mobin9898
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 374
- امتیاز
- 10,167
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی سنندج
- شهر
- سنندج
- سال فارغ التحصیلی
- 96
- دانشگاه
- سنندج
- رشته دانشگاه
- پرستاری
چچن(به جوکر): پیشنهادت چیه ؟
جوکر : ساده است ، ما بتمن رو می کشیم.
مارونی : اگه انقدر سادست، چرا خودت تا حالا انجامش ندادی؟
جوکر : اگه توی کاری خوبی ، مفت انجامش نده.
______________
پاتریک: یه هواپیما از جنس طلا میخریم
باب اسفنجنی:هواپیما از جنس طلا نمیتونه پرواز کنه
پاتریک: ما دیگه پولداریم قوانین فیزیک رو ما تاثیر نداره
______________
باب: پاتریک چرا انقدر ناراحتی؟
پاتریک: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت
باب: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟
پاتریک: نه
باب: پس چی ناراحتت کرده؟
پاتریک: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه
______________
احمد :یه لیوان از تو اون کابینته بردار
الی :خب
احمد :پرتش کن زمین
الی :خب
احمد :شکست؟
الی :آره
احمد :حالا ازش عذر خواهی کن
الی :ببخشید لیوان منظوری نداشتم
احمد :دوباره درست شد؟
الی :نه...
احمد :متوجه میشی؟
______________
هاردی: میخوام ازدواج كنم
لورل: با كی؟
هاردی: معلومه دیگه، با یه زن. مگه تو كسیو دیدی كه با یه مرد ازدواج كنه؟
لورل: آره
هاردی: كی؟
لورل: خواهرم
×shnava: پست های متوالی ترکیب شدند.
جوکر : ساده است ، ما بتمن رو می کشیم.
مارونی : اگه انقدر سادست، چرا خودت تا حالا انجامش ندادی؟
جوکر : اگه توی کاری خوبی ، مفت انجامش نده.
______________
پاتریک: یه هواپیما از جنس طلا میخریم
باب اسفنجنی:هواپیما از جنس طلا نمیتونه پرواز کنه
پاتریک: ما دیگه پولداریم قوانین فیزیک رو ما تاثیر نداره
______________
باب: پاتریک چرا انقدر ناراحتی؟
پاتریک: امروز یه بچه رو دیدم داشت سر چهارراه گل میفروخت
باب: از دیدن اون بچه ناراحت شدی؟
پاتریک: نه
باب: پس چی ناراحتت کرده؟
پاتریک: همین دیگه،از این ناراحتم که فهمیدم دیدن اینجور بچه ها انقدر واسم عادی شده که دیگه ناراحتم نمیکنه
______________
احمد :یه لیوان از تو اون کابینته بردار
الی :خب
احمد :پرتش کن زمین
الی :خب
احمد :شکست؟
الی :آره
احمد :حالا ازش عذر خواهی کن
الی :ببخشید لیوان منظوری نداشتم
احمد :دوباره درست شد؟
الی :نه...
احمد :متوجه میشی؟
______________
هاردی: میخوام ازدواج كنم
لورل: با كی؟
هاردی: معلومه دیگه، با یه زن. مگه تو كسیو دیدی كه با یه مرد ازدواج كنه؟
لورل: آره
هاردی: كی؟
لورل: خواهرم
×shnava: پست های متوالی ترکیب شدند.
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد: