خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز معلم فیزیکمون که مرده داشت درس میداد که گوشیش زنگ خورد
رفت جواب داد: الو؟؟؟؟
(از اون جایی که گوشیش تو کلاس خیلی زنگ میخوره و ما رو کلافه کرده) دوستم با عصبانیت اداشو دراورد و گفت:
الو سلام(صداشو نازک کرد!!!!)
بعد معلم شنید!!
معلم: :o
دوستم: :-[
من: :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه چیز یادم اومد: تابستون یه روز که کلاس فیزیک داشتیم معلم فیزیکمون نامزدشم با خودش اورده بود ;D :))
دوستم خاست در کلاسو محکم باز کنه !نگو معلم فیزیمون و نامزدش پشت درن​
چنان درو دوستم محکم کوبید که معلم فیزیکه پرت شد تو بغل نامزدش بعدش پخش شد رو زمین بدبخت :-" :)) :))
بیچاره نفهمید چی شد اینقد که سریع بود!​
ولی دلم براش سوخت بیچاره پیش نامزدش ضایع شد :)) ;D :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم داشت پشت سر معلم زبانمون غیبت می کرد ، داشت می گفت تجلی(اسمشه) یک آدم عوضی ... همونجا دید تجلی داره این جوری نگاش می کنه: :o
 
پاسخ : سوتی‌ها

ما کلا سر کلاس کامپیوتر ولیم!(ول:آزاد،رها >:D<،well نخونین!!!) ;D
نصف جلسات که کلا وقت آزاد داریم،بقیه ی اوقاتم معلممون بهمون تمرین می ده و خودش از کلاس می ره بیرون :P

یکی از دفعات نادری که داشت درس می داد،دو نفر از بچه ها داشتن با هم حرف می زدن(البته همه داشتن همین کارو می کردن ;D)
بعد یکیشون به اون یکی یه چیزی گفت که خیلی ذوق کرد،محکم بغلش کرد >:D< و بوسش کرد :-*!!!
یهو معلمون برگشت گفت:کی کیو بوس کرد؟؟؟ :o :-/

کلاس رفت رو هوا! :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

جاتون خالي امروز از 32نفر فقط 7نفر رفته بوديم و ساعت 9هم برگشتيم خونه.
ساعت اول دفاعي داشتيم.اومد تو گفت من درسمو ميدم
بارون هم ميومد
منم ازاول زنگ گيرداده بودم که زيربارون وسط طنا
(واژه مشهدي گمون کنم.املاشم نميدونم) خيلي حال ميده اونم باشما
اينقدر بين حرفاش گفتم خانوم بريم "وسط طنا"که آخرش گفت 10دقه به زنگ ميريم
"Vasate tana"
بعدش ازاون خنده ها کرديم و فهميد بدگرفتيم
عصبى شد گفت همون ده دقيقه هم نميريم
Vasate tana
ايندفعه خودشم خندش گرفت
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز معلم ریاضی ما داشت درس می داد ولی هیچکس گوش نمی داد وهمه سر و صدا می کردیم.یه دفعه عصبانی شد گفت:عزیزی خفه شو(جالبیش انه که ما اصلن تو پایه اول عزیزی نداریم)بعد خودش برگشت و پرسید:تو کلاس عزیزی داریم؟و ما همه زدیم زیر خنده.2 یا 3 دقیقه بعد از این ماجرا گفت صفحه ی 48 کتاب وزارتی رو باز کنین.وقتی باز کردیم دیدیم صفحه خالیه و هیچی توش نیست :)) :)) :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها به یکی از مسئولین گفت چرا با ما بدین؟
گفت:من کی با شما بد بودم مگه من چوب برداشتم... :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من و دوستم تصميم گرفتيم چند سال ديگه خونه مجردي بگيريم
اون روزيه به دوستم گفتم ببين وقتي خونه مجردي گرفتيم بچه هامون رو بفرستيم فرزانگان!!! :-[ :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان رياضي داشتيم امتحان جواب آخري بود (يه كادري داشت كه فقط ج آخر رو اون تو مي نوشتيم و راه حل 0 !) من قبل امتحان مي خواستم از مهشيد بپرسم اگه صفر شي چيكار ميكني؟ به جاش گفتم اگه صفر شي چند ميشي؟ ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم هندسه یه امتحانی ازمون گرفت بعد که برگه ها رو داد گفت که هر کسی اعتراض داره بیاد و بگه . یکی رفت و 2 نفره به نمره اش اضافه شد ، از شدت خوشحالی معلمو بوس کرد !! :)) :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چیز زیادی فعلا یادم نمیاد ولی یه کوچولوشو که یادم هست میگم:
یه روز معلم علوم اجتماعیمون داشت اجتماعی درس میداد که یه هو وسط حرفاش گفت اگر مثلا یه راننده قوانینو رعایت نکنه ممکنه وقتی تند میره ماشینه چشاش ضعیف باشه بزنه زیر شما اونوقت تصادف کرده میشه.... ;D :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار معلم رياضيمون داشت راجع به مبتكران حرف مي زد بعد به جاي سيامك قادر و حسين انصاري گفت سيامك انصاري بعد خودش فهميد گفت اون كه بازيگر بود. ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

این خیلی سوتی نیست اما جالبه!
چند روز پیش، زنگ ریاضی یکی از بچه خیلی خوخونای کلاس گفت: ببخشید یه سوال...
معلممون فک کرد حالا چی می خواد بپرسه و طبق معمول ذوق کرد و گفت: بله؟
دختره گفت: هیچی.با خودم بودم!!
اولا معلم ریاضیمون که ضایع شد هیچ. دوما فک کنید آدم به خودش بگه:ببخشید یه سوال!! :)) :)) :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

چند مورد از سوتی های بچه ها:
بازیکنه شماره قرمز!
یه کیک بده تشنمه!
حاشیه ی لبه کارون!
ذرات کره فضا!
این چه سوالیه که میپرسی ، چه معنی میده که اول تخم بوده یا تخم مرغ؟!
از لحاظ امنیتی قشنگ میشود.
دانشمندا فهمیدن که ایدز از راهه خوردن و آشامیدن منتقل می شود.
دعا میکنم به چند سال حبس ابد دچار بشی!
کدوم بابام!
یه راکت دارم چوبش از طلاست!!!!!
طرح خوارزمی یکی از بچه ها:
قرار دادن توربین در آوند درختان برای تولید برق!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

مدیرمون داشت صحبت میکرد گفت هی نگید همه مدارس تعطیلن. مدیر مدرسه بغلی رو توی قبر من نمیخوابونن. یه دفعه بچه ها زدن زیر خنده. مدرسه بغلمون پسرانس!
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از *وحــــــــید* :
سوتی معلم آمادگی دفاعی
اول ماه قمری ، ماه به شکل کیو (q) و اخر ماه به شکله "پیو" ( منظور p ) است!!!!
مهران به شکل کاملتر ایو گفته بود همینجا!!!!
تو تازه قسمتای باحالشو نگفتی!!! ;D
البته شایدم تهشو مهران خالی بسته :))
:

http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,413.0/msg,463220.html
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار برف اومده بود راهنمایی ها تعطیل شدن ولی دبیرستانیا نه
ما هم اول دبیرستان بودیم
حسین (دوستم) سرشو گذاشت کنار پنجره
کلی احساساتی شد و حسرت می خورد
بچه های راهنمایی رو نگاه مرد که مامان باباهاشون اومدن دنبالشون برشون می گردونن خونه
بعد با یه لحن حسرت آلود و پر احساس گفت

نگا کن...مامانم باباهاشون دارن میبرنشون


همین حسین
یه بار دیگه
صبح زمستون اومد تو کلاس
گفت اوه اوه
چه سرده
شوفاژو زیاد کن بریم زیرش گرم شیم

همین حسین

رفیقم از نیمکت اول گفت جلقم واسم گشاده
حسین گفت تف بزن درست میشه


همین حسین
کفشای جدید اصغرو دید
داد زد گفت
اصغر
کفشات نوت بوکِ


--------------------------------
سوتی های حسین قسمت دوم

آقا نزدیک عید بود و تب و تاب مسافرت همه رو گرفته
بچه ها با هیجان به حسین گفتن کجا میرین شما
حسین گفت:
جنوب میخوایم بریم عید
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی های همین دبیر آمادگی دفاعی مذکور:
1-به به عجب هوای زیباییه!
2- میبینی برف نعمت خدایی با چه قدرتی میوزه؟؟؟
3-این نامردای منافق تا جایی که تونستن مطهری رو ترور کردن...
4- یکی از بچه ها گفت پدر بزرگ ما تو جبهه راننده تانک بوده.گفت: آفرین خدا رحمتش کنه...
5- همین استاندار اهواز عجب نامردی بود!
6-این همکار زیست شناسی ما دبیر شیمی بود!
7- این تانگهای دشمن شهر رو به آتش بسته بودن!
8- داشت درباره سنجاقک ها حرف میزد،میگفت:یک نوع پشه های خاص که پاهاشون بلنده و بال های بلند هم دارن و صدای بدی هم دارن... یکی از بچه ها گفت :سنجاقک؟؟گفت:آفرین.گیر کرده بود!
 
پاسخ : سوتی‌ها

4شنبه روز آخر مدرسه بود زنگ آخر ادبیات داشتیم.یه ساعت داشتیم خدافظیو عید شما مبارکو اینا میگفتیم.کلی معملرو تحویل گرفتیم! زنگ خورد معلم که داشت میرفت همه خداحافظی کردیمو حلالیت طلبیدیم!بعد که از اینکه از کلاس رفت بیرون یکی از بچه داد زد : بری دیگه برنگردی!! بقیه پشت سرش گفتند ایشالااا! بعد همون شخص رفت بیرون درو نگاه کرد دید معملممون هنوز چند قدمیه کلاسه! :-[
 
پاسخ : سوتی‌ها

دبیر انگیشمون اول زنگ یه ده دقیقه میشینه ما رو نگا میکنه از اخر هم همه ی زنگ تفریح میشینه تو کلاس درس میده!
اعصابمون خورد میشه X-(
حتی این جلسه اخر وقتی که دیگه گفت بریم یکی گفت : نه دیگه بچه ها بشینید دبیره هندسه اومد!!! :))
یه روز که زبان داشتیم ، وسط زنگ تفریح یکی از بچه هایه کلاسه کناری اومد درو باز کرد
گفت : هوی احمقه ..... .... (الفاظه رکیک!!!) پوله منو اوردی یا نه ؟؟؟
دید همه ساکتن ، برگشت و دبیرو که به شکله ترس ناکی نگاهش میکردو دید !!! :-w
سرشو انداخت پایین رفت بیرون :| #:-S
هفته بعد هم دوباره این مسئله تکرار شد!
 
Back
بالا