من همانم...
بسم الله
من همانم...
من همان فقیر بی چاره ای هستم که از تو تقاضای پولی سیاه کرد اما دوستت به تو گفت:"این بابا معلوم نیست چند تا خونه داره" و تو هم باور کردی!
من همان غریبی هستم که از تو نشانی پرسید و تو هم بی هیچ التفاتی از کنارم گذشتی!
من همان مشتری بی نوایی هستم که بنجل ترین جنست را به اسم جنس درجه ی یک به من قالب کردی و بعد در دلت احساس زرنگی کردی که "بابا تو دیگه کی هستی!"
من همان در راه مانده ای هستم که از تو هزینه ی تهیه ی یک بلیت اتوبوس را خواستم اما تو به من گفتی"معلوم نیست کمری تو کدوم گوری پارک کرده حالا اومدی ملتو تیغ می زنی!"
من همان پیرمردی رنجوری هستم که آن روز سوار اتوبوس شدم و تو خودت را به خواب زدی(و تصور کردی که من نفهمیدم که بیداری!) که جایت را خدای نکرده از دست ندهی!
من همان کارگر زحمتکشی هستم که یک روز از زندگی ام را به تو خدمت به تو گذراندم اما تو، وقتی دم از کم بودن مزدم زدم، مغرورانه گفتی"حرف اضافی نزن که این از سرت هم زیادیه!"
من همان دوست فداکار تو هستم که تا در کنارت بودم از جان برایت مایه گذاشتم و برایت از هیچ چیز هم دریغ نداشتم اما تو وقتی فکر کردی که دیگر ترقی کرده ای و شده ای آدم سطح A و من آدم سطح B، جواب سلامم را نه سربالا که اصلا ندادی!
من همان سرباز بی چاره ای هستم که آن روز که اعصابت به هم ریخته بود بی دلیل من را توبیخ کردی و ته دلت احساس شادی کردی که توانسته ای عصبانیتت را به طریقی سر یک نفر(و آن یک نفر از بد روزگار من بودم!) خالی کنی!
من را بخوان!
من عمل تو هستم!!
>وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَي الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا<
و كارنامه [عمل شما در ميان] نهاده مي شود، آنگاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مي بيني ، و مي گويند: اي واي بر ما، اين چه نامه اي است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگي را فرو نگذاشته ، جز اينكه همه را به حساب آورده است. و آنچه را انجام داده اند حاضر يابند، و پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمي دارد.
سوره کهف آیه ی 48
sign=shm