ImPiSh
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 371
- امتیاز
- 1,120
- نام مرکز سمپاد
- دبیرستان فـرزانگان یـک
- شهر
- تهران
پاسخ : فروغ فرخ زاد
طفلی غنوده در بر من بیمار
با گونه های سرخ تب آلوده
با گیسوان در هم آشفته
تا نیمه شب ز درد نیاسوده
هر دم میان پنجه ی من لرزد
انگشت های لاغر و تبدارش
من ناله می کنم که خداوندا
جانم بگیر و کم بده آزارش
گاهی میان وحشت تنهایی
پرسم ز خود که چیست سرانجامش
اشکم به روی گونه فرو غلطد
چون ناله بشنوم ز ناله خود نامش
ای اختران که غرق تماشایید
این کودک منست که بیمارست
شب تا سحر نخفتم و می بینید
این دیده ی منست که بیدارست
یادم آید که بوسه طلب می کرد
با خنده های دلکش مستانه
یا می نشست بانگهی بی تاب
در انتظار خوردن صبحانه
گاهی به گوش من رسد آوایش
ماما دلم ز فرط تعب می سوزد
بینم درون بستر مغشوشی
طفلی میان آتش تب می سوزد
شب خامش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بیماری
بر اضطراب وحشت من خندد
تک ضربه های ساعت دیواری
طفلی غنوده در بر من بیمار
با گونه های سرخ تب آلوده
با گیسوان در هم آشفته
تا نیمه شب ز درد نیاسوده
هر دم میان پنجه ی من لرزد
انگشت های لاغر و تبدارش
من ناله می کنم که خداوندا
جانم بگیر و کم بده آزارش
گاهی میان وحشت تنهایی
پرسم ز خود که چیست سرانجامش
اشکم به روی گونه فرو غلطد
چون ناله بشنوم ز ناله خود نامش
ای اختران که غرق تماشایید
این کودک منست که بیمارست
شب تا سحر نخفتم و می بینید
این دیده ی منست که بیدارست
یادم آید که بوسه طلب می کرد
با خنده های دلکش مستانه
یا می نشست بانگهی بی تاب
در انتظار خوردن صبحانه
گاهی به گوش من رسد آوایش
ماما دلم ز فرط تعب می سوزد
بینم درون بستر مغشوشی
طفلی میان آتش تب می سوزد
شب خامش است و در بر من نالد
او خسته جان ز شدت بیماری
بر اضطراب وحشت من خندد
تک ضربه های ساعت دیواری