- ارسالها
- 813
- امتیاز
- 3,959
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان ۱
- شهر
- اهواز
- سال فارغ التحصیلی
- 97
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟
-مثل آب برای شکلات- [از لورا اسکوئیول]
داستان راجع به زندگی ِ خالهبزرگهی گویندهس که اسمش «تیتا» س. تیتا دختر آخر خانوادهس و طبق رسومات ِ اونزمان دختر ِ بیچارهی آخر ِ خانواده، حقّ ازدواج نداره و باید تا وقتی مادرش نفس میکشه ازش مراقبت کنه!
فردی بهنام «پدرو» عاشق تیتا میشه، تیتا هم همچنین. ولی زمانی که پدرو میاد خواستگاری ِ تیتا، مادر ِ تیتا اجازه نمیده و بهجاش، دختر دیگهش، روسورا رو میکشه وسط برای ازدواج و پدرو هم قبول میکنه چون میبینه تنها راهی که میتونه با تیتا باشه همینه.داستان هم کلا راجع به رابطه پدرو و تیتا و اتفاقاتی که بینشون میافته هست.
هر فصل با دستور پخت یه نوع غذا شروع میشه و در طول فصل همونطور که خرد خرد میگه طرز پخت غذا رو، داستان رو هم ادامه میده.[nb]گرچه بهشخصه هیچوقت نتونستم حتی طرز پخت یهدونه از غذاهاش رو بفهمم. :-" [/nb]
اولین کتابی که موضوع اصلیش، یه ماجرای عاشقانهس و خوندمش همین بوده و بنظرم هم خوب بود. احساسات بین دو نفر رو خوب نشون میداد و مثل یسری از داستانهای عاشقانهای که دیدم مینویسن، پر از کلمات محبتآمیزی که تو دنیای واقعی واقعا گفته نمیشن و بیشتر تصنعی و مضحک هستن تا جالب و احساساتبرانگیز[nb]حداقل از نظر من [/nb] نبود و احساسات صرفا با یسری کلمهی کلیشهای بیان نمیشد.
-درکل-
بنظرم برای استراحت و وقتی حوصلهی آدم از همهچیز سر میره و دلش نمیخواد حتی یک کلمهی دیگه از یه کتاب ِ منطقی، با جملات منطقی، و اتفاقات و انسانها و مسئلههای منطقی بخونه، خوبه! :دی
-مثل آب برای شکلات- [از لورا اسکوئیول]
داستان راجع به زندگی ِ خالهبزرگهی گویندهس که اسمش «تیتا» س. تیتا دختر آخر خانوادهس و طبق رسومات ِ اونزمان دختر ِ بیچارهی آخر ِ خانواده، حقّ ازدواج نداره و باید تا وقتی مادرش نفس میکشه ازش مراقبت کنه!
فردی بهنام «پدرو» عاشق تیتا میشه، تیتا هم همچنین. ولی زمانی که پدرو میاد خواستگاری ِ تیتا، مادر ِ تیتا اجازه نمیده و بهجاش، دختر دیگهش، روسورا رو میکشه وسط برای ازدواج و پدرو هم قبول میکنه چون میبینه تنها راهی که میتونه با تیتا باشه همینه.داستان هم کلا راجع به رابطه پدرو و تیتا و اتفاقاتی که بینشون میافته هست.
هر فصل با دستور پخت یه نوع غذا شروع میشه و در طول فصل همونطور که خرد خرد میگه طرز پخت غذا رو، داستان رو هم ادامه میده.[nb]گرچه بهشخصه هیچوقت نتونستم حتی طرز پخت یهدونه از غذاهاش رو بفهمم. :-" [/nb]
اولین کتابی که موضوع اصلیش، یه ماجرای عاشقانهس و خوندمش همین بوده و بنظرم هم خوب بود. احساسات بین دو نفر رو خوب نشون میداد و مثل یسری از داستانهای عاشقانهای که دیدم مینویسن، پر از کلمات محبتآمیزی که تو دنیای واقعی واقعا گفته نمیشن و بیشتر تصنعی و مضحک هستن تا جالب و احساساتبرانگیز[nb]حداقل از نظر من [/nb] نبود و احساسات صرفا با یسری کلمهی کلیشهای بیان نمیشد.
-درکل-
بنظرم برای استراحت و وقتی حوصلهی آدم از همهچیز سر میره و دلش نمیخواد حتی یک کلمهی دیگه از یه کتاب ِ منطقی، با جملات منطقی، و اتفاقات و انسانها و مسئلههای منطقی بخونه، خوبه! :دی