خاطرات سوتی‌ها

[نسترنگار]

پاسخ : سوتی‌ها

دیروز (چهارشنبه سر زنگ تاریخ) یکی از بچه ها پروژه اش رو نیورده بود(اصلا شوت میزد!) بعد هی داشت بهانه میورد معلممون از پرسید امروز چند شنبه است با جدیت تمام گفت دوشنبه بعد معلممون پرسید کی تاریخ دارین؟ با جدیت بیشتر گفت فردا!

 

[alma.h]

پاسخ : سوتی‌ها

الان سوتی از این خفن تر ! همچین چیزی اینجا نوشتم!
دارم دیوونه میشم!
حالم داره بد میشه!
عق عق...

 

[Toobiii]

پاسخ : سوتی‌ها

:)
:)
:)
دارم دیوونه میشم!
:)
:)
:)
حالم داره بد میشه!
:)
:)
:)
عق عق...
:)
:)
:)

الان هدفت از اين پست چيه؟!؟!؟!
به نظرت يه خورده بي ربط نيس؟!

 

[lof]

پاسخ : سوتی‌ها

حتما میخواسته تو حرف بزن بده پستشو اینجا داده

خودش یه سوتیه دیگه

سخت نگیرین باو

 

[N.M]

پاسخ : سوتی‌ها

بوفه ي مدرسه ي ما يه آلوچه آي 50 تومني داره،اسمش سهيله . بعد امروز سر کلاس المپياد داشتم اينو با جون و دل ميخوردم ، بعد ب ملي گفتم :" آره ديگه يه سهيله و يه لذت ليسيدنش"
ديدم همه دارن ميخندن ، تازه دوزاريم افتاد

 

[meli]

پاسخ : سوتی‌ها

بوفه ي مدرسه ي ما يه آلوچه آي 50 تومني داره،اسمش سهيله . بعد امروز سر کلاس المپياد داشتم اينو با جون و دل ميخوردم ، بعد ب ملي گفتم :" آره ديگه يه سهيله و يه لذت ليسيدنش"
ديدم همه دارن ميخندن ، تازه دوزاريم افتاد

ادامه ی سوتیه نرگس:

تازه خانوم وزاریش افتاده بجای اینکه درست کنه سوتیشو برمیگرده میگه:

- تازه به دلدرد بعد لیسیدن سهیل فک نکرده بودم

-

معلم المپیاده هم شنید این جملشو بدبخت چشاش 4 تا شد برگشت گفت:

-شما خیلی ضایعینا

-

 

[L.E]

پاسخ : سوتی‌ها

تو مهمونی به یکی داشتم می گفتم:اَه اَه!انقد ازین ابوریحانیا(یه مدرسس!)بدم میاد!نکبتا همش کله هاشون تو کتابه!هیجاام نمیرن!عروسی خودشونم باشه نمی رن!چیش!
بعد اون گفت:چرا بابا!من که الان هستم!
من:ااا؟

 

[sogand1374]

پاسخ : سوتی‌ها

سر کلاس زیس بودیم یه دفه مهلمه گف نماینده برم واس لپتاب اسکیپر!!!!!!رو بیار!!!
گفتم چشم خانمو...،فتم برگشتم گفتم خانوم تسکیپر نبود...برگش گف ای بابا،!!!حالابدون اسکیپر چی کا کنیم؟؟
گفتم خانوم اسکیپر خیلی مهمه؟؟؟آره...بدون اسکیپر نمیشه!!
[sفک کن!! نمیدونس اون اسپیکره.نه اسکیپر
!!
کللن مر دیم ا خنده!

 

[alma.h]

پاسخ : سوتی‌ها

الان هدفت از اين پست چيه؟!؟!؟!
به نظرت يه خورده بي ربط نيس؟!

آره اتفاقا خیلی بی ربطه!
این ماله حرف بزن بود قاطی پاتی شد!

 

[lindaa]

پاسخ : سوتی‌ها

بابام الان خواب بود!!

بعد بیدار شده میگه مهتابی رو خاموش کن بگیر بخواب!!!
فکر کنم منظورش لپتاب بود!!!!


دوستم عجله داشت میگه پالتوتو پات کن بریم دیگه!!!

 

[poorya.kh]

پاسخ : سوتی‌ها

سال پیش نزدیک چهارشنبه سوری

از یکی از بچه های راهنمایی 5 باکس ترقه گرفته بودن

بعد ازش پرسیدن اینارو اوردی مدرسه چیکار ؟!

گفته بود : آقا ... ما اینا رو واسه تولد داداشمون خریدیم ...

 

[sogand1374]

پاسخ : سوتی‌ها

این دختر خاله ما یه دختر عمو داره اسمش ساغر هس....وختی نیس مسخره اش میکنه میگه ساگر!!!
به؟عد یه بار ما باهم بودیم...برگشتم گفتم ساگر جون خوبی؟؟؟؟اصن ضایع شدم...
:-[

آغا ما یه سری اصطلاحات داریم تو ترکی...نیس تو فارسی!بعد من یه بار تو چت یکی ا اینارو ترجمه کردم....برگشتم گفتم فلانی دیه مارو نمیشماری؟؟؟؟
طرف فارس بود برگش گف ینی چی؟؟؟؟؟
چه جوری باس بشمارمت؟؟؟؟؟ :-\
ضایع شدم دیگه!!

 

[Toobiii]

پاسخ : سوتی‌ها

پارسال از دست يكي از معلماي المپياد سر يه سري مسايل خيلي عصباني بودم،
زنگ تفريح كه داشتيم ميرفتيم حياط با پررويي گفت "واسه منم بستني بگيريد!!"
خلاصه چن تا بستني خريديم و تو راه پله كه داشتيم ميرفتيم بالا،من همينجور كه سرم پايين بود و داشتم بستنيمو رو ميخوردم،بستني معلمه رو دادم دست يكي از بچه ها و بلند گفتم "اينم ببر بده اون مرتيكه پررو كوفت كنه "
ديدم دوستم جواب نداد سرمو آوردم بالا ديدم معلمه 5تا پله بالا تر از ما وايساده داره نگام ميكنه!!!!===>
خودتون ميتونيد حدس بزنيد چه شكلي شدم ===> :-[ :-[
بعدشم سرمو دوباره انداختم پايين به راهم ادامه دادم....!

 

[alex delpiero]

پاسخ : سوتی‌ها

امروز رفته بودم پرینت بگیرم یه نفر دیگه هم اومده بود برای مغازش تبلیغات چاپ کنه ....
بعد بالای تبلیغاتش اینو نوشته بود :
انواع pc و labtab

 

[سعید الوند]

پاسخ : سوتی‌ها

منم در یه مغازه کامپیوتری دیدم نوشنه:"نصب ویندوز wista"

 

[Hamid.s]

پاسخ : سوتی‌ها

داشتم چت میکردم با یکی..

بعد دعوای شوخی و اینا شد. گفت وایسا من که سال دیه میام مشهد حالتو میگیرم...

منم میخواستم بگم تو بیا من در میرم... گفتم تو بیا منم در میارم :-[

طرف برخورد بهش قهر کرد

 

[Magnetic]

پاسخ : سوتی‌ها

می خواستم به یکی منفی بدم به پایینیش مثبت،جا به جا دادم!!!!!
--------------
یه بار داشتیم در مورد دانشگاه صنعتی شریف و اینا صحبت می کردیم.
بعد همون موقع شماره دوستمو گرفتم با هم حرف بزنیم گفتم:الو.صنعتی شریف؟
--------------
یه بار سر کلاس نمی دونم چی بود نشسته بودیم رای گیری برای انتخاب نماینده شورا مدرسه.
اسم یکی پیدا نمیشد یکی از بچه ها داد زد که اوناهاش!!!!زیر منه!!!!!! :-[ :-[

 

[fa.z]

پاسخ : سوتی‌ها

تو كتاب دين و زندگى نوشته ليدبروا آياته... ص ٢٩ ، ميخونم صفحه 29!

 

[a112]

پاسخ : سوتی‌ها

=> معلم ادبیات:این بیتو معنی کن.
منهیچی نخونده بودم..یهو اولین نفر صدام زد هول شدم))گفتم:اسفندیار مثل یه پلنگ ,زمانی که بر روی گوره خر سوار میشود و شور و هیجانی به او دست میدهد..بر روی اسب سوار شد و به او هیجان دست یافت!!!!
:-[ :-[
معلم و بچه هام کلی بهم خندیدن

 

[روژین د.]

پاسخ : سوتی‌ها

تو مهمونی به یکی داشتم می گفتم:اَه اَه!انقد ازین ابوریحانیا(یه مدرسس!)بدم میاد!نکبتا همش کله هاشون تو کتابه!هیجاام نمیرن!عروسی خودشونم باشه نمی رن!چیش!
بعد اون گفت:چرا بابا!من که الان هستم!
من:ااا؟

در راستای پست گولی :

بحث مدرسه و اینا بود،
من به دوستم : چقد من از روشنگریا بدم میاد! دیگه شورشو دراوردن، چادرم که از دبستان واسه بچه ها اجباری کردن...چه وضشه آخه؟ زوری میکنن بدتر میشه خب...
راستی تو گفتی کدوم مدرسه میری؟!

دوستم : روشنگر...!

من :