• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

پاسخ : سوتی‌ها

بيشتر خاطره است تا سوتي
دوم راهنمايي بودم
يه معاون داغوني داشتيم.در حد طالبان
مامانم يه روز زنگ زد مدرسه گفت اين امروزو نمياد مريض شده
حالا دو روز گذشتو من نرفتم مدرسه(مريضم نبودم در ضمن)
يهو روز سوم خونه بودم كه تلفن زنگ خورد
حالا من هيچوقت آيفونم جواب نميدادم چه برسه به تلفن
رفتم جواب دادم
يارو گفت سلام
گفتم سلام.
گفت خودتي كيان جان؟؟ خوبييي؟؟؟؟
بعد منه احمق گفتم:بله.شما؟
گفت من فلانيم.معاونتون!!!
من :|
معاون :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز یکی از بچه ها عکس یه درخت رو اورده بود مدرسه
بعد یکی از بچه ها میپرسه عکس خودته؟؟؟
دوست ما داریم آخه
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز. رفتم بوفه دانشکده مون چای بردارم... اومدم پولشو حساب کنم یهو به جای بفرمایید با لحن خاصی که بین دوستای خودمون میگم گفتم: بیا و پولو گذاشتم رو پیشخون..بعدش تازه فهمیدم چی گفتم..بعد مسءول بوفه هم گفت ممنون :))
گفتم الان فحش میده (< اخه معمولا ادم بی اعصابیه...من فقط رومو برگردوندم چایی رو برداشتم و داشتم منفجر میشدم که در رفتم از اونجا..


اون روزم رفتم دکتر...خیلی داغون بودم..گفتم اره صدا و نورم اذیتم میکنه..
دکتر گفت فوتو فوبیا داری..
من: من از نور نمی ترسم (داشتم هزیون میگفتم) :>
دکتر:دارم میگم فوتو فوبیا داری،،نمیگم از نور میترسی.. :|
بابام: نترس،،،نترس..چرا می ترسی x:
دکتر: میگم فوتو فوبیا داره چشاش از نور میترسه X-(
من:نه ...اهان اره...باشه فوتو فوبیا دارم.. :-s
بابام: من که دارم میگم نترس
دکتر: ~X(


خیر سرم خودم دانشجو ام :))..حالا برگشتنی تو راه بابام میگه: من از همه بیشتر تو فکر و خیال میکنی ناراحت میشم، چرا میترسی? پول خواستی بگو ;;)
بعد به مامانم گفته حتما بهش پول ندادم مریض شده :))
)
13 فرورودین رفتم پول بگیرم میگن تو مگه بیرون رفتی که پول میخوای?تازه مهم ترین که ما هنوز تو سال جدید سرکار نرفتیم! :>

یکی نیست بگه اخه تو که خودت داری و پول لازم نداری مریضی هی پول میگیری? :-"

شایدم فردا قرص نخورم با تب برم پیششون بگم یا 2 برابر پول میدین یا خوب نمیشم! :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز داشتیم وسط سالن مدرسه دو دو چی چی بازی میکردیم(چه بازی باحالیه خداییش بچگیم اینقدر با این بازی حال نمیکردم+اونم سه تایی)نفر جلوییم داش مسخره بازی درمیو ورد ما هی توهم پیچ میخوردیم من به نفر عقبیم گفتم عاطی این ترمز اظطراری رو بزن این مریضه....جلوییم با چ اعتماد بنفسی میگه خاک تو سرت باید بگی بادبان رو بنداز تا قطار وایسته.... :)
 
پاسخ : سوتی‌ها

زنگ اخر زبان داشتیم و سر کلاس همش خندیدیم و نیم کیلو میوه خوردیم :D
اخر زنگ دوستم کیفشو برداشته میگه امروز چهارشنبه زنگ زبان خیلی خوش گذشت i love u pvc
=))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز یه شعری اومد دست منو یکی از دوستام، مام گفتیم بشینیم بخونیم یکم تمرین صدا کنیم(قرار بود بریم آواز نمی دونم چی چی بخونیم) بعد ورقه دستمون بود مصرع اول اینه: علی ای شهاب رحمت
من رفتم تو حس مصرع: علی ای همای رحمت
بعد فکر کردم همینه، گفتم خو حالا بخونیم ولی نمیدونم چرا نه گفتم : علی ای شهاب رحمت نه گفتم علی ای همای رحمت

... نمی دونم چرا بجاشون گفتم : علی ای حمام ِ رحمت
عمدی هم نبود از زبونم پرید :-" هیچی دیگه احساس توهین به مقدسات بهم دست داد ، توبه کردم . اینم نمی دونم چرا :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

Photo0011.jpg

حقیقتا نمی‌دونستم کیکی که شکلاتی باشه، می‌تونه با طعم وانیل هم باشه؛ تازه یه «ی» هم تنگ اون وانیل ، تحت عنوان «کیک شکلاتی با طعم وانیلی» باشه ;;) :-?

+ اما انصافا خوش‌مزس :-" :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه برنامه در مورد کمر درد بود ، داشت میگفت بعضی از کمر درد ها بیشتر بخاطر فشار روانی و ایناس ، داشت همینو توضیح میداد گفت:
20 درصدش درد واقعیه کمره ، 70 درصد بقیه ش مربوط به فشار های روانی و اینا میشه ... :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم کلاس حسابان معلم ی سوال داده ک رو سوال گفته چرا محاسبه قسمت الف درس نیس ماله ب درسته
قسمت الف ی معادله داده بود ک ریشه ی یکی شونو ساده کرده بود ک غلطش اینجابود ک نباید میکرد
تو قسمت ب هم ی لیمیت داده بود م رفع ابهام کرده بود
گفتم آقا تو اولی نباید ریشه رو ساده کنیم تو دومی هم رفع ابهام کرده
گف چ ربطی داشت؟؟؟؟!!!!!
من:اتفاقن خ هم ربط داشت!!!!
همه خندیدند معلم خودشم مجبور شد بخنده
================================
معلم میگه پلیمر بخونید
یکی از دوستای من تو امیرکبیر پلیمرخونده ازامریکا دعوت نامه فرستادند براش
من:آقا بعید نیس برا ماهم بفرستند
هم کلاسیم:آقا قبول شدن ب امیرکبیر مهم نیس مهم خوندنه
معلم:بعله دگ باید بخونید
من:آقا بعید نیس براماهم دعوت نامه بفرستند
معلم:چرا بعید باشه؟؟!!!شماهم میتونید
من:بعله آقا میتونیم،براماهم دعوت نامه میفرستند ماهم میریم،
آقاماهم برا شماهم دعوت نامه میفرستیم ک شماهم بیاید!!!!!
================================
دیروز از سرویس پیاده شدم
کوچمونم اون طرف خیابونه
داشتم از خیابون رد میشدم ی ماشینم از اون طرف میومد
هنوز مونده بود بهم برسه
ی بوووووق زد،زهرم ترکید
من:زهرههههههه ماااااار!(از ته دل)
تقریبن وسط خیابونو رد کرده بودم نزدیک پیاده رو بودم ک این اتفاق افتاد
سرمو بلند ک کردم
ی پسر جوون داشت رد میشد برگشت نگا کرد!
آبروم رف!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

این معلم دینیمون یک بار اومد بیشتر از کتاب بگه گفت : نیت یک کار حساب میشه . عمل نیست .
از روز بعدش وقتی به بچه ها میگه اعمال وضو را نام ببرید .بچه ها نیتو نمی گن .
بعدش دیروز داشت می گفت .ما اشتباه کردیم نیت یک عمله . :-w
حالا دیگه بچه ها قبول نمی کردند .
حالا او بگو . ^#^ ما تکذیب بکن
 
پاسخ : سوتی‌ها

داییم عکس بچگیاشو دیده میگه این پسره لباسش مثه لباس بچگیای منه......آخه داییه داریم.........

-------------------------------------------------------------------

این دایی ما(دایی بالاییم نیست یکی دیگشه)ماشین عروس میبینه جوگیر میشه شروع میکنه بوق زدن بعد یه روز تو خیابون ماشین عروس میبینه شروع میکنه بوق زدن زن داییم هم هی تشویقش میکنه ولی ماشین عروس هیچ عکس العملی نشون نداد حالا که به ماشین عروس میرسن میبینن راننده یه مرد سیبیلو یه مرد سیبیلو دیگه هم کنارش جای عروس نشسته......کلا مچل شدن
 
پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس حسابان
من:ارزو (دوستم که 7، 8 صندلی فاصله داریم)
معلممون: بله
من: اقا با ارزو بودم
معلممون :)) از کی تا حالا اسم من عوض شده
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از سوتی های رایجه :-"
دست جلوییم روی کتاب بود اعصاب نداشتم داشتم درس هم میخوندم،گفت هو معین پاتو از رو کتابم وردار :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

سال دوم امتحان ترم دوم عربی
من:بعد اینکه رفتم صفحه دوم میبینم هر سوال که گفته به عربی برگردونید
خودش جوابشو نوشته خب منم حرکه هاشو گذاشتم
رفتم سوال بعد دیدم جوابشو نوشته
من :خانوم سوال چی میگه ؟؟؟خودش که جواب داده
معلم:هرچی هس بنویس
معاون اومده چه خبره
من :خانوم جوابو نوشته
یه همچین چیزی ممکن نیس
بچه ها نه خانوم چیزی ننوشته
من:خانوم میشه یه لحظه بیاین
ببینید
معاون برگه رو کشید رفت
بعد معلوم شد که به من برگه ی پاسخو دادن :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دیروز بشت ویترین یه کادوسرایی بودم.بعد دوتا بسر هم داشتن با هم حرف میزدن.
اولی:راستی ولنتاین رفت؟نزدیکای عید بود انگار.
دومی: نمیدونم.ولی یادمه3سال بیش 25 بهمن بود.نمیدونم الان افتاده کی!

من هیچی نمیگم دیگه! :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

از معلمم پرسیدم :
میگن بالای سبلان دریاچست چرا با تو اتش فشان نمی ریزه ؟
تحت تاثیر فیلم بوده احتمالا
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز من پاک کنم نباورده بودم ...
هی از پشت سری پاک کنم میگرفتم
برگشت گفت : چرا اینقدر پاک می کنی تو .
ببین منو اصن پاک نمیکنم
من گفتم: خیلی ساده است چون تو با خودکار مینویسی :D
گفت نه .. چی .. هان...
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از فامیلامون میخواست بگه دست مادر رو باید بوس کنیم
با ماچ قاطی کرد گفت دست مادر رو باید بوچ کنیم! :))
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه بار هم خودم میخواستم بگم صفحه شخصی گفتم شفحه صخشی! :D
:D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

امروز . یکی از بچه ها یک برگه دفتر رو خیلی پاره کرد . بعدش اومد کنار من گفت هر کی بتونه اینو درست کنه . من بشش 10000 تومان می دم . بعدش کناری من گفت من می تونم . بعدش شروع به کار کرد . که یکی از بچه ها اومد د 3 تا از قسمت هاشو برداشت و خورد و گفت . دیگه درست نمیشه
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابای یکی از دوستام
یکی زنگ میزنه، باباش تلفنو برمیداره . قسمتی از مکالمه:
باباش:الو؟
فرد:الو سلام!
باباش:علیک سلام !...
فرد: خوب هستید شما؟
باباش:شکر خدا . متشکرم .
فرد: من رفتنی هستم!
باباش[میره تو فاز مرگ و زندگی]:همه ما رفتنی هستیم آقا!
نمیدونم جدی میگفت پدرش یا واقعا متوجه نشد که فامیل فرد بود :-"
 
Back
بالا