آخرین کتابی که خوندید؟

.M.se

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
تهران
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
ارشد مهندسی شیمی-نساجی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

کتاب تاریخ محاصره لیسبون :D
اثر ژوزه ساراماگو
 

milad.gh71

کاربر جدید
ارسال‌ها
1
امتیاز
4
نام مرکز سمپاد
gholami
شهر
tehran
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

7 جن اثر امید کوره چی
این کتاب درسته بصورت رمان هست ولی نویسنده شناخت خوبی در مباحث ماورایی داشته
 

Dr.Dream

N.larosa
ارسال‌ها
49
امتیاز
265
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۱
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
96
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟


سلطانه اثر کالین فالکنر

رمان تاریخی خیلی قشنگی بود که حوادث قرن 16 و امپراطوری سلطان سلیمان عثمانی روایت می کرد و اتفاقایی که در حرامسرا در کاخ توپقاپو دور از دنیای بیرون رخ می داد رو توضیح میده.
 
ارسال‌ها
2,308
امتیاز
63,823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

بد نیست یه چند خطی راجب کتاب بنویسین! نظر شخصیتون باشه بهتره!
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

سه ماه نبودم کتابا زیاد شدن.چون مدتی از خوندنش میگذره جزییات خیلی یادم نیست:


بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم
دیوید سداریس
پیمان خاکسار
نشر چشمه


برش هایی از زندگی خود نویسندس.نگاه کتاب یه نگاه انتقادیه با یه قلم طنز.نه از این طنزای زننده که باعث میشن هار هار بخندی!از این مدل طنزا که ریشه دووندن تو متن کلمه ها و باعث نمیشن بخندی ولی خیلی خوبن!کتاب به انتقاد خیلی چیزا می پردازه به نگاه مردم به تفکرات خود نویسنده موقع جوونیاش و حماقت هایی که در لوای روشنفکری اون زمان خودش بروز پیدا کردن و الحق که خیلی خوب این بخشو در آورده.انتقادی به خود و در ورای اون انتقاد به نوع تفکری که خود نویسنده یه زمانی پیروش بوده.حتی به مسخره کشیدن و نقد ترس هایی که داریم وفضاهایی که این ترس ها رو در ما به وجود میاره.(در این زمینه فصل "مرد گنده" ی کتاب شدیدا توصیه میشه :D :-")
در کل کتاب خوبی بود.توصیه میشود.
-----------------------------------------
باشگاه مشت زنی
چاک پالانیک
پیمان خاکسار
نشر چشمه


از اون کتابایی بود که حین خوندنش هی نظرت عوض میشه که دوستش داری یا نه؟ من شروعش کردم فک می کردم دوستش دارم بعد دوستش نداشتم دوباره دوستش نداشتم و الخ ولی نهایتا که تموم شد دوستش داشتم.ولی کتاب مریضی بود.کتابی که توش خودزنی به معنای واقعی رخ میده.داستانی افراطی در انتقاد به مصرف گرایی تفاوت های فاحش بین طبقات اجتماعی وقتی که شخصیت اصلی داستان خو گرفته به یه همچین چیزایی و هدف زندگیش خلاصه میشه تو خونه ش و مجلل کردن زندگیش و این اعتراض در قالب شخصیت عجیب و مرموزی به اسم تایلر دردن جون میگیره و رفته رفته ریشه میدوونه توی عنصری به اسم باشگاه مشت زنی.جایی که تا میخوره مشت میزنی و مشت میخوری تا حدی که گونه هات سوراخ میشن. نثر داستان نثر خوب و متفاوتیه.کلا همه چی تو داستان عجیب و متفاوته.الان که بهش فکر میکنم،خیلی داستان خوبی بود.حتما بخونید
---------------------------------------

مجموعه نایت ساید(دو جلد اول)
سیمون آر گرین
علی مصلح حیدرزاده
نشر ویدا


یه مجموعه تخیلی 10 جلدی که دو جلد اولش به ترتیب فرستاده ای از نایت ساید و کارگزاران نور ظلمت اند.نایت ساید توی این داستانا رویِ دیگر شهر لندنه که پر از تاریکی و خباثت و پلیدیه.جایی که توش هر جور جنایتی رخ میده و خیلی از آدمای معروف هم پاشون به اونجا باز میشه.نایت ساید یه جایی نیست تو گذشته اما توش میشه به گذشته رفت به آینده رفت.توش هر اتفاقی که فکر کنید رخ میده در عین اینکه تکنولوژی به روز دنیای بیرون توش استفاده میشه ،مرلین هم توش هست.آمیخته ای از تمام چیزهایی که می شناسید از فرشته و شیاطین تا ستاره پنج پر و هالیوود و حال و گذشته و آینده حتی ماه!نایت ساید همیشه توش شبه و ماه ده برابر ماه روی زمینه!ماهی که همیشه کامله و قهرمان داستان یه کاراگاهه به اسم جان تیلور که تو نایت ساید همه باهاش آشنان.به یه دلیل نامعلوم سرنوشت نایت ساید به ان وابسته ست و خیلیا دشمنشن.یه سری قدرت داره که باعث میشه ازش بترسن ولی برای خودش سواله که چرا این قدرتو داره!
تا اینجا فکر میکنید چه داستان جالبی بخونمش! اما باید بگم منم خام این تعاریف شدم ولی خیلی مسخره تر از این حرفا بود.یعنی تخیل نویسنده خوبه ها ولی داستان اصلا پرداخت خوبی نداره!از نقطه نظر نثر و عناصر نوشتاری داستان همه چی به طرز مسخره ای تو ذوق میزنه.شخصیت پردازیا ضعیفن.برعکس داستانای این سبکی که ذهنت درگیر کشمکش های داستان و اتفاقایی که برای قهرمان می افته میشه اینجا تا میاد یه اتفاقی بیفته خیالت راحته که خیلی گلابی وار مشکل حل میشه و جای هیچ نگرانی نیست.یا بد تر از اون: به طرز مسخره ای همه تو داستان در حال سخنرانین.فرض کنید قهرمان داستان با همراهش تنها چند ثانیه با مرگ فاصله دارند و ارتشی از شیاطین و فرشتگان دارن میان که نفله شون کنن اونوقت باید بشینیم به سخرانی جناب تیلور در پاسخ به یه سوال همراهش در باب شیاطین گوش بدیم.خیلی مسخره ست!عین اون صحنه های مضحک توی کارتون فوتبالیست ها که توپه تا میخواست به دروازه برسه دو قسمت طول میکشید.
به نظرم نویسنده خیلی احساسی و لوس نوشته داستانو و ارزش خوندن نداره.هرچند بعضی ها هم بدجور خوششون اومده بود
--------------------------------------------------------
دوست بازیافته
فرد اولمن
مهدی سحابی
نشر ماهی



داستان خوبی بود.واقعا!داستانی در اعتراض به جنگ جهانی.داستان زندگی دو دوست آلمانی که جنگ و بروز پدیده ای به نام هیتلر ،از هم جداشون میکنه.داستانی که توش حتی یه کلمه راجع به خود جنگ نمیگه بلکه از قشنگی آلمان و شهرهاش پیش از جنگ و از صمیمیت های جاری بین مردمی بی تفکر نازیسم میگه.بعد جنگ رو تنها با بروز یه جدایی توصیف میکنه و دوباره میرسه به روزگاری که از جنگ گذشته و این به نظرم نکته ی واقعا ظریفیه.خیلی دوست داشتنی بود از اون داستانایی که عمرا نباید قبل از شروع صفحه ی آخرش رو بخونید.از اونایی که یه پایان فوق العاده دارن.حتما بخونید.
---------------------------------------------
خواب خوب بهشت
سم شپارد
امیر مهدی حقیقت
نشر ماهی


اینم مثل بالایی از این کتابای قطع جیبی نشر ماهیه.یه مجموعه داستان از سم شپارد که داستان ها اصلا قصه ندارن.یعنی حداقل 70 درصدشون قصه ای ندارن با یه سیر اتفاقات و یه شروع و یه پایان.از اون دسته داستان های کوتاهن که با مکالمات میگذرن یا حول یه اتفاق ساده ی کوچولو برای بیان یه نکته خیلی خیلی ظریف!!! به گفته ی مقدمه ی اول کتاب که کلی تعریف در باب داستان های سم شپارد ردیف کرده و گفته اکثر داستان های این شخص حول سو تفاهم ها میگذره و این خیلی خوبه، اما به نظر من خیلی استهلاک آور و آزار دهنده ست!به آزار دهندگی وقتی که میری تا به یکی بفهمونی حق با توئه و اون نمی فهمه!
من اصلا از این مدل داستان کوتاه ها خوشم نمیاد که توشون خیلی اتفاق خاصی نمیفته و حول یه سری روزمرگی ها یا اتفاقای کوچیکی میگذرن که خیلی باید زور بزنی تا به خودت بقبولونی که:اوکی این داستان الکی مثلا میخواست فلان مفهومو برسونه! من که حال نمی کنم !شمام اگه حال نمی کنید نخونید این کتابو!
----------------------------------------------------
پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد
ریچارد براتیگان
حسین نوش آذر
نشر مروارید


داستان خوبی بود ولی نه اونقدر که بخواد دوباره خونده شه.داستان زندگی یه بچه ست که بین خرید یه ساندویچ همبرگر و خرید یه جعبه فشنگ، دومیو انتخاب میکنه .انتخابی که باعث آفرینش داستان میشه.صحنه پردازیای توی داستان رو دوست داشتم عدم پرداخت متوالی به اتفاقات بلکه پس و پیش کردنشون رو تا حدودی مثل صحنه های یه فیلم در آورده تمام رویدادهایی که توشون رگه هایی از مرگ دارند.اما یه جاهایی یه جور غلو دیگه داشت رخ میداد.هم تو نثر داستان هم تو این پس و پیش کردنه! نثرش به طور کلی خوبه اما یه جاهایی دیگه خیلی شورش در میاد یعنی یه جور که دلت میخواد به نویسنده بگی :اکی بابا!فهمیدیم تو خوبی
برای من اولین کتابی بود که از براتیگان میخوندم چون از اون نویسنده هایی بود که بای دیفالت فکر میکردم ازشون متنفر خواهم بود، اوضاع بهتر شد و از داستان خوشم اومد.در این حد که بدم نمیاد یکی دو تا کتاب دیگه ازش بخونم.ولی اونقدم چیز شاخی نبود که جایی بخواد در ذهن و قلبم باز کنه.
 

arezoo.s

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,808
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
فقط نه فصل مورتیمر خوندم......
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

سمفونی مردگان رو بالاخره خوندم
که به نظرم کتاب قوی ای بود واین بهم ریختگیشو خیلی دوست دارم...
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

خاطرات صددرصد واقعی یک سرخ پوست پاره وقت
شرمن الکسی
رضی هیرمندی
نشر افق

آقا خیلی خووب بود
از اینایی که میشینی پاش تا تموم شه بعدشم که تموم میشه آه میکشی که چرا تموم شد :(


داستان زندگی یه نوجون سرخ پوست به روایت خودشه.یه نوجوونی که اصلا با مریضی به دنیا اومده توی قرارگاه سرخ پوستی زندگی میکنه که همه توش به دنیا اومدن تا فقیر و بدبخت و ناامید باشن و آخرشم اکثرشون الکی محض بشن و با الکل بمیرن.این نوجوون هم که تو بین هم نژادای خودش به زور یه دوست داشته زندگیشو محکوم به ناامیدی میدونی تا یه جا یه اتفاقی توی مدرسه براش میفته که تصمیم میگیره بره مدرسه ی سفید پوستا توی یه شهر سفید پوست نشین ثروتمند و باقی داستان میشه روایت شکست ها و پیروزی هاش و حقارت هاش و ... داستان یه طنز فوق العاده ی بکری هم داره.تو طول داستان کلا داری میخندی اونجاهایی هم که نمی خندی تا مرز گریه کردن پیش میره.یعنی نویسنده انقد توانا
کتاب انقد جملات قابل مارک کردن داشت که من ترجیح میدادم از اولین سطر کتاب یه پرانتز باز کنم و تو آخرین جمله ی کتاب ببندمش کنارش یه کلمه ی عالی بنویسم :لایک


فیلینگ هپی طوری
 

ma2012

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
268
امتیاز
569
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

نمایشنامه صالحان(عادلان و راستان هم ترجنه شده) از آلبر کامو
با توجه به حجم خیلی کمش واقعا ارزش خوندن رو داره.چیزی که منو به خوندنش واداشت یکی از موضوعات اصلی کتابه که همانا!"ایا هدف وسیله رو توجیه میکنه یا نه؟"هست.
داستان بر اساس واقعیت در اوایل قرن 20 و در روسیه هست.یه گروه انقلابی میخوان یه شخصیت سیاسی رو ترور کنند.همه برنامه ریزی ها انجام میشه ولی موقع اجرا کسی که باید بمب رو جلوی کالسکه طرف منفجر کنه متوجه میشه که چند تا بچه از فامیل های هدف هم توی همون کالسکه اند و...
 

FarnazZ

FarnazZ
ارسال‌ها
418
امتیاز
974
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
یزد
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
اصفهان
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

جين اير نوشته شارلوت برونته

يه داستان متوسط داشت ،
يه دختري كه پدر و مادرش فوت كردن و داييش ازش نگهداري ميكنه، بعد از مرگ داييش زن داييشو فرزندلنش رفتار خوبي باهاش ندارن خلاصه زن داييي ميفرستتش يه مدرسه دور اونجا ٨ سال درس ميخونه ى خيلي سختي ميكشه
بعد از اتمام درسش جايي واسه معلم سرخانه استخدام ميشه و از صاحب خونه خوشش مياد ،حوادثي كه پيش مياد روز عروسيشون ميفهمه كه مرده يه زن داشته اما خب يه زن ديونه ،دختره هم ميره يه جاي ديگه و اخر سر بر ميگرده پيش مرده ،ولي اون كور شده بوده و در اخر با هم ازدواج ميكنن
------------------
پدر آن ديگري -پرينوش صنيعي
داستان يه پسر بچه هست كه ٥-٦ سالشه و هنوز زبون باز نكرده و همه فكر ميكنن كه خنگه جز مادرش ، و اين كتاب از زبان پسر بچه هه روايت ميشه ،
كتاب قشنگي بود به نظرم
 

reza7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,676
نام مرکز سمپاد
طباطبایی
شهر
Bonab
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

عطر سنبل عطر کاج - فیروزه جزایری دوما
کتاب خوب و روانی بود...داستان ی دختر ایرانی که 7 سالگی میرن آمریکا و اتفاقاتی که اونجا براشون میفته...که بعضا نشون دهنده تفاوت فرهنگ و سبک زندگی ایرانی با آمریکایی هم هس.
طنزای ریزی هم داشت توش...
بخش هایی از کتاب:
من که در جنوب ایران بزرگ شده بودم،به حد کافی دشواری هایی از این دست را تجربه کرده بودم
تا قدر یک هتل خوب را بدانم.از طرف دیگر زندگی آسوده همسرم در حومه ی پاریس باعث شده بود تنش
برای ماجراجویی بخارد.
تنها خارشی که من در تنم احساس کرده بودم از نیش پشه های آبادان بود.
************
از نظر خانواده ی فرانسوا،حشرات و هوای شرجی جالب بودند،ما کسانی که حشره کش وتهویه ی مطبوع
را اختراع کرده بودند می پرستیدیم.
چیز جذابی توی این سختی ها نمیدیدیم،آنها بخشی جدانشدنی از زندگی ما بودند.
************
در زمان اقامت ما در نیویورک بیچ انقلاب ایران رخ دادو بعد تعدادی از آمریکایی ها را توی سفارت آمریکا
در تهران به گروگان گرفتند.یک شبه ایرانیان مقیم آمریکا در بهترین حالتی که بشود گفت،غیرمحبوب شدند.
خیلی از آمریکایی ها دیگر فکر میکردند هر ایرانی،اگرچه ظاهرش آرام نشان بدهد هر لحظه ممکن است خشمگین شود و افرادی را به اسارت بگیرد.
مردم همیشه از ما میپرسیدند عقیده مان درباره گروگان گیری چیست؟ و ما همیشه میگفتیم ((وحشتناک است))
این پاسخ غالبا با تعجب رو به رو میشد.
این قدر از ما درباره ی گروکان ها سوال می کردند که کم کم داشتم به مردم گوشزد میکردم آنها توی پارکینگ ما نیستند.
مادر مشکل را اینطور حل کرده بود که میگفت اهل روسیه یا ترکیه است.
بعضی وقت ها من فقط میگفتم )) : دقت کرده اید این چند ساله تمام قاتلان زنجیره ای آمریکایی بوده اند؟ ولی
من این را بر ضد شما استفاده نمی کنم.))
**************
هر سال در جشن شکرگزاری همه ی فامیل جمع میشویم خانه مرتضی پسر عمه ام.
در حین شکرگذاری پدر سپاس میگوید که توی کشوری زندگی میکند که میتواند رای بدهد.
من هم همیشه سپاسگزارم که میتوانم اهداف و آرزوهایم را دنبال کنم و زن بودن مانعم نشود.
من و خویشانم به ایرانی بودن افتخار میکنیم اما قدر زندگی در آمریکا را هم میدانیم.
 
ارسال‌ها
687
امتیاز
21,591
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

خلاصه زندگی دانشمندان ایران و جهان
گردآورنده :پروانه طاهری

خلاصه ای از زندگی دانشمندان بزرگ و ناگفته های اونهاست . فهرست براساس حروف الفبا چیده شده و زندگی بسیاری از دانشمندان حاضر و یا قدیمی که خیلی اسماشونو شنیدیم ولی هیچی ازشون نمیدونیم توش هست . مثل آمپر، آرمسترانگ...
فکر کنم رفرنس سریع و راحتی باشه برای دسترسی به رندگی افراد مشهور.
 

barani

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
3,968
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو ^.^
شهر
تهرانـــ
مدال المپیاد
ادبـــی
دانشگاه
امیرکبیر
رشته دانشگاه
مهندسی تکنولوژی نساجی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

{ربه کا/دافنه دوموریه }

در یک کلام مسحور کننده .
توصیفات کتاب به حدی شفافن که چشاتُ میبندی و خودتُ توی فضای با شکوه داستان میذاری.
#پیشنهاد : حتمن فیلم ربه کا که آلفرد هیچکاک توی سال ۱۹۴۰ میلادی ساخته و برندهٔ جایزه اسکار هم شده ببینید .
خیلی خیلی شبیه کتابشه ،حتی دیالوگاش تا حد زیادی همون متن کتابه
و بعد از دیدنش واقعن متوجه ِ قوی بودن فضاسازی داستان میشید.

کتاب با این جمله شروع میشه : "دیشب در عالم رویا دیدم که بار دیگر در ماندلی پا گذاشتم"
راوی داستان زن جوانی ـه که همدم پیرزنی ثروتمند ـه ،توی یه سفر با ماکسیم مردی که ازش یه عالمه بزرگتره ولی خیلی خیلی پولداره ،آشنا میشه .
ربه کا همسر اول ماکسیم بوده که با اینکه فوت شده ،نقش خیلی خیلی پررنگی داره توی داستان و حضورش همه جای امارت بزرگ و مجلل ماندرلی احساس میشه و ادامه ی داستان ... ;;)
.
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

زنان کوچک
لوییزا می الکت
فرزین مروارید
انتشارات قدیانی



من با دیدن فیلم 1994 ش با بازی کریستین بیل و وینونا رایدر ترغیب شدم داستان رو بخونم.خب اولاش حقیقتا خورد تو ذوقم.لحن داستان از این نصیحت طورانه هاییه که بچه ها توش اشتباه نمی کنن اگرم بکنن با یه جمله ی کوچیک مامان سر به راه میشن و پیوسته خوبی و خدا رو تو زندگیشون حس می کنن.شخصیت پسر داستان هم یه پسر پاک معصوم بی آلایشه که اصلا انگار نه انگار پسره :D :-"
ولی رفته رفته از اون فاز بیرون اومد هرچند تا آخر داستان همینطوری بود ولی از شدتش کاسته شد.آخراش دوستش داشتم ولی بد جایی با بد جمله ای داستان رو تموم کرد.
پیشنهاد میشه اگه به سبک های کلاسیک علاقه مندین این داستان رو در اوان نوجوانی ماکزیمم تا 15 سالگی بخونید.
--------------------------------------------
سه روایت از زندگی
یاسمینا رضا
فرزانه سکوتی
نشر نی



یه نمایشنامه در باب یک شب از زندگی یه زوجه که مهموناشون که ارشد مَرده و خانومش هستن به اشتباه یه شب زودتر از موعد مهمونی میان خونه ی اینا .این شب 3 بار روایت می شه در هر روایت دیالوگ ها و به تبع اون اتفاقایی که در اون شب پیش میان متفاوتن و در نتیجه به نتیاج متفاوتی منجر می شن.از طرفی داستان یه روند کاهنده ای داشت از نطر من.توی هر روایت یه چیزایی خوب پیش میره و یه چیزایی گند میخوره توش یه جور که نتیجتا به این می رسه که : ای بابا همیشه باهاس یه جای کار بلنگه.

یه نمایشنامه با یک فضای واقع گرایانه با نگاه تلخ و انتقادی به روابط بین آدم ها به ضعف و نا امیدی به غیر قابل اعتماد بودن رابطه ی زن و مرد و ... از این دست چیزا.ولی خب من دوستش داشتم.با کوجک ترین دیالوگ ها و واکنش ها پیامد ها متفاوت می شدن ....
توصیه میشه
 

reza7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,676
نام مرکز سمپاد
طباطبایی
شهر
Bonab
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

زندگی گالیله/برتولت برشت
باید بگم که کتاب خیلی خوبی بود و پیشنهاد می کنم که بخونینش.
در قالب نمایشنامه نگاه گالیله به علم و درگیری گالیله با کلیسا بر سر این که زمین مرکز جهانه یا نه و...رو به تصویر کشیده و تقابل عقل و علم و رو با گفته های پیشینیان و
تعالیم کلیسا رو به خوبی نشون داده.
بخش هایی از کتاب:
گالیله: شهرها کوچکند و اندیشه ها هم کوچک و اسیر خرافات و طاعون.
اما حال وضع طور دیگری است، آنچه تا حالا به این منوال بوده، دلیلی ندارد که از این به بعد هم به همان منوال سابق باشد.
چرا که همه چیز در حال حرکت است، جانم. مطالبی که در کتابهای کهن آمده، دیگر برای بشر کفایت نخواهد کرد.
***********
گالیله:این حرکت چند ستاره ی بی اهمیت در اقصی نقاط آسمان نیست که مردم ایتالیا را مشوش و گوش بزنگ کرده،بلکه این تشویش از فهم این مطلب ناشی میشود که در ارکان عقاید ظاهرا بی چون و چرا رخنه افتاده و امروز بر کسی پوشیده نیست که از این جور عقاید بسیار پیدا می شود.آقایان بیایید از نظریه های سست بنیان دفاع نکنیم...
************
یک کشیش:(با انجیلی گشوده و با تعجب میگوید:) اینجا چ نوشته است؟
ای خورشید بر فراز جعبون بایست ،ای ماه بر فراز دره ی ایالون بمان اگر آنطور که این ملحدین میگویند خورشید حرکت نمی کرد،چطور می توانست بایستد؟یعنی کتاب مقدس دروغ میگوید؟
منجم اول:نه، و به همین دلیل ما مرخص می شویم.
منجم دوم:درست است که پدیده هایی هست که برای منجمان مشکلاتی به وجود می آورد؛ولی مگر لازم کرده انسان حتما همه چیز را بفهمد؟
************
کاردینال پیر: شنیده ام که این جناب گالیله انسان را از مرکز عالم بر میدارد و در آن حاشیه ها جایش می دهد.
پس آشکارا دشمن نوع بشر است. حق همچو کسی را باید کف دستش گذاشت.انسان تاج سر آفرینش است.
هر بچه ای این را می داند.انسان اشرف مخلوقات و بیش از همه مورد عنایت ذات احدیت است.
چطور خدا این معجزه ی آفرینش و حاصل کوشش بی حد خود را روی سیاره ی ناچیزی که تا دنیا دنیاست محکوم به سرگردانیست به حال خود رها کرده؟ یعنی فرزند خود را به همچو جایی فرستاده است؟
چطور میشود کسانی آنقدر کج فکر باشند که حرف های این سر سپرده هایِ جدولِ حساب را باور کنند؟
کدام مخلوق خداوند است که به چنین بازی مسخره ای تن در دهد؟
*************
شاهزادگان و مالکان بزرگ و کشیش ها،اکثریت مردم را در پس پرده ای از خرافات و حرف های کهنه نگاه داشته اند؛
این پوشش دسیسه های آن ها را پنهان میکند.
**************
همه چیز در تغییر و حرکت است.فدرزونی،شاید بالاخره دوره ای را به چشم ببینیم
که ما برای گفتن این که دو دوتا میشود چارتا،مثل توطئه گران دور هم ننشینیم و اطرافمان را نپاییم.
***************
مردم عزیز به پایان کار بیندیشید
علم از مرز می گریزد.
ما که تشنه ی دانستنیم،
ما،یعنی او و من،در این سوی مرز می مانیم.
شما چراغ دانش را فروزان نگه دارید.
 
ارسال‌ها
687
امتیاز
21,591
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

بوف کور :D
نوشته ی صادق هدایت
متسفم که الان دارم میخونمش چون خیلی دیره واسه خوندن همچین آثار ارزشمندی ولی خب :D
کتاب در دو بخش نوشته شده . بخش اول داستان مردیه که در بیابون زندگی میکنه و عاشق زنی میشه و اون زن میمیره و ...
بخش دوم ، مرتبط با بخش اوله ، داستان همون مرد بخش اوله ولی در قالبی متفاوت . انگار که گذشته ی همون مرد باشه. و اون زن رو هم در گذشته اش ترسیم کرده و آخر قصه مرد اون زن رو به طرز عجیبی میکشه .
چیزی که این اثر رو ارزشمند کرده قصه نیست . درواقع اصلا قصه ی خاصی نداره . ممکنه شما یهو 20 صفحه جلو بری بدون اینکه اتفاق خاصی بیفته . چیزی که ارزشمنده درین کتاب ، توصیفای هیجان انگیز و زیباشه . یه قلم خیلی خاصی داره هدایت! متکلف نیست آزاد و رها هرچه به ذهنش میرسه رو میگه . توصیفای آشنا داره . گاها چیزای بی ربط رو رب میده . گاها به قول خودش کلامش زهر آلود میشه . گاهی مرموز میشه . گاهی شکننده.
و در کل کسی که ادعا میکنه سر رشته ای در تحریر و ادبیات داره حتما باید در زندگیش این کتاب رو بخونه .
و چند کلامی هم بشنویم از تاثیرات بوف کور در سینما و سایر عرصه هت :

چند سینماگر بوف کور را دست‌مایه آثار سینمایی خود قرار داده‌اند:[۶۳]

رائول روییز در سال ۱۹۸۷ فیلمی بر اساس رمان بوف کور ساخت.
بزرگمهر رفیعا در سال ۱۹۷۳ در آمریکا فیلمی ۹۵ دقیقه‌ای بر پایه رمان بوف کور ساخت و به عنوان پایان‌نامه خود ارائه کرد.
در سال ۱۳۵۳، کیومرث درم‌بخش فیلمی ۵۵ دقیقه‌ای بر پایه این رمان ساخت.
خسرو سینایی در سال ۱۳۸۵ دربارهٔ زندگی «صادق هدایت» فیلمی با نام «گفتگو با سایه» ساخت که کم تأثر از بوف کور نبود.
از خانه شماره عنوان فیلم مستندی است ساخته مشترک سام کلانتری و محسن شهرنازدار که از دیگر آثار سینمایی ساخته شده دربارهٔ «هدایت» و آثار او است.
داریوش مهرجویی الگوی خود را برای ساخت فیلم هامون، بوف کور می‌داند.
به گفته فرهاد غبرایی مضمون رمان خانواده پاسکوآل دوآرته (کامیلو خوزه سلا) صرف نظر از سبک و سیاق و ساختار، شباهت‌هایی با بوف کور دارد.
برگرفته از ویکی پدیا .



کتاب با این جملات مشهور آغاز می‌شود «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزواء می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد؛ چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به‌وسیله افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تأثیر این‌گونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید»
 

reza7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,676
نام مرکز سمپاد
طباطبایی
شهر
Bonab
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

بیگانه/آلبر کامو
همون طوری بود که تعریفشو شنیده بودم...داستان مردی به نام مورسو و حادثه ای که بعد از
مرگ مادرش در آسایشگاه سالمندان، براش رخ میده...
باید خودتون بخونین... 8->
ترجمه ی امیر جلال الدین خیلی بد بود...اصطلاحات و عباراتی استفاده کرده بود که
لطمه زده بود به نثرش. این ترجمه رو استفاده نکنین.
بخش هایی از کتاب:
پیشگفتار آلبر کامو:
قهرمان کتاب محکوم میشود زیرا در بازی همگانی شرکت نمی کند.
بدین معنی او با جامعه ای که در آن می زیست بیگانه است.
**********************
مورسو از گنده جلوه دادن احساس هایش سر باز میزند و جامعه بی درنگ احساس خطر میکند.
مثلا از او میخواهند بنابر ضابطه ی متعارف بگوید از کارش پشیمان است؛ پاسخ می دهد که در این
باره بیشتر احساس دلخوری میکند تا پشیمانیِ حقیقی...
و همین تفاوت مختصر محکومش میکند...
******************
پیشگفتار:
نوشته ی ژرمن بره و کارلوس لینز
مورسو نه می تواند موقعیت فوری اش را دیگر گرداند و نه واقعیتهای ذاتیِ وجود انسان بر روی زمین را دگرگون سازد.
پیش از این ،زندگی برایش معنایی نداشت زیرا او هرگز در کارهای جهان نه حضور خدائی و نه مبدا سامانی دریافته بود.
ولی در پایان کتاب به چیز تازه ای پی می برد:یعنی،ارزش بی همتای زندگی.
نه همان ارزش زندگی در وجه انتزاعی آن،بلکه ارزش زندگیِ خود او، که در زمان حال
تهی نشدنی است و باید آن را با لذتی شوقمندانه به منتهای درجه زیست.
******************
کامو همانند برخی از فیلسوفان و رمان نویسان نه توضیحی برای حضور ما بر زمین،نه طرح و
تدبیری عقلانی در جهان پیرامونمان، و نه غرض یا معنای پیشاپیش مقرر شده ای در زندگیمان می بیند.
ما معمولا از خصلت ممکن یا چنان که کامو می نامدش،پوچِ، زندگیمان رنج نمیبریم.
زیرا زنجیر حرکات و اطوار روزانه ما را به زندگیهای مصنوعیمان بسته است،ولی لحظه هائی پیش می آند که در آنها دکورها فرو میریزد.
هنگامی که بی معنائیِ کارهای عادی روزانه مان ناگهان ما را فرا میگیرد.
در چنین لحظه هائیست که که به "مورسو" ها مبدل می گردیم.
یعنی بیگانگانی با زندگیهای خودمان، گرفتار وسواس پوچی ،دچار وسوسه پوچ انگاری.
********************
 

reza7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,676
نام مرکز سمپاد
طباطبایی
شهر
Bonab
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

سگ ولگرد/ صادق هدایت
ی کتاب با 8 داستان کوتاه(سگ ولگرد- دن ژوان کرج - بن بست - کاتیا - تخت ابونصر-تجلی - تاریک خانه - میهن پرست)
داستان ها به هم ارتباط مشخصی ندارن و شخصیت ها کاملا مستقل ان تو هر کدوم. و نگاهی که صادق هدایت داره به زندگی تقریبا تو همشون مشهوده.
بنظرم برجسته ترین داستانش همون سگ ولگرد باشه که اولین داستان کتابه...فوق العادس!
اگه تا حالا نخوندین کتابو و بازم وقت ندارین که کل کتابو بخونین حداقل همین سگ ولگرد رو بخونین.

بخشی از کتاب:
بچه ی شیربرنج فروش لذت مخصوصی از شکنجه او میبرد.
در مقابل هر ناله ای که میکشید(پات "سگ" ) یک تکه سنگ به کمرش میخورد و صدای قهقهه ی بچه پشت ناله سگ بلند میشد و میگفت: بد مسب صاحاب!
مثل اینکه همه آنهای دیگر هم با او همدست بودند و بطور موذی و آب زیر کاه اورا تشویق میکردند،میزدند زیر خنده.
همه محض رضای خدا او را میزدند و بنظرشان خیلی طبیعی بود گ نجسی را که مذهب نفرین کرده و هفتا جان دارد برای ثواب بچزانند...
 

MOTAHARE-G

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
304
امتیاز
2,293
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
90
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

بارن درخت نشین
ایتالو کالوینو
مهدی سحابی
انتشارات نگاه


موضوع داستانش ک دیگه معروفه یه بارن ده دوازده ساله به اسم کوزیمو که با خانوادش توی یه روستاطوری زندگی میکنن و به هر نحوی توی خانواده مورد اجبار و ...قرار میگیره و بالاخره یه روزی چون سر ناهار از خوردن خرچنگ امتناع میورزه تنبیه میشه و پا میشه به نشانه ی اعتراض میره بالای یه درختی و بعد از اون دیگه هیچ وقت پاش به زمین نمیرسه...از شاخه ای به شاخه ای...کل روستا رو تحت سیطره ی خودش در میاره و تا پیری همونجا زندگی میکنه

کتاب یه نگاه استعاری داره پر از ترکیبات نغز و لطیف و توصیف های ظریف و با احساس...
یه مقدار اون آخراش دیگه خسته کننده میشه شخصیت کوزیمو ولی خب...در کل کتاب خوبی بود.لااقل دوران کودکی و نوجوانیش دلپذیره
-----------------
سیاه خون
کورنلیا فونکه
کتایون سلطانی
نشر افق


جلد دوم یه مجموعه ی سه گانه ی فانتزی. داستان مگی و پدرش که در صداشون قدرتی دارن که با بلند خوندن کتاب های داستان میتونن موجوداتی از اون دنیا رو بیارن اینجا و ما به ازاش کسانی هم میرن توی قصه و این ها باعث میشه کلی اتفاقای عجیب و وحشتناک و جذاب بیفته.
به نظر من فونکه فوق العادس .داستاناش رو دوست دارم و از نظر من توی 10 تا نویسنده ی برتر فانتزی کل دنیاس /m\
 

ma2012

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
268
امتیاز
569
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

ما چگونه ما شدیم؟
دکتر صادق زیبا کلام
فکر کنم برای همه این سوال پیش اومده که چرا کشور ما تقریبا عقب مونده اس و از خیلی وقت پیش کاملا عقب مونده بوده.این سوالیه که جوابش توی کتابای تاریخ مدرسه برمی گشت به بی کفایتی و خوش گذرانی شاهان،خیانت دربار و استعمار و نفوذ انگلیس و روسیه.این کتاب سعی میکنه به عقب تر برگرده و تحلیلی تر نگاه کنه.چرا همه شاه های ما بی کفایت بودن؟وضع ما قبل از استعمار خیلی خوب بود که با استعمار عقب مونده شدیم؟زمینه های صعود و افول تمدن اسلامی چی بود؟چطور از خوارزمی رسیدیم به آتش زدن شبانه مدرسه ها؟
[font]
]
 

reza7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
353
امتیاز
1,676
نام مرکز سمپاد
طباطبایی
شهر
Bonab
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : آخرین کتابی که خوندید؟

نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/ اوریانا فالاچی
باید بگم خیلییی خوشم اومد از این کتاب.
روایت زندگی یک زن که بطور ناخواسته باردار میشه و در کشمکش این که آیا بچه رو سقط کنه یا نگه داره،
حرفایی به این جنینی ک تو رحمشه میزنه که واقعا قشنگه...
درباره زندگی...فلسفه زندگی...حقوق زنان...بی عدالتی...خشونت...عشق...
ی بخش هایی از کتاب رو مینویسم ولی پیشنهاد میکنم بخونینش حتما.
ممنونم از دوستی که معرفیش کرد بهم.

بخش هایی از کتاب:
مبارزه برای بدست آوردن پیروزی به مراتب مهم تر از خود پیروزی است.
طی مسافت لذت بخش تر از رسیدن به هدف است.وقتی پیروز می شوی یا به هدف می رسی، تازه میفهمی
که داری در گودالی پر از خالی دست و پا میزنی.
برای اینکه خلا موجود را دوباره پر کنی باید بار دوم راه بیفتی و مسیر دیگری را طی کنی و هدف های تازه ای
را خلق کنی...
******************************
ما فقط در شکم مادرانمان مساوی هستیم کوچولوی من این دنیا پر از بی عدالتی ها و خشونت هاست.
ولی آیا واقعا لازم است که تو این بی عدالتی ها و خشونت ها را تجربه کنی؟
********************************
اگر دختر به دنیا بیایی،خیلی چیزها را باید یادت بدهم.
اول اینکه اگر خدایی وجود داشته باشد می تواند پیرزنی هم باشد با موهای سفید.
یا دختری زیبا و دلربا. دیگر اینکه گناه آن روزی بوجود نیامد که حوا سیب ممنوعه را به دهان برد.
آن روز یک فضیلت عادی به دنیا آمد که به آن نافرمانی میگویند.
و بالاخره آنقدر با تو صحبت خواهم کرد تا بفهمی درون اندام نرمت، چیزی وجود دارد به نام عقل که می گویند
تو فاقد آن هستی،ولی باید به ندای آن گوش داد.
*************************************
اگر تو پسر باشی دلم میخواهد آن مردی باشی که من همیشه در رویاهایم به دنبالش میگردم.
با ضعفا ملایم و با زورگو های بی همه چیز خشن باش. با آنها که دوستت دارند مهربان و با آنهایی که قصد تسلط بر وجودت دارند ظالم باش.
کوچولو! من سعی میکنم که به توبفهمانم که مرد بودن آن نیست که تو فقط دمی در جلو داشته باشی.
*******************************
قلب ومغز هیچ کدام جنسیت ندارد،رفتار هم همینطور.اگر تو قلب و مغز داشته باشی من هرگز به تو تحمیل نخواهم کرد
که چون زن هستی یا مرد،باید فلان طرز فکر و یا فلان رفتار را داشته باشی.
تنها دو چیز از تو خواهم خواست:
اول اینکه از معجزه تولد یافتن حداکثر بهره را ببری و دیگر آن که تن به پستی ندهی.

خیلی جاهاشو دوس داشتم ولی بخوام همه شو بیارم طولانی میشه خودتون بخونین.
 
بالا