فلسفه ی اخلاق

stanly1

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
821
امتیاز
3,046
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب(قبلا)
شهر
شیراز-الان کیف(پایتخت اوکراین)
*حرفاي هگل طبق معمول خيلي جالب هستند ولي در شرايط فعلي شايد غير عملي تا رسيدن به همان شرايطي كه خودتان گفتيد
بابت تاخیر زیادم خیلی عذر میخوام.قول داده بودم به فلسفه اخلاق هگل بپردازم و الان وقتشه:
طبق عقاید هگل،روح جهان خودش رو در دولت،تاریخ و بطور کلی،جامعه انسانی نشون میده.پس،هیچ مرجعی از جمله مرجعی اخلاقی،بالاتر از دولت وجود نداره.اخلاق عام و مستقلی نیست.
در فلسفه ارگانیسم گرای هگل،هیچ چیز نه به تنهایی بلکه به واسطه ارتباطش با بقیه چیزها شناخته میشه.اون مفهوم "روح مردم" رو ابداع کرد که در جنبه های مختلف اجتماع(فرهنگ-اخلاق-سیاست-اقتصادموسیقی-شعر-معماری-هنر-فلسفه و...) خاص،تجلی پیدا میکنه(و سعی در فرار از الیناسیون میکنه).پس همه چیز فرد،با ارتباطش با جمع(دولت-ملت) تعریف میشه و کاملا اجتماعیه،نه مطلق.
ملت-دولت منبع اخلاقه و ما باید خودمونو با اخلاقیات فرهنگمون هماهنگ کنیم.اخلاق،اخلاق اجتماعیه.زندگی اخلاقی،زندگی مطابق با معیارهای جامعست(به قول خود هگل،انسان همه هستی خویش را مدیون دولت است).کسی نمیتونه فراسوی دولت باشه(بازم خودش میگه که یک نابغه هم هیچوقت جلوتر از زمانه خودش نیست،اما به بهترین وجه،معرفی کننده اون دوره ست.).فرد میتونه خودشو از افراد خاصی جدا کنه،اما از روح مردم نه.
اما ممکنه بپرسید پس یعنی مثلا اعدام های 67 که توسط دولت بود،اخلاقین؟؟؟!!!
هگل در جواب میگه نه.و دلیلشم اینه که ما حکومت هارو سر کار میاریم که موظفن طبق قانون اساسی و ارمانهای ما گام بردارن.وقتی مثلا این کار چیزی نباشه که ارمان ها و روح مردم میخواد،پس حکومت کاری غیراخلاقی و دیکتاتور مابانه انجام داده.این حکومت "واقعی" نیست. یا مثلا اگه ارمان ما برابری نژادی باشه،از حکومتای تبعیض نژادی انتقاد میکنیم.حکومت دیکتاتور،حکومت خلاف روح مردم و مطابق میل حاکمه(در همینجا به اتهاماتی که به هگل و مارکس مبنی بر حمایت از دیکتاتوری زده میشه هم پاسخ داده.دولت ارمانی هگل،نماینده والاترین شکل دیالکتیکی روح مردم و از بین رفتن فردیت و مشارکت همه جانبه مردم در دولته،نه یک دیکتاتوری مثل شوروی.در فلسفه مارکس هم،دیکتاتوری پرولتاریا یک مرحله "موقت" و یک دیکتاتوری به نفع "اکثریت فقیر پرولتاریاست" نه یک نفر به نام استالین!)
شاید برای انتقاد بگید که بهترین راه اخلاق،وجدان خصوصی و مستقل بودنه.
هگل در جواب میگه که وجدان خصوصی معتبر نیست،خطاپذیره و احکام متناقض صادر میکنه.وجدان،معیاری عینی برای استوار کردن "خود" نیست و وجدان های خصوصی افراد مختلف،ممکنه احکام اخلاقی متفاوتی صادر کنن که غیر قابل حلن.
ممکنه در انتقادی دیگه،به اصول اخلاقی عام(مثل همون 2 اصل اخلاقی کانت) متوصل بشید و اونارو معیار بدونید،ولی هگل اینهارو نه مبنایی کافی برای کنش اخلاقی،بلکه توخالی،صوری و بی محتوا میدونه.
در اخرین انتقاد،احتمالا احکام خدارو منبع اخلاقیات بدونید.هگل 2 جواب میده:
1-از کجا مطمئنید صدایی که میشنوید،نه مال خدا بلکه مربوط به خود یا جامعتون نیست؟
2-هگل خدای ادیانو قبول نداره بلکه ملت-دولت،تجلی خدای مورد نظرشه.

در نظر هگل،فرد باید با جمع مشارکت کنه نه فردی و بصورت ذره ای جداگانه.حقیقت مطلق در جمعه نه فرد.ما باید خویشتن اخلاقی خودمونو با اخلاق جمع تطبیق بدیم.ما مستقل و پاره پاره نیستیم بلکه جزئی از کلی بزرگتریم.
روند کسب ارمانهای اخلاقی فرهنگ،وارد شدن به جامعه و احساس تعلق به ان،در صورتیه که این اخلاقیاتو برای خودمون تصاحب کنبم.فرایند کسب این اخلاقیات از بچگی تا بلوغ،شکلی دیالکتیکی داره که از سه ضلع خانواده(تز)،جامعه مدنی(انتی تز) و دولت(سنتز) تشکیل شده. در توضیح هر کدوم:
خانواده: خانواده اولین مسیریه که "خود" وارد زندگی اخلاقی ملت میشه چون نخستین اجتماعیه که شخص تجربه میکنه.در خانواده باید یک حس یگانگی،وحدت و عشق باشه.نه مثل خانواده های فعلی که همه فقط به فکر حقوق فردیشونن(حقوق کودکان-زنان و....)
جامعه مدنی: در ابتدا باید به تفاوت دو نوع وجود که بعد ها سارتر اونارو از هگل گرفت اشاره کنم:
وجود در خود: وجود نا خوداگاه مثل صندلی.......وجود برای خود: وجود خوداگاه مثل انسان
در وحدت خانوادگی،اعضا صرفا در خودشونن.یعنی اجزاء ناخوداگاه وحدت احساس شده عشق خانوادگی،نه موجود برای خودشون مثل اشخاص منفرد خوداگاه.ولی وقتی شخص جوان وارد جامعه مدنی میشه،خود اگاهه.ارزوها،برنامه زندگی و...خودشو داره پس از خانواده جدا و وارد جامعه مدنی میشه.منظور هگل از جامعه مدنی،وجه اقتصادی جامعه سرمایه داری مدرنه و جامعه از دیدگاه روش هایی که افراد به واسطه ارضای نیازهای اقتصادی و منافع شخصیشون باهم ارتباط برقرار میکنن،شکل میگیره. و برای اینکار،به تقسیم شغل نیازه تا محصولات کافی تولید بشه.نفع شخصی،عامل حرکت چرخ اقتصاده.ولی اقتصاد میتونه با مشکل روبه رو بشه چون همچنان که تولید برای نیازهای جمعیت روز افزون افزایش پیدا میکنه،برخی افراد اقلیت ثروت زیادی پیدا میکنن در حالی که اکثریت پلورتاریا،فقیر میشن و اسیب روحی میبینن.وقتی این شخص خودشو وابسته به ماشین ها میدونه و دائما از بیکاری رنج میبره،حس یگانگی با جامعه رو از دست میده و تبدیل به توده اکثریت ناراضی در مقابل قطب اقلیت راضی میشه.این تصویر،خیلی شبیه گفته های مارکسه اما تفاوتی هم داره.هگل چالشای درونی اقتصاد صنعتی و تهدید انقلاب پرولتاریایی رو مثل مارکس نمیبینه بلکه تصور میکنه که دولت میتونه از این چالش ها جلوگیری کنه یا از اونها برای فراهم کردن تکامل بشری،سود ببره.
هگل هم کارکردای مثبت و هم تنشای درونی جامعه مدنی سرمایه داریو میبینه.برای حداکثر و حداقل کردن نکات مثبت و تنش های درونی،دولت رو در کنترل سیاسی و اخلاقی کل اقتصاد صنعتی جا میده.اما مارکس معتقده دولت نمیتونه مهار جامعه مدنیو بدست بگیره و به سرنگونی انقلابی جامعه مدنی و کل سرمایه داری معتقده.
دولت: دولت سیاسی توسعه یافته،سنتز وحدت خانوادگی و فردیت زندگی در جامعه مدنیه.دولت بالغ،یک وحدت ارگانیک از یه تز اخلاق درون خانواده و اخلاق حاکم در جامعه مدنیه؛اینها با اخلاق کلی ترکیب میشن که نماینده اون دولته.کاملترین تبلور اخلاقی یک جامعه،در نهاد های سیاسی دولته. به همین شکل،کسی که اخلاق متبلور شده در دولتو درونی کنه،جوهر اخلاقی جامعه خودشو بدست اورده.

پس بطور خلاصه،دولت مشروع، نماینده روح مردم در اون زمانه(هگل از اصطلاح "زایت گایست" به همین معنی،استفاده میکنه) و هیچ نهادی،از جمله اخلاق،بالاتر از اون نیست.پس اخلاقیات در تکامل دولت،تغییر پیدا میکنه و سرانجام در دولت ارمانی که "گایست" یه خوداگاهی رسید،مثل مارکس،"قوانین" اخلاقی بی معنا میشه چون مردم تکامل پیدا کردن.برخلاف حرف هگل و مارکس،شوروی میخواست سریعا،به زور و بدون توجه به دیالکتیک،اینکارو انجام بده و انسان جدیدی بسازه که شکست خورد.به همین دلیل و کلی دلایل دیگه،شوروی اصلا نماینده هگل و مارکس نیست و ادعای "این عقاید امتحانشونو پس دادن" کاملا بی اساسه.

+ نفرین بر کسی که اینو کامل بخونه و لایک نکنه!:)) هر منبعیو ببینید کلی از این طولانی تره و خیلی به جزئیات الکی پرداخته ولی این پست هم کوتاه تره و هم مفید.پدرم در اومد نوشتمش لااقل یه لایکی کنید ادم تشویق شه انگیزه بگیره=))
 
آخرین ویرایش:

میـنا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,223
امتیاز
4,990
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
bnb
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
پزشکی سمنان
بابت تاخیر زیادم خیلی عذر میخوام.قول داده بودم به فلسفه اخلاق هگل بپردازم و الان وقتشه:

+ نفرین بر کسی که اینو کامل بخونه و لایک نکنه!:)) هر منبعیو ببینید کلی از این طولانی تره و خیلی به جزئیات الکی پرداخته ولی این پست هم کوتاه تره و هم مفید.پدرم در اومد نوشتمش لااقل یه لایکی کنید ادم تشویق شه انگیزه بگیره
پاستا حفظت کنه:)
خیلی مفید بود:)
 
بالا