Gadfly
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 492
- امتیاز
- 9,740
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- 13
- سال فارغ التحصیلی
- 13
.
آخرین ویرایش:
خب اینم سوال خوبیه و طبعا خداباوران جوابهای مختلفی براش دارن. البته خدای سنتی ادیان مختلف طبق ادعای خودشون، به هیچ وجه ذهنی نیست بلکه از عینی هم عینی تره!(اشاره به این حرف قدیس اریوگنا که میگفت "خداوند وجود ندارد، اما نوعی موجودیت برتر دازد")یک سوال
آیا خدا عینی است ؟
راه رسیدن به خدا که البته هستشخصی بود ولی من یه دوره کلاس عقدیتی رفتم
راه رسیدن به خدا و ایمان زیاده فیلم مارمولکو یادتونه به نظرم بهترین حرفا توش بودن راه رسیدن به خدا زیاده حالا یکی از در بره تو یکی یکی از دیوار و یکی از دیوار همسایه مهم رسیدن به هدفهای تو اگه نماز نمیخونی بگو خدایا شکرت صدقه بده به نیازمند
ممنون از پاسخ گوییباید توجه داشت که سخن گفتن از "خدا" بدون مشخص کردن "کدام خدا" بحث رو به هیچ جایی نمیبره و بیهودست. چرا که هزاران هزار تعریف و تفسیر از اون وجود داره. خدای ادیان ابراهیمی، اسپینوزایی، دئیسم و....که ممکنه حکم معتبر برای یکی، درباره دیگری معتبر نباشه.
به همین دلیل این تاپیک مهمه! ما باید اول مشخص کنیم که داریم سر چی حرف میزنیم.
خب اینم سوال خوبیه و طبعا خداباوران جوابهای مختلفی براش دارن. البته خدای سنتی ادیان مختلف طبق ادعای خودشون، به هیچ وجه ذهنی نیست بلکه از عینی هم عینی تره!(اشاره به این حرف قدیس اریوگنا که میگفت "خداوند وجود ندارد، اما نوعی موجودیت برتر دازد")
چرا که این خدا جهان رو خلق کرده، بر اون نظارت داره، افراد رو جزا میده و هزاران چیز دیگه که همگی حکایت از وجود عینی خدا دارن، فارغ از اینکه توسط ذهن محدود انسان درک بشه یا خیر.
و البته در برهان امکان و وجوب هم، با الهام از افلاطون، سلسله مراتبی برای وجود برقرار میشه که خدا در اون "واجب الوجوده". بنابراین در نگرش سنتی، خدا به هیچ وجه ذهنی نیست بلکه حتی یگانه چیزیه که وجود داره و ما همه مخلوق و از اون هستیم.
اگر همه کافر شوید خدا از (طاعت) همه شما البته بینیاز است (اولای ایه هفت سوره زمر)
اما عمدتا در شروع عصر مدرن، نگرشی به وجود اومد که امروزه به "موضع آنتی رئالیستی نسبت به خدا" معروفه و مدعای کلی اینه که خداوند، حتی در کتب مقدس، یک هویت واقعی نداره بلکه یک استعاره است. یکی از پیشگامان چنین دیدگاهی هم امانوئل کانت بود.
اون در کتاب معروفش با نام "نقد خرد ناب" که موضوعی معرفتشناسانه داشت، با اینکه فردی ایمان دار بود اما به طرز عجیبی، با مردود شمردن قابلیت "شناخت" واقعیت متافیزیکی برای انسان، دست به رد تمامی برهانهای معروف خداباورانه زد که پر ارجاع ترینشون هم تا به امروز نقدش بر برهان انسلم هست و تمامی این استدلال هارو نوعی مغالطه میدونست!("مغالطات عقل محض")
اما در کتاب بعدیش، نقد خرد عملی، که درباره اخلاق بود، اینو مطرح میکنه که با وجود اینکه ما نمیتونیم نسبت به جهان ماورا "شناخت" بدست بیاریم، اما معمولا ناچاریم که درباره برخی چیزهای این حوزه نظراتی خاص اتخاذ کنیم که البته بر پایه برهان عقلی یا تجربی محکم نیستن بلکه صرفا بهشون "ایمان" داریم تا راحت تر در عمل زندگی کنیم. از جمله این مقولات هم "خداست". ما از نظر معرفت شناختی، هیچ دلیل و حقی نداریم که بگیم مثلا خدا موجودی دانا و قادره که جهان رو ساخته، بر اون نظارت داره، فلان پیامبرو فرستاده، فلان کتابو نوشته، میخواد که فلان اعمالو انجام بدیم و....
اما با اینحال ایمان به وجود خدا در زندگی به ما انگیزه میده و حق داریم که بنابر ضرورت عملی، به خدا و روح و ازادی و عدالت و جاودانگی و جهان اخرت و....ایمان داشته باشیم(اما شناخت نه).
نتیجه چنین چیزی، میشه "کثرت گرایی دینی". به این معنا که تعریفمون از خدا خیلی کلی و انتزاعیه، پس میتونه کلی مصداق در ادیان مختلف داشته باشه که این ادیان نمیتونن ادعای برتری کنن و بگن توصیف دقیق کدومشون از خدا درسته، پس همشون باید در چامعه ازاد باشن و احترام و تحمل داشته باشن، هیچ دینی حق نداره با بدست گیری حکومت، به ادیان دیگه ظلم کنه (انتقادی که برخی به اصطلاح روشنفکران دینی مثل عبدالکریم سروش به ج.ا و سایر حکومت های دینی میکنن)
البته این صرفا یکی از نظراتیه که که به کثرت گرایی دینی منجر میشه. راه های دیگه ایم هستن مثل این حرف که متا نسبت به کلیاتی از خدا "شناخت" داریم ولی خیلی جزئیات رو نمیدونیم و همین هم باعث میشه ادیان خودشونو برتری ندن، یا مثلا این حرف الوین پلانتینگا که پیشفرض های ما میتونن لزوما بر مبنای استدلال نباشن و صرفا ایمانن(فیدئیسم یا ایمانگرایی) و خب این ایمان میتونه به خدایان و ادیان متفاوتی باشه و هیچ دلیلی مبنی بر درست یا برتری یکی دیگه نیست و استدلال های دیگه...
اما خب اگه از بحث ازادی ادیان در حوزه سیاست و جامعه بگذریم، واضح ترین ایراد این نگرش از منظر معرفت شناسانه، اینه که به ایمانگرایی ناب غلتیده و این هم شروعیه بر مرگ خرد در پژوهش. چرا که چیزی رو، که پیشفرضی مهم هم هست، بدون هیچ استدلالی، صرفا باور کردیم چون دلمون میخواد یا دلایل دیگه. وقتی نمیدونیم خدا هست یا نه یا چه ویژگی دقیقی داره، از نظر عقلی حق نداریم یک موضع خاص اتخاذ و بر اون پافشاری کنیم، بدون اینکه دلیلی داشته باشیم. چنین کاری باعث مردودیت شایستگی ما در پژوهش میشه و نشان دهنده ترجیح منافع شخصی بر حقیقته. نتیجه کاملا واضحه!
اینم یاتو ساما، تصور من از خدا:
این قسمت که گفتید خدا موجوده، صحیح نیست موجود به معنی بوجود آمده است و خداوند خالق بی همتاست و خالقی برای بوجود آوردن نداشته است.پاسخ : نظرتون در مورد خدا
1.موافقم ، خيلي هم موافقم . ما يه صفت براي خدا در نظر داريم كه ميگيم خدا بي نهايته ، همين بينهايت بودن يعني هرچه هست خداست پس در نتيجه ما هم جزوي از خداييم
2.از نظر من خدا يه عنصر واحده كه ميتونه در درونش موجودات بسياري از خودش بيافرينه پس ميشه اونو يه موجود هم دونست
3.نه تنها ما بلكه همه اجسام بيجان هم يه قسمتي از خداييم ، همه كائنات و ....
4.نه ! خدا نظم مستتر نيست ، همون نظم هم جزوي از خداست درواقه ميشه اون نظمو جزوي از خدا دونست ولي خدا جزوي ازون نيست
خداوند در واحد زمان نمی گنجه (از ابتدایBig bang)چراکه این رویداد هم آفریننده ای داشته در نتیجه با نابودی عالم فعلی قابل مشاهده خداوند پایداره چه برسد انسان.پاسخ : نظرتون در مورد خدا
من گفتم اگر ما جزئيي از خدا باشيم خدا به ما محتاجه.....
كي ميگه نابودي انسان غيرممكنه؟؟.....نابودب انسان چيز غير ممكني نيست.....مگه از اول دنيا انسان ها بودن؟مسلمه كه نه اما خدا بوده.....انسان ها منقرض بشن خدا هم منقرض ميشه؟؟
خواهر كفر نگيد (شوخي)