- شروع کننده موضوع
- #1
star72
کاربر فعال
- ارسالها
- 54
- امتیاز
- 111
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
چرا يك جوون ايراني نميتونه حتي براي شغل اينده ي خودش تصميم بگيره؟
نميدونم چرا خيلي از پدر و مادر ها فكر ميكنن شغل خوب يعني پزشك يا مهندس شدن و ادم موفق يعني كسي كه دكتر يا مهندسه(مثلا).
دلايل منطقيشون رو هم كه خودتون ميدونيد,مثلا ميگن فلاني رو ببين پزشك شده وضع زندگيش فلان و... يكي نيست بگه بابا فلاني در اين زمينه توانايي داشته ,اين يكي در يك زمينه ي ديگه استعداد داره.
حالا اگه اون فرزند بخت برگشته عاشق يك رشته و كار ديگه باشه , 7 خان رستم هم افاقه نميكنه
شايد براي همين ,سالهاست كه ما حافظ ها ,ابن سيناها و... نداريم و خيلي از اينها رو از دست داديم و نابودشون كرديم.
نه فقط شغل ,كه اين اصل در مورد خيلي چيزهاي ديگه هم صادقه(متأسفانه)
بايد ها و نبايد هايي كه بر پايه ي "چون من ميگم پس تو بايد بكني" استوارند. و همين اصل استقلال 1جوان رو زير سؤال ميبره
اين كه يك جوون خيلي از چيزها رو نميدونه و بايد بهش گفت,اينكه بايد راه هاي مختلف رو بهش نشون داد , همه ي اينا قبول اما زور گفتن و اون رو مجبور به انجام كاري كردن
اون هم بدون منطق ,ديگه اصلا قابل قبول نيست.
چطور ميشه با اين مشكل كنار اومد د؟بهتر بگم چطور ميشه اين مشكل رو حل كرد؟
چطور ميشه ثابت كرد كه 1 جوان ميتونه با شناختن راه هاي مختلف خودش راهش رو انتخاب كنه؟ چطور ميشه 1 چوان مستقل بود؟
نميدونم چرا خيلي از پدر و مادر ها فكر ميكنن شغل خوب يعني پزشك يا مهندس شدن و ادم موفق يعني كسي كه دكتر يا مهندسه(مثلا).
دلايل منطقيشون رو هم كه خودتون ميدونيد,مثلا ميگن فلاني رو ببين پزشك شده وضع زندگيش فلان و... يكي نيست بگه بابا فلاني در اين زمينه توانايي داشته ,اين يكي در يك زمينه ي ديگه استعداد داره.
حالا اگه اون فرزند بخت برگشته عاشق يك رشته و كار ديگه باشه , 7 خان رستم هم افاقه نميكنه
شايد براي همين ,سالهاست كه ما حافظ ها ,ابن سيناها و... نداريم و خيلي از اينها رو از دست داديم و نابودشون كرديم.
نه فقط شغل ,كه اين اصل در مورد خيلي چيزهاي ديگه هم صادقه(متأسفانه)
بايد ها و نبايد هايي كه بر پايه ي "چون من ميگم پس تو بايد بكني" استوارند. و همين اصل استقلال 1جوان رو زير سؤال ميبره
اين كه يك جوون خيلي از چيزها رو نميدونه و بايد بهش گفت,اينكه بايد راه هاي مختلف رو بهش نشون داد , همه ي اينا قبول اما زور گفتن و اون رو مجبور به انجام كاري كردن
اون هم بدون منطق ,ديگه اصلا قابل قبول نيست.
چطور ميشه با اين مشكل كنار اومد د؟بهتر بگم چطور ميشه اين مشكل رو حل كرد؟
چطور ميشه ثابت كرد كه 1 جوان ميتونه با شناختن راه هاي مختلف خودش راهش رو انتخاب كنه؟ چطور ميشه 1 چوان مستقل بود؟