرمو اوردم بالا دیدم تو ماشینه ادمه ... X_X عین اسکل ها هم داره ب من نگاه میکنه ... :-" من و میگی هیچی دیگه خیلی شیک رومو برگردوندم ب راهم ادامه دادم :))
 

Luna H.

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
468
امتیاز
2,194
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبدکاووس
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی مازندران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو کلاس داشتم با دوستم حرف میزدم .معلم فیزیکمون تکلیف داده بود اونم حل نکرده بود :-"
میگه به مامانم گفتم از رو مهسا نگا میکنم جواباشو مامانم چشاش دو تا شد!!!! :)) :))
میگم خب مگه از اول دو تا نداشت؟!! :D
 

MiMeh

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
119
امتیاز
988
نام مرکز سمپاد
فــرزانگان II
شهر
مـشـــــــهد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی بابام
رفتیم اصفهان میخواستیم بریم سی و سه پل
یه صد متر مونده بود، بابام به راننده تاکسی : این پل رو نازه ساختن، نه ؟؟!
راننده تاکسی: :| :| L-: :| ... سی و سه پله :|
ما: :-[ :| :-w =)) =))

سوتی خواهرم
دستِ دستشویی کلیدِ کیه ؟!
به جای کلیدِ دستشویی دستِ کیه !!
 

amir gh

کاربر فعال
ارسال‌ها
71
امتیاز
3,298
نام مرکز سمپاد
عــلامه حلـــــی
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

بعد از سالها میخوام برم از سر کوچه چیز بخرم...
گفتن باید دو کیلو گوجه بگیرم و یک بسته چیپس...
رفتم مغازه گفتم سلام...یه کیلو چیپس لطف کنید!!!
ینی کلا مغازه دار داشت آسفالتا گاز میزد از خنده...بعده ده دیقه تازه فهمیدم چی گفتم!!!
 

sepi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
93
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Tehran
دانشگاه
تهران یا بهشتی!
پاسخ : سوتی‌ها

چند وقت پیش من و خواهرم داشتیم در مورد این صحبت می کردیم ک چه قد بد میشه اون سالی ک محرم و عید یا ماه رمضون و عید منطبق بشن، بعد خواهرم به من گفت تازه فک کن چند سال دیگه محرم و ماه رمضون یکی میشن، منم گفتم وای چه بد!!! :(
بعد یه دفعه مامانم و خواهرم زدن زیر خنده منم اینجوری: :-/ این وضع ادامه پیدا کرد تا 5 دقیقه بعد که منم اینجوری: :-[ :)) :-[ :)) :-[
 

ایلیا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,799
امتیاز
15,106
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
مدال المپیاد
تلاشی بیهوده در المپیاد زیست شناسی!
دانشگاه
هنر تهران
رشته دانشگاه
عکاسی
پاسخ : سوتی‌ها

نمیدونم سوتی حساب شه یا نه ولی بیشتر به سوتی میخوره :-"
چن روز پیش میرفتیم مشهد اردو بعد تو قطار مهماندار اومد گف چایی یا قهوه مام فک کردیم یا با پول بلیط حساب شده یا مسئولمون داه پولشو داده دیگه که یارو میگه چایی یا قهوه نمیگه میخورین یانه بعد دوتا بچه ها گفتن قهوه منم با یکی دیه گفتیم چایی آوردو خوردیم بعد نزدیک مشد شدیم مهمانداره اومد گفت بچه ها حساب کتاب کنیم دیگه داریم میرسیم بعد بچه ها اینجوری شدن :O دیگه هیچی موندیم تو آنپاس 2 تومان ر چایی و 4 تومان هر نسکافرو با هامون حساب کرد :-"
 

fteh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
636
امتیاز
4,893
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
خوزستان
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار رفته بودم کلاس زبان (خونه خالم کنار کلاس زبانمه) تعطیل شدیم یهو شوهر خالمو دیدم رفتم احوال پرسی کردم واینا .بابام اون روز دنبالم نمی اومد باید تاکسی می گرفتم برم خونه.هیچی دیگه دلم لک زده بود واسه اینکه شوهر خالم بگه بیا برسونمت خونتون .یهو اون گفت خداحافظ .منم گفتم مزاحمتون نمی شم (صورت من در اون لحظه :O).بنده خدا داشت از خنده دل درد میشد! =)) =)) =)) =)) =))
 
بالا