محدودیت در خانه

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع N.M
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,363
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
خیلی کارا هست که واقعاً دلم میخواد بکنم ولی خونواده م اجازه نمیدن

یا مثلاً خیلی حرفا... !

به نظرتون این درسته که خانواده ی آدم (مخصوصا یه نوجوون،نه بچه ! ) انقد کنترلش کنن ؟

در چه حد لازمه ؟

برای اینکه کنترلشون رو کمتر کنیم چیکار میشه کرد ؟!

. :| :-<
 
پاسخ : محدودیت در خانه

خب بستگی داره اون محدودیت چی باشه...
البته به نظر من اگه محدودیتی هست فقط به این خاطره که خانواده ها می خوان ما رو در مقابل بعضی چیزا محافظت کنن
و نذارن اسیب ببینیم چون تو این سن خب خیلی چیزا رو ما نمی دونیم و بر اساس هیجاناتمون عمل می کنیم...
مثلا : من خودم اجازه ی تنها بیرون رفتن رو ندارم و این خب یه محدودیته و اصلا ناراحت نیستم....چون می دونم اگه تنها برم حتما گم می شم
البته...
ممکنه گاهی اوقات ادم فک کنه دیگه به قدری بزرگ شه که خودش صلاجه خودشو بدونه ، در اینصورت به نظرم بهتره یه صحبت یا یک جلسه ی خانوادگی بذاره و نظرات خودشو بگه و بتونه با صحبت کردن با مادر پدرش به نتیجه برسه ;)
 
پاسخ : محدودیت در خانه

در واقع فکر میکنم محدودیت هایی که برای ما ها میذارن ( دستم کم تو خونواده خودم ) کاملا درسته.
گاهی وقتا دلیلش رو هم نمیدونم، و نمیپرسم. چون میدونم بعدا یه جا به نفعم تموم میشه! ;D
ولی واقعا، قبول دارم، بعضی از این محدودیت های خیـلی املی ـن . ینی اصلا بسته به خیر و صلاح ِ ماها نیستن، همین جوری الکی ـین . یا این که زیادی وسواس گونه ـن. فکر میکنم ینی نگرانی ِ بیش از حد پدر مادرا که گاهی وقتا اصلا لازم نیست، خیلی وقتا پدر مادر نمیتونن و نمیــخوان درک کنن که بچه ـشون از یه حدی بزرگتر شده و دیگه فلان محدودیت براش لازم نیست، این موضوع آزارشون میده ;D . فکر میکنم دلیل اصلیش همونیه که bold کردم ! ;D
بهترین راهکاری که بهت پیشنهاد میدم هم مخ زدنه! این قدر مخشون رو بزن و استدلال به هم بباف، آخرش راضی میشن ;D تجربه دارم! :دی
گاهی وقتا هم یه موقعیت خوب پیش میاد که میتونی ثابت کنی فلان محدودیت برات لازم نیست، اگه همچین موقعیتی پیش اومد دو دستی بچسب بهش ! :-"
 
پاسخ : محدودیت در خانه

مامان باباها اصولا بچه رو برا خودشون میخوان و دوست ندارن باور کنن بزرگ شده، اگه دقت کرده باشین همش وقتی عکسهای بچیگی رو یادآوری می کنن میگن آخ اونوقتا چقدر ناز بودی!
 
پاسخ : محدودیت در خانه

به نظرم این یه واقعیته که نسل ما خیلی با مامان باباهامون فرق داره . این کاملا مسلمه که تو بعضی از چیزا راس میگن ولی اکثرا حرف ما رو نمیفهمن . که به نظرم این یه چیز کاملا عادیه .
به هر حال باید ساخت ! مگر اینکه بشه با حرف توجیهشون کرد ! :-"
 
پاسخ : محدودیت در خانه

مشکل اینجاست که آهنگ تحول کل اجتماع از آهنگ تحول افراد تندتر شده!
 
پاسخ : محدودیت در خانه

مخ بزنیم؟آخه تو که مامان منو نمیشناسی ستاره!مخ منم میزنه.....!!!!!!!! :((
هرچند من اصلا در مورد تنها بیرون رفتن محدودیت ندارم...اصلا.....
اما با این وجود برای فیلم دیدن..!اکثر موارد مامانم اول میبینه که یه وقت ترسناک نباشه!!!!!!!!! ;D
یا هنوز به غذاخوردنم گیر میده...به اینترنت گیر میده! :(
چطوری مخ بزنم خوب وقتی 2 ساعت دلیل منطقی برام میاره؟ ;D
 
پاسخ : محدودیت در خانه

اعتمادشون رو جلب کن ، بهترین راه همینه ، صادق باش باهاشون ...
 
پاسخ : محدودیت در خانه

جدانما...
اینکه اصلا گیر ندی بده ولی نباید اون قدر زیاد باشه که ادم اینجوری بشه حال بهم خوردن حال بهم خوردن
معمولا کنترلشون اصلا کم نمیشه....
وقتی مامانو بابام نمیذارن تنها برم بیرون دوست دارم خودمو بزنم
هنوز نفهميدي بچه اي ;D ;D
اما بازم آره من از نظر بعضي چيزا خيلي محدودم تا ميام يه كاري انجام بدم بابام نيذاره ازش دليل ميخواي ميخواد بزنه
ديگه واقعا خسته شدم :-< :-<
 
پاسخ : محدودیت در خانه

اگه بشون ثابت کنین عاقل (!) شدین محدودیتی نمیذارن ! من تجربه کردم ! ;D

مثلا یه بار وقتی سرما خوردم مامانم نذاشت برم مدرسه ولی من میخواستم برم ! دفه بعدی که سرما خوردم خودم رفتم به مامانم گفتم که نمیخوام برم مدرسه ! خیلی خوشش اومد !
حالا هر دفه که سرما میخورم به بابام میگه " سبا عاقل شده ! خودش میفهمه حالش چجوریه ! " :))

واقعا حال میکنم !

البته از اون جایی که من بچه خیلی خوبی ام (!) مامانم زیاد محدودیت برام نمیذاره ! در نتیجه زیاد تجربه ندارم !
ممکنه جدیدا کامپیوتر و نت رو محدود کرده باشه ( اونم برای این که شماره چشمم از 3 بالا تر نره !‌ ;D ) ولی در کل بهم اعتماد داره ! من از این بابت خوشالم ! ;D
 
پاسخ : محدودیت در خانه

اگه دست ما باشه که مطمئننا میگیم لازم نیست ، ولی خانواده نظرشون فرق داره حالا به دلایلی که خودشون دارن !
مهمترین عامل محدود کردن هم اینه که فکر میکنن هنوز سنمون کمه و نمیتونیم از پس خیلی از کارا برایم !
باید یه جوری بشون نشون داد که بزرگ شدیم ، میتونیم تصمیمات درست بگیریم
البته معمولا خانواده ها خودشون این فرصتارو در اختیار بچه میزارن که ببینن بزرگ شده یا نه !
 
پاسخ : محدودیت در خانه

ادم بايدسياست داشته باشه اگه وقايعه روزو سير تا پياز بگگي باشون مشورت كني به نظرشون احترام بذاري اوناهم متقابلا تورو باور ميكنن
با جيغو ويغو دادو بيداد نچ من همرو امتحان كردم
 
پاسخ : محدودیت در خانه

مامان بابا ها روی یه چیزای خاص حساسن.....مثلا روی چت یا فیس بوک یا...حساسن براشونم فرقی نداره تو داری چی کار می کنی حتی اگه با دوستتم بچتی اینو بد می دونن!!!
یا مثلا نمی ذارن تنها بریم یه جایی....تنها راهشم اینه که اعتمادشونو جلب کنی یعنی باید این کارارو کرد تا بفهمن بلاخره ماام یه روزی باید بزرگ شیمو این کارارو انجام بدیم!!!
 
پاسخ : محدودیت در خانه

من همیشه تلاش کردم راست باشم ولی از اعتمادم سوء استفاده شد!
یه بار مامانم دفتر شخصی نوشته هامو خوند ولی ردش کرد! منم گفتم من دیگه بهت اعتماد ندارم!
 
پاسخ : محدودیت در خانه

من محدوديت خاصي ندارم تو خونه ..

مامان و بابام ميزارن با دوستام برم بيرون--

مامانم هميشه ميگه مهتاب من بهت اعتماد دارم كه ميزارم تنهايي بري بيرون وقتي اون اين حرف رو ميزنه منم نبايد از اعتمادش سوء استفاده كنم ..
كلا هر كاري رو هم به مامانم ميگم ..
( خودش اينطوري ميخواد و منم مشكلي ندارم )


به نقل از نــرگـســـــ :
خیلی کارا هست که واقعاً دلم میخواد بکنم ولی خونواده م اجازه نمیدن

یا مثلاً خیلی حرفا... !

به نظرتون این درسته که خانواده ی آدم (مخصوصا یه نوجوون،نه بچه ! ) انقد کنترلش کنن ؟

در چه حد لازمه ؟

سعي كن اعتما خانوادتو جلب كني .. البته همه ي خانوااده ها افكارو عقايدشون يكي نيست
 
پاسخ : محدودیت در خانه

به نقل از نــرگـســـــ :
خیلی کارا هست که واقعاً دلم میخواد بکنم ولی خونواده م اجازه نمیدن
یا مثلاً خیلی حرفا... !
خیلی کارایی که میگی شاید برات ضرر داشته باشه.خانواده هم بد تو رو نمیخواد.

به نظرتون این درسته که خانواده ی آدم (مخصوصا یه نوجوون،نه بچه ! ) انقد کنترلش کنن ؟

تو این جامعه به نظر من لازمه که از طرف خانواده یه سری مراقبت هایی باشه.

در چه حد لازمه ؟

برای اینکه کنترلشون رو کمتر کنیم چیکار میشه کرد ؟!

به نظر من تو سن ما بهترین کار اینه که اعتمادشونو جلب کنیم. چجوری؟؟؟
1-کارایی که میدونیم ممکنه انجام بدیم و به درد سر بیفتیم رو خودمون انجام ندیم.
2-نشون بدیم که خودمون از عهده ی کارا بر میایم


. :| :-<
 
پاسخ : محدودیت در خانه

حذف شد.
 
پاسخ : محدودیت در خانه

من متاسفانه این طرز تفکر تو خودم افتاده که کلا نمی تونم صادق باشم با خانوادم. واقعا نمی تونم صادق باشم. چند بار صادق بودم بدجوری بدجوری پشیمون شدم.
اقا جان می گن ما صادق باشیم ولی خانواده هم باید در مقابل صادق بودن ما حرکتی نشون بدن!

من واقعا خوشم نمیاد برای رهایی از محدودیت دروغ بگم ولی مجبورم
 
پاسخ : محدودیت در خانه

به نقل از سـبا :
اگه بشون ثابت کنین عاقل (!) شدین محدودیتی نمیذارن ! من تجربه کردم ! ;D

مثلا یه بار وقتی سرما خوردم مامانم نذاشت برم مدرسه ولی من میخواستم برم ! دفه بعدی که سرما خوردم خودم رفتم به مامانم گفتم که نمیخوام برم مدرسه ! خیلی خوشش اومد !
حالا هر دفه که سرما میخورم به بابام میگه " سبا عاقل شده ! خودش میفهمه حالش چجوریه ! " :))

واقعا حال میکنم !

البته از اون جایی که من بچه خیلی خوبی ام (!) مامانم زیاد محدودیت برام نمیذاره ! در نتیجه زیاد تجربه ندارم !
ممکنه جدیدا کامپیوتر و نت رو محدود کرده باشه ( اونم برای این که شماره چشمم از 3 بالا تر نره !‌ ;D ) ولی در کل بهم اعتماد داره ! من از این بابت خوشالم ! ;D

درباره ی کارای منطقس حالا یه چیزی، مثلا همین سرماخوردگی و مدرسه

اما بعضی کارا هست که پشتش هیچی نداره ، منم خودمو لازم نمی دونم مجبور کنم انجامشون بدم .درحالی که انجام دادنِ اون کارا ممکنه اعتماد پدرمادرمو نسبت

بهم بیشتر کنه .به نظرم اینجا دیگه بحث میره رو همون مخ زدن یا توجیه کردن . ولی چطوری ؟ نسل مامان باباهای ما خیلی با ما فرق می کنن یعنی رسماً نصف استدلالای

ما برای اونا قابل قبول نیست و برعکس . اینطوری هیچکدوم قانع نمی شیم !
 
Back
بالا