حرف های سیاه سفید!

  • شروع کننده موضوع
  • #21

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از ParNiaN.D :
سلام! اومدم نقد.
خب، من با تیکه ی آخرش خیلی حال کردم. نوشته ت خیلی خیلی قشنگ تموم شد.
تیکه ی آخر به تیکه ی اول خیلی میاد. کاملا منسجم میشن کنار هم.
اما به نظرم وسط نوشته یه مقدار از فضای منسجم اول دور میشی.
یه جایی خواننده به خودش میگه "چی شد؟!"
اما آخر نوشته باز برمیگردی به فضای اصلی و تازه طرف میفهمه قضیه از چه قراره.
با توجه به اینکه آخرش مفهوم قشنگی رو میرسونه، خوبه رو وسطش یه مقدار کار کنی:)
السلام علیکم و..(انصافا رفتم بالا منبر!)
:D
موفق باشی!
میدونم!همیشه همینه وسطاش پرت میشه!
حالا تو دقیقا بگو کجاش تا من جایگزین بذارم ببین خوبه؟!
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از witted :
دست های تو تمیز بود و ناخن هایت سفید !
ناخن های او قرمز بود!دست هایش تمیز بود اما ناخن هایش قرمز...
قرمزی که تو چشم میزد!که انگار دست کثیف بود!
خنجر رفت زیر ناخن ها و تک تکشان....ناخن های قرمز و خون قرمزی که میریخت روی خاک!
که خاک قرمز شد!کثیف شد!
همیشه پرت نمیشه!
اما نکرارش و استیصالش زیاده. به نظر من!

پاراگراف یکی مونده به آخر رو هم به شخصه درک نکردم:(
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از ParNiaN.D :
همیشه پرت نمیشه!
اما نکرارش و استیصالش زیاده. به نظر من!

پاراگراف یکی مونده به آخر رو هم به شخصه درک نکردم:(
!!!
این مشکل از تو نیست!
ضعف نوشته ی منه!
منظورم اینه که 5 تا انگشتشو میبره!
به خاطر گناهش!!!
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از witted :
!!!
این مشکل از تو نیست!
ضعف نوشته ی منه!
منظورم اینه که 5 تا انگشتشو میبره!
به خاطر گناهش!!!
اختیار دارید خانوم! مگه درک من ملاکه؟!!
منظور قشنگی بود! انقدر تیزهوشم که نفهمیدم.
در ضمن، 1انتقاد دیگه... شک دارم به درست بودن انتقادم. ولی حس میکنم اگه تو نوشته هات یه کوچولو کمتر از ! استفاده کنی، درد نوشته بیشتر بروز پیدا میکنه. حس میکنم...(ناگفته نماند که اگه حذفشون کنی حس نوشته میپره!اشتباه نشه.)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #25

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از ParNiaN.D :
اختیار دارید خانوم! مگه درک من ملاکه؟!!
منظور قشنگی بود! انقدر تیزهوشم که نفهمیدم.
در ضمن، 1انتقاد دیگه... شک دارم به درست بودن انتقادم. ولی حس میکنم اگه تو نوشته هات یه کوچولو کمتر از ! استفاده کنی، درد نوشته بیشتر بروز پیدا میکنه. حس میکنم...(ناگفته نماند که اگه حذفشون کنی حس نوشته میپره!اشتباه نشه.)
اخه عادت کردم!باشه چشم.
مشکلی که این نوشته داره اینه کسی نفهمید منظورو!
کار زشتیه اما خودم هدفو میگم تا تو کمکم کنی واضح ترش کنم!
داستان دستای تمیز داستان کسیه که چون خنجر(قدرت )تو دستشه پاکه!
که هر چند پاک م نیست و اینو کارایی که با خنجر میکنه نشون میده!
دستایی که کثیفن ادمایه که گناهکارن(از نظر اون)
1 نویسنده!کسی که دستاش لاک داره!ا دزد!2 تا.....
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از witted :
اخه عادت کردم!باشه چشم.
مشکلی که این نوشته داره اینه کسی نفهمید منظورو!
کار زشتیه اما خودم هدفو میگم تا تو کمکم کنی واضح ترش کنم!
داستان دستای تمیز داستان کسیه که چون خنجر(قدرت )تو دستشه پاکه!
که هر چند پاک م نیست و اینو کارایی که با خنجر میکنه نشون میده!
دستایی که کثیفن ادمایه که گناهکارن(از نظر اون)
1 نویسنده!کسی که دستاش لاک داره!ا دزد!2 تا.....
مشکل نذار رو نوشته. من منظورش رو فهمیده بودم! فقط اون 15انگشت واسم مبهم بود که گفتی...
اگه نظر من رو میخوای سعی نکن واضح تر کنی بقیه ی قسمتاش رو.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #27

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

دستهایم خونیست!
موهایم را میبافد ذوق مرگ شده ام!
سرش را بالا میاورد صورتش پر از خون است!
لاک صورتی زده ام با طرح های سفید!
مات میشوم!"اگه 1 قطره خون رو اون ملافه ها بریزه خودم بلند میشم 1دست دیگه میزنمت!"
سر کوچه از بالا نگاه میکنم!درخت ها سر خم کرده اند هوای زار زدند دارند!
صدای زار زارش خانه را پر کرده!سر خم میکند!
خودم را از سر بالایی رها میکنم!باد فکرم را تکان میدهد!
سرم را پایین میاندازم!مرگ بر"لادن 3"!
باد روسری مشکی را از روی موهای بافته شده ام بر میدارد!
کتکش را میخورد!عین "ادم"!
ازهق هقش میشود فهمید که:کوچه بالایی پسر های خوشگل نداشت!بستنی یخی داشت با طعم شاتوت!
موهای بافته شده ام در باد میرقصد!روسری مشکی را باد به گلویم گره میزند!
دست هایم خونیست!
چشم غره میرود!
اشک توی چشمم جمع میشود!
به دست های خونیم نگاه میکنم!
"دریده شدی حقت بود!"
بوی خون "حوای مرده"فکر هایم را به جای اول باز میگرداند!
ته کوچه است!
1 قطره اشک میریزد روی دست های خونیم!
خون از دستم روی سرامیک میریزد!
روسری مشکی را محکم گره میزنم!!!

ویرایش:این داستان شدیدا حقیقت دارد!!!
 

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
342
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

حالا من باز از این سوالا دارم :))
1.این خون جریانش چیه تو گیر دادی بهش؟
2.لادن کیه؟
3.میبینی پاشدی رفتی ب خلاف کشیدنت :(؟
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,752
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-""
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

باباه!خوشا به حاله شماها....!!من یه ذره هم تو این جور چیزا استعداد ندارم که ندارم....
به نظر من جالب بودن و یه کم تحت تاثیرم قرار دادن....
 
  • شروع کننده موضوع
  • #30

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از الهـــــــــه :
حالا من باز از این سوالا دارم :))
1.این خون جریانش چیه تو گیر دادی بهش؟
2.لادن کیه؟
3.میبینی پاشدی رفتی ب خلاف کشیدنت :(؟
پریشبا یک دختر بچه دوازده ساله رو الکی جلو چشام زدن(نپرس کی بود!)
وقتی رفتم بغلش کنم صورتش پر خون شده بود!
دستای منم خونی شد!
"لادن 3" کوچه است!
پ.ن:خلاف کار که بودم!
دودی:D
 
  • لایک
امتیازات: elahe

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
342
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از witted :
پریشبا یک دختر بچه دوازده ساله رو الکی جلو چشام زدن(نپرس کی بود!)
وقتی رفتم بغلش کنم صورتش پر خون شده بود!
دستای منم خونی شد!
"لادن 3" کوچه است!
پ.ن:خلاف کار که بودم!
دودی:D
حالا کی بود؟! :D
آفرین..میشه بهت امیدوار بود :*
ابهامات زیادی داشت..نیاز به یک پی نوشت اساسی داشت...
(البته برا کسی ک تو و نوشته هات و نشنا3)
 

mandela_sarah

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
101
امتیاز
168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
دانشگاه
تهران
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

در مورد ! ها با پرنیان هم‌عقیده‌م؛
اما با پایان بعضی نوشته‌هات نه...

بعضی جمله‌هات آدمو پاتیل می‌کنه، اما بعضی وقتا نوشته‌تو با یه جمله می‌بندی..(((مثلا خنجر در دستان توست!)))

یا بعضی پی‌نوشت‌هات؛ چرا توضیح می‌دی...؟؟ نوشته‌ها یا از رو یه اتفاقاتین که عینا وجود داشته، یا تاثیر اون اتفاقا...

من حس می‌کنم این‌جور وقتا داری دست من (که خواننده‌تم) رو می‌بندی؛ شاید یه چیزایی که واسه تو معنای خاصی دارن واسه من یه معنی دیگه‌ای داشته باشن؛ وقتی میای پی‌نوشت می‌دی که "قضیه اینه!" داری دست منو می‌بندی...
نمی‌ذاری اون برداشتی رو از نوشته بکنم که خودم می‌خوام!

[شاید هم از ترس این که نکنه از نوشته‌هات یه برداشتی بشه که اصلا منظورِ تو نبوده، یه کم(((خیلی کم))) می‌خوای محتاطانه عمل کنی...
اما خب هیچ‌کس "دقیقا" یکی دیگه رو "درک" نمی‌کنه؛ ظلمیه که داره به همه اعمال می‌شه:D]

البته شاید تو واقعا می‌خواستی این‌جوری بنویسی و عامدانه دست به این سبک نوشتن زدی....:D
من قصد جسارت ندارم :D
 

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

سحر با جمله ی آخر نوشته شدیدا خصومت دارم: شدیدا حقیقت دارد!!!

با الی جون عزیزم هم مخالفم! پی نوشت نذار. اونم پی نوشت توضیحی!
 

elahe

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,511
امتیاز
342
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ١
شهر
بندرعباس
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از ParNiaN.D :
سحر با جمله ی آخر نوشته شدیدا خصومت دارم: شدیدا حقیقت دارد!!!

با الی جون عزیزم هم مخالفم! پی نوشت نذار. اونم پی نوشت توضیحی!
منظورم این نبود بذاره..تیکه بود...تا متوجه ابهامات بشه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #35

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از mooket s :
در مورد ! ها با پرنیان هم‌عقیده‌م؛
اما با پایان بعضی نوشته‌هات نه...

بعضی جمله‌هات آدمو پاتیل می‌کنه، اما بعضی وقتا نوشته‌تو با یه جمله می‌بندی..(((مثلا خنجر در دستان توست!)))

یا بعضی پی‌نوشت‌هات؛ چرا توضیح می‌دی...؟؟ نوشته‌ها یا از رو یه اتفاقاتین که عینا وجود داشته، یا تاثیر اون اتفاقا...

من حس می‌کنم این‌جور وقتا داری دست من (که خواننده‌تم) رو می‌بندی؛ شاید یه چیزایی که واسه تو معنای خاصی دارن واسه من یه معنی دیگه‌ای داشته باشن؛ وقتی میای پی‌نوشت می‌دی که "قضیه اینه!" داری دست منو می‌بندی...
نمی‌ذاری اون برداشتی رو از نوشته بکنم که خودم می‌خوام!

[شاید هم از ترس این که نکنه از نوشته‌هات یه برداشتی بشه که اصلا منظورِ تو نبوده، یه کم(((خیلی کم))) می‌خوای محتاطانه عمل کنی...
اما خب هیچ‌کس "دقیقا" یکی دیگه رو "درک" نمی‌کنه؛ ظلمیه که داره به همه اعمال می‌شه:D]

البته شاید تو واقعا می‌خواستی این‌جوری بنویسی و عامدانه دست به این سبک نوشتن زدی....:D
من قصد جسارت ندارم :D
\نگاهی بسیار حرفه ای!!!
گاهی فقط مینویسم تا اون یه جمله رو بگم!
مشکل اصلیم اینه که فقط با دید "سحر" مینویسم!
ایستاده بودم و کتک خوردنشو نگاه میکردم و هر چند ثانیه یه بار صحنه ی دوچرخه سواری دیروز تو همون کوچه یادم میومد!
واسه من همه چیزواضحه و به خودم زحمت نمیدم که از ذیذ خواننده نگاه کنمکه هیچ چیزو نمیدونه!
به نقل از ParNiaN.D :
سحر با جمله ی آخر نوشته شدیدا خصومت دارم: شدیدا حقیقت دارد!!!

با الی جون عزیزم هم مخالفم! پی نوشت نذار. اونم پی نوشت توضیحی!
اشتباهی بود بسی بزرگ!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از mooket s :
در مورد ! ها با پرنیان هم‌عقیده‌م؛
اما با پایان بعضی نوشته‌هات نه...

بعضی جمله‌هات آدمو پاتیل می‌کنه، اما بعضی وقتا نوشته‌تو با یه جمله می‌بندی..(((مثلا خنجر در دستان توست!)))

یا بعضی پی‌نوشت‌هات؛ چرا توضیح می‌دی...؟؟ نوشته‌ها یا از رو یه اتفاقاتین که عینا وجود داشته، یا تاثیر اون اتفاقا...

من حس می‌کنم این‌جور وقتا داری دست من (که خواننده‌تم) رو می‌بندی؛ شاید یه چیزایی که واسه تو معنای خاصی دارن واسه من یه معنی دیگه‌ای داشته باشن؛ وقتی میای پی‌نوشت می‌دی که "قضیه اینه!" داری دست منو می‌بندی...
نمی‌ذاری اون برداشتی رو از نوشته بکنم که خودم می‌خوام!

[شاید هم از ترس این که نکنه از نوشته‌هات یه برداشتی بشه که اصلا منظورِ تو نبوده، یه کم(((خیلی کم))) می‌خوای محتاطانه عمل کنی...
اما خب هیچ‌کس "دقیقا" یکی دیگه رو "درک" نمی‌کنه؛ ظلمیه که داره به همه اعمال می‌شه:D]

البته شاید تو واقعا می‌خواستی این‌جوری بنویسی و عامدانه دست به این سبک نوشتن زدی....:D
من قصد جسارت ندارم :D
در ضمن درسته!عامدانه بود...
نه به خاطر اینه که برداشت بد کنن!به خاطر این که منظور اصلیمو بفهمن...
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

بابا ایول
مارلیکو ترسوندیا :D
خیلی حال کردم
ماشالا
 
  • شروع کننده موضوع
  • #38

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از reza-handsome♫ ♪ ♫ :
بابا ایول
مارلیکو ترسوندیا :D
خیلی حال کردم
ماشالا
ممنون!
ولی من همچین جسارتی نمیکنم!ایشون استاد ما هستند(:D)
فعلا باید بدوییم تا بهشون برسیم!
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

نوشته های شما به شکل تحسین برانگیزی کم نقصن.
تنها چیزی که گاهی توشون آزاردهندست ابهام مضاعفیه که وجود داره. ابهامی که شاید حتی گاهی مخاطب رو از درک مفهوم متن منصرف می کنه و باعث می شه به همون نگارش زیبا و خاص قناعت کنه. از این نظر یه جورایی شبیه بعضی داستان کوتاه های مستوره و البته مثل همون آثار مستور که فقط مخاطبان همیشگیش قادر به درکش هستن سبک نوشته های شما هم طوریه که اگر کسی مخاطبتون باشه بعد از مدتی تک تک کلماتتون و حتی تک تک سه نقطه هاتون براش مفهوم خاصی پیدا می کنن.
درضمن : گفتید حرفای سیاه سفید اما حرف هاتون بیشتر سیاهه تا سفید! البته همیشه همین طوره! تقریبا همه نویسنده ها فکر می کنن سفیدی ها ارزش بازگویی و بازخوانی نداره. اما ای کاش این طور نبود. ما به اندازه ی کافی تو زندگی هامون با سیاهی ها سر و کله می زنیم. کمی هم روشنی...

پ.ن: به نظر من علامت تعجب های آخر جملاتتون کاملا به جاست. چون غالبا جملاتتون مخاطب رو شگفت زده می کنن!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #40

witted

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
250
امتیاز
294
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
پاسخ : حرف های سیاه سفید!

به نقل از silence :
نوشته های شما به شکل تحسین برانگیزی کم نقصن.
تنها چیزی که گاهی توشون آزاردهندست ابهام مضاعفیه که وجود داره. ابهامی که شاید حتی گاهی مخاطب رو از درک مفهوم متن منصرف می کنه و باعث می شه به همون نگارش زیبا و خاص قناعت کنه. از این نظر یه جورایی شبیه بعضی داستان کوتاه های مستوره و البته مثل همون آثار مستور که فقط مخاطبان همیشگیش قادر به درکش هستن سبک نوشته های شما هم طوریه که اگر کسی مخاطبتون باشه بعد از مدتی تک تک کلماتتون و حتی تک تک سه نقطه هاتون براش مفهوم خاصی پیدا می کنن.
درضمن : گفتید حرفای سیاه سفید اما حرف هاتون بیشتر سیاهه تا سفید! البته همیشه همین طوره! تقریبا همه نویسنده ها فکر می کنن سفیدی ها ارزش بازگویی و بازخوانی نداره. اما ای کاش این طور نبود. ما به اندازه ی کافی تو زندگی هامون با سیاهی ها سر و کله می زنیم. کمی هم روشنی...

پ.ن: به نظر من علامت تعجب های آخر جملاتتون کاملا به جاست. چون غالبا جملاتتون مخاطب رو شگفت زده می کنن!
گاهی این ابهام به خاطر این نیست که نمیتونم منظورمو درست برسونم به خاطر اینه که در درست بودنش شک دارم پس سعی میکنم پنهانش کنم!
اما در کل اعتراضاتون وارده :D
 
بالا