ترس از مرگ

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ibtkm
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

از مرگ می ترسید؟


  • رای‌دهندگان
    94
پاسخ : ترس از مرگ

به نقل از CrazyBṍy :
اینهیتور یا اینهیییور نیس, inhibitor هس : ))) (ِیاد جریان سانتریفیوژ افتادم, 3 بار تصحیح کردی :-") در ضمن من قرار نیست ک بیام اینجا چیزایی ک تو کندل دیدم و بگم, قراره یه حس بدم که هوشیاری ای ک کلا نمیدونی چی هست, مختل میشه!
چه آدمایی پیدا میشن بخدا :/
+
رفع اسپم :
یک کتاب خوب از اروین یالوم هست که خیلی در مورد نگاه به مرگ مفیده و پیشنهاد میکنم یه نگاهی بندازید :
"خیره به خورشید نگریستن"
مرگ کاملا یه بحث پزشکی ئه و inhibitor کاملا متفاوت با چیزیه که شما میگید.و به نظرم اگه یکم مطالعه کنید کاملا متوجه میشید که معنای و مفهوم هوشیاری در پزشکی بسیار متفاوتر از معنی عامشه
و فرد تو خواب هوشیاری شو از دست نمیده
 
پاسخ : ترس از مرگ

به نقل از غزلــ :
مرگ کاملا یه بحث پزشکی ئه و inhibitor کاملا متفاوت با چیزیه که شما میگید.و به نظرم اگه یکم مطالعه کنید کاملا متوجه میشید که معنای و مفهوم هوشیاری در پزشکی بسیار متفاوتر از معنی عامشه
و فرد تو خواب هوشیاری شو از دست نمیده
ببینید یک سری نوروترانسمیتر به عنوان اینهیبتور عمل میکنند و باعث deactive شدن این کانال ها و نورون ها میشند. یکی از معروف ترین این ها GABA هست که نقش مهمی هم در خواب داره.
http://www.ncbi.nlm.nih.gov/pubmed/11983310 (در مورد گابا و کم کردن فعالیت مغز)
https://en.wikipedia.org/wiki/Consciousness (تعریف هوشیاری)

+ اینجا واقعا جاش نیست میشه توی انجمن نوروساینس یه تاپیک زد! حالا خودم یه تاپیک میزنم.

------------

بنظرتون اگر عمر جاودانه داشته باشید راضی میشید ؟چقد میخواید عمر کنید :-" خسته نمیشید از زندگی کردن ؟
+ جهت رفع اسپم :
 
پاسخ : ترس از مرگ

چه شیر تو شیر شد :o
اصلا من میگم مرگ کاملا در حیطه فیزیک هست :|
ببینید وقتی می میرید بر اساس اصل سوم ترمودینامیک و تاثیرات دو طرفه نسبیت فضا زمانی و بعد هم با دخالت پر اش کوانتومی از طریق کرمچاله ایزومتریک به جهان موازی با ساختار ماده انرژی متفاوت منتقل میشید =P~

رفع اسپم:
البته شیوه مرگ هم خیلی مهمه
یعنی یک حالت مرگ هست که وقتی مردی می فهمی مردی #-o
گیوتین (قطع کردن سر) :-\
جایی خوندم که طبق مشاهدات یک سری دانشمند دیوانه پس از قطع سر بین 4 تا 8 ثانیه مغز و چشم و اینا فعال میمانند(البته بنده مثل شما عالم زیستی نیستم!)
البته فکر کنم کامل هم نمردی ولی به هر حال در وضعیت 99 درصد مرده قرار می گیری
 
پاسخ : ترس از مرگ

سقراط خدابیامرز قبل از مرگش گفته این ترس بخاطر ناشناخته بودن ماهیت مرگ برای آدمه
اما فکر کنم بیشتر از ترس از آینده ی ناشناخته ی مردن ، از لحظه ی کاملا آشنای مردن می ترسیم ، از درد ، درد بی نهایت ، احساس بی چاره بودن و تقلا کردن مقابل درد بیماری، خفگی، خونریزی...
 
پاسخ : ترس از مرگ

از اینکه خودم خودمو بکشم میترسم ؛ ولی از اینکه با یه عامل دیگه - چه طبیعی و چه انسانی - بمیرم ، نع! ...
 
پاسخ : ترس از مرگ

به نقل از fatemes :
چرا به نظرتون فکر نابودی آزار دهنده ست؟
ببین اگه فکر نابودی آزاردهنده نبود هیچکدوم از ماها اینجا نبودیم : -"

+این یه چرخه معیوبه و یجا باید جلوش گرفته بشه :دی
 
پاسخ : ترس از مرگ

آقا من به این چیزای عجیب غریبی که تو پستای قبلی نوشتین و من نمیفهمم کاری ندارم.چرا؟؟؟؟چون نمیفهمم.یه معادله ی ساده :|
من کلا از مرگ نمیترسم.مثلا نمیگم کلی آرزو دارم یا تا وقتی که یه ویلای گنده یا یه مازراتی نخرم نمیمیرم.فقط تو کل دنیا سه تا نگرانی بیشتر در مورد مرگم ندارم.
1:جرا کارای خوب نکردم(نمازو روزه و ....)و ترسم از عذاب اون دنیاس
2:نگران خونوادمم که چقدر بعد از من ناراحتی میکنن
3:اینکه چجوری میمیرم
پ.ن:شاید کلیشه ای باشه اما بزرگترین و قشنگترین آرزوم اینه که برای کشورم بمیرم.شاید باورتون نشه و بگید چقدر مسخره فکر میکنه اما دست خودم نیست.خیلی دوست دارم واسه کشورم کشته بشم یا مرگم باعث نجات جون آدمای دیگه ای باشه.
از خودکشی هم متنفرم.با اونکه خیلی وقتا راه حل خیلی چیزاست!اصولا معتقدم تا وقتی که کارگردان کات نداده باید رولتو بگی.( :-$ )
 
پاسخ : ترس از مرگ

به نقل از fatemes :
چرا به نظرتون فکر نابودی آزار دهنده ست؟ می تونید فکر کنید یه لحظه دیگه وجود نداشته باشید؟ فکر میکنم به خاطر این که عقل ما گنجایش فهم وجود نداشتن رو نداره، به عبارتی ما یه لحظه ای فهمیدیم وجود داریم و بعد از اون همیشه فکر میکنیم وجود خواهیم داشت، نمیتونیم درک کنیم معنای این که نباشیم چیه... یکم فلسفی شد. صرفا سوالم اینه چرا کلا از مرگ می ترسیم؟
ممنون فاطمه بابت جهت دادن به بحث. سوالای جالبی‌ن.
راجع به این سوال، من با خوندن همین تاپیک به نتیجه‌ای رسیدم که تو یکی از پست‌ها عنوان کردم.
ترس از ناشناخته بودن مرگ.
ترس به خاطر عقاید مذهبی و مجازات.
ترس از دردناک بودن مرگ.
ترسِ از دست دادن دنیا و لذت‌هاش.
که مورد آخر غریزه‌ی حیات ه که فروید قوی‌ترین غریزه‌ی بشر می‌دونست‌ش. با این دیدگاه ترس از مرگ طبیعیه. تو روان‌شناسی این ترس رو یه ترس سالم می‌دونن مگر این‌که باعث اختلال تو زندگی فرد و مانع انجام کارهای روزمره‌ش بشه. یعنی تبدیل شه به افکار وسواسی.
مورد سوم طبق ویکی‌پدیا قدیمی‌ترین علت ترس از مرگه.
مورد دوم رو می‌تونیم به موارد غیرمذهبی هم تعمیم بدیم؛ یه جور ترس ناآگاهانه‌ست که معلول آسیب زدن به دیگرانه. یه جور حس گناه ناخودآگاه. ترس از این‌ که تصمیم‌ها یا اعمال ما به دیگران آسیب زده باشه.
ترس اگزیستانسیال از مرگ به عنوان قوی‌ترین نوع ترس شناخته می‌شه. این ترس بر اثر language به وجود اومده! آگاهی از فانی بودن و نهایت زندگی، تنهایی نوع بشر به خصوص در مواجهه با مرگ، بحران هویت و ... زیر مجموعه‌های ترس اگزیستانسیال از مرگ هستن.
به نقل از fatemes :
فرض کنیم یه بچه وقتی خیلی کوچیک بود، توی یه حادثه کل خانواده ش رو از دست داد، تفاوت ترس این بچه از مرگ با ترس بچه های دیگه چجوریه؟
جواب دقیق این سوال رو نمی‌‌دونم ولی باعث شد یاد مطلبی بیفتم که از فروید خونده بودم. فروید معتقده ترس از مرگ وجود نداره! در واقع ناخودآگاه ما درکی از گذر زمان و نابودی نداره. ترس از چیزهای دیگه‌ست که خودش رو به صورت ترس از مرگ نشون می‌ده و عمدتن هم ریشه در کودکی داره.
ممکنه این بچه به مرگ به عنوان فقدان نگاه کنه، از دست دادنِ محض، یا شاید اصلن نترسه! این تفکر رو تو خودش پرورش بده که بعد از مرگ می‌تونه خانواده‌ش رو ببینه و هر چند کودکانه، اما تمام طول زندگی این عقیده رو حفظ کنه و همین باعث شه به مرگ به عنوان یه پدیده‌ی مثبت نگاه کنه.
البته تحقیقات نشون داده ترس از مرگ تو افرادی که چه در کودکی یا بزرگ‌سالی تجربه‌ی مرگ نزدیکان‌شون رو داشتن، بیشتر بوده. صرفن ترس از مرگ هم نبوده، این افراد کلن از لحاظ سلامتی روانی در وضعیت خوبی نبودن.

+طبق تحقیقاتی که در سال 2013 و روی مردم امریکا، مالزی و ترکیه انجام شد، افراد مذهبی بیشتر از مرگ می‌ترسن.
من همیشه فکر می‌کردم مذهب یه مکانیسم دفاعی خوب در برابر ترس از مرگ و نابودیه. نظر شما چیه؟ مذهب ترس از مرگ رو افزایش می‌ده یا کاهش؟ چرا؟
 
پاسخ : ترس از مرگ

از نظر من اونی که هیچ کوتاهی توی دینش نداشته و از خودش و اعمالش مطمئن هست،دیگه ترسی از مرگ نداره.چون میدونه چی در انتظارشه.العمال بالنیات
یه چیز جالب!ماها شیشم بودیم یه دبیر علوم داشتیم خیلی دوس داشتنی بود.ینی رسما این باما رفیق بود.یکی از همکلاسیم خیلی آدم باحالی بود و همه دوسش داشتن.خیلیم سرزنده بود.ما اون سال خیلی درمورد شیطان پرستی و آخر زمان و... حرف میزدیم.بعداز تموم شدن درسمون تو زنگ علوم وقت داشتیم،و در حال صحبت با همین دبیرمون بودیم.گفتش وقتی ماها میمیریم اون دنیا دیگه هیچکس اون یکی رو نمیشناسه.همین که اینو گفت یهو همون دوستم زد زیر گریه.هی میگفت خانوم من باهات قهرم تو دیگه اون دنیا منو دوس نداری و منو نمیشناسی!دیوونه تا یه هفته اصن باهاش حرف نمیزد.روز آخر مدرسه هم که داشتیم خداحافظی میکردیم بهش گفت فک نکن الانم باهات دوستم نخیر من تا آخر دنیا باهات قهرم :((
 
پاسخ : ترس از مرگ

باید مرگ رو به عنوان یکی از مراحل زندگی قبول داشت .. همین
 
مرگ حقه من اگه بدونم که با مرگ به آرامش میرسم حاضرم همین الان بمیرم
 
مرگ باید از من بترسه:))
هاها عزرائیل، عزازیل دنبالته
 
فک میکردم خیلی از مرگ نمیترسم ولی دو بار تو موقعیتش قرار گرفتم و دیدم چقد وحشتناکه، یبار ک نزدیک بود با ماشین چپ کنیم یبارم .. نمیتونم توصیفش کنم :/
 
فک میکردم خیلی از مرگ نمیترسم ولی دو بار تو موقعیتش قرار گرفتم و دیدم چقد وحشتناکه، یبار ک نزدیک بود با ماشین چپ کنیم یبارم .. نمیتونم توصیفش کنم :/
مرگ رو وقتی احساس میکنی که دکتر بدون بی حسی پنسو کرده تو گوشتت و اونو میکشه رو استخونات جوری که صدای کشیده شدنشو میشنوی . و تازه هر روز تا دوماه روزی دوبار باید گاز استریلو لوله کنی فرو کنیش توی همون سوراخ وسط گوشتت و بپیچونیش
 
خو ترس از مرگ از نظر من يه جورايي غريزيه (!؟)
يعني همه ميترسن تا يه جايي البته
ولي در كل مرگ چيزه ترسناكي نيست فقط ناراحت كنندگيش اينجاست ك بعد از تو كساني ك برات ارزش دارن چه بلاي سر شون مياد (هرچند تو حال حاضر ك كاري واسشون نمي كنم)
و كار هاي ك ميخواستي انجام بديم ولي ناقص موندن
مرگ يه جورايي چيزيه ك به زندگي معنا ميده
اگه مرگي در كار نبود .....
همين قضيه باعث شده نسبت ب مرگ ديز بدي نداشته باشم
 
مرگ رو وقتی احساس میکنی که دکتر بدون بی حسی پنسو کرده تو گوشتت و اونو میکشه رو استخونات جوری که صدای کشیده شدنشو میشنوی . و تازه هر روز تا دوماه روزی دوبار باید گاز استریلو لوله کنی فرو کنیش توی همون سوراخ وسط گوشتت و بپیچونیش
خب الان ینی ک چی ک اونو نقل قول کردی :/
 
از نظر من کل جهان هستی یک کمیت پیوسته‌س اگر قسمتی از اون رو کامل در نظر بگیریم نقص قسمت دیگه ای نمود میکنه مثل مرگ و زندگی، بودنشون با هم و در یکجا معنی میده و نمیتونیم بگیم زندگی ابدیه چون مرگ هست و نمیتونیم بگیم الآن مرده ایم چون الآن داریم زندگی میکنیم(چی گفتم! o_O)

به نظرم دلیلی نداره از مرگ بترسیم، مگه اینکه ریگی به کفشمون باشه؟؟! اما یاد مرگ و دونستن اینکه "من فانی هستم" بسیار مفیده و در زندگی "لازمه"..
 
از مرگ نمیترسم و دلیل اینکه هنوز زنده م :-" اینه که نمیتونیم اطرافیانمو ناراحت کنم و اینکه دلم میخواد ببینم بالاخره آخر کنکور چی میشه :|

یه حس کنجکاوی عجیبی وجود داره که مطمئنم آخرین لحظه زندگیم بهش فکر میکنم
اینکه خب بعدش چیه؟ قراره نکیر و منکرو ببینم یا تمومه؟

و اعتقاد دارم ترس از مرگ وجود نداره
ترس از دست دادنه
مثل وقتی که پول جمع میکنی و به زحمت یه چیزیو میخری و میترسی که نکنه خراب بشه
ترس از دست دادن چیزاییه که به زحمت به دستشون آوردی یا قراره به دستشون بیاری
 
از مرگ نمیترسم و دلیل اینکه هنوز زنده م :-" اینه که نمیتونیم اطرافیانمو ناراحت کنم و اینکه دلم میخواد ببینم بالاخره آخر کنکور چی میشه :|

یه حس کنجکاوی عجیبی وجود داره که مطمئنم آخرین لحظه زندگیم بهش فکر میکنم
اینکه خب بعدش چیه؟ قراره نکیر و منکرو ببینم یا تمومه؟

و اعتقاد دارم ترس از مرگ وجود نداره
ترس از دست دادنه
مثل وقتی که پول جمع میکنی و به زحمت یه چیزیو میخری و میترسی که نکنه خراب بشه
ترس از دست دادن چیزاییه که به زحمت به دستشون آوردی یا قراره به دستشون بیاری
|: ترسش خیلی بده |: الآن حرفاتو خوندم تونستم برای اون ترسا دلیل بیارم |: چون هیچ دردی نداره ... فقط ی ترس کوفتیه
 
Back
بالا