بدشانسی هاتون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع imanjo0n
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : بدشانسی هاتون

روزی بود که باید پروژه هامونو میچیدیم برا اراعه
ما ام دره کلاسو قفل کردیم با لبتابه من آهنگ گذاشتیم کلی رقصیدیمو اینا
آهنگا هم همه مجاز
یهو دره کلاسو وا کرد سرایدارمون با کلید یدک مدیرم کنارش بود
از آهنگ رضا صادقی پرید رو دیس آجیلیه زدبازی X_X ^#^
یکی از بچه تا خواست دره لبتابمو ببنده مدیرمون گف نبند بزار ببینم چی میخونه
خوندن سامان ویلسون همانا ظبط شدن لب تابه من تا آخره اسفند همانا و نمره انظباط هیوده و نیم ما همانا ;D
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

چند روز پیش رفته بودم شمال غرب ایران مسافرت. بعد از خانواده جدا شدم اونجا سه روزی خودم تنها پاشدم رفتم ارومیه. یه طرز جالبی چون یهویی تصمیم گرفتم برم ، فقط تنها چیزی که به ذهنم رسید بردارم لپ تاپم بود. روز دوم شلوارم خونی شد. شلوار سفید از جلو خونی شد ! منم که هیچ لباسی نیاوردم حالا بیا و درستش کن. رفتم اینترنت سرچ کردم لکه خون رو چجوری باید پاک کرد. بعد شلوارم رو شستم لکه خوشبختانه رفت ولی حالا بیا این شلوار رو خشک کن! نه اتویی هست نه وسیله گرمی نه پنجره ای رو به آفتاب. منم کار دارم باید برم بیرون. اول گذاشتم جلو باد فن ولی باد سرد بود و تاثیر زیادی رو خشک شدنش نداشتم. رفتم آشپزخونه دیدم یک کتری بزرگ رو کتری هست. یه فکری به ذهنم رسید. آب ریختم توش و زیرش رو روشن کردم. بعد از بدنش به عنوان اتو استفاده کردم خشک شد :دی
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

رفته بودم استخر یکی از هم کلاسیامو دید قرار شد زود تر از اب بیایم بیرون بریم هیات شنا چش چرونی اخه تیم وترپلو بعد از ما تمرین داشتن تیم کشوریشونم اونجا میشینن
.
.
.
.
.
جلو در هیات شنا مامان دوستم رسید دوستم به چه بدبختی درستش کرده به ماندحالا اونا رفتن بابام میاد میگه اینجا چیکار می کنی من X-( X-( X-( X-(اخه همیشه بابام دیر میاد
شانس منه دیگه
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

آغا ما دوران راهنمایی ، تا یه توپ می دیدیم ، سریع برش می داشتیم و می رفتیم وسطی ، بد دعاونین میومدن توپو ازمون می گرفتن ، برا همین تصمیم گرفته بودیم که اگه توپی پیدا کردیم ، قایمش کنیم....
زنگ کلاس خورده بود و ما دبیر نداشتیم ، من اومدم تو حیاط ، دیدم یه توپ هند بال گوشه حاطه ، یه جا قایمش کردم و اومدم بالا به غزاله گفتم یه توپ داریم ، غزاله گفت پس تا معاونین جمعش نکردن بیا بریم بیاریمش بالا که قایمش کنیم.....
آغا یه سطل یه بار مصرف برداشتیم که توپو بذاریم توش ، چادر یکی از بچه ها هم کش رفتیم که بندازیم رو توپ ، داشتیم از سالن می رفتیم تو حیاط که یکی از معاونین مارو دید....
بعد از چند دقیقه اومدن ما دو تا صدا زدن که بریم دفتر ، آخه اون روز به گوش دفتر رسیده بود که بچه ها دوربین آوردن ، اونا هم فکر کرده بودن چون ما مثه دزدا رفتار کردیم حتما ما آوردیم....
این غزاله که ماتش برده بود و معاونمون هر سوالی می کرد فقط من جواب می دادم:
چرا رفته بودین تو حیاط؟ رفته بودیم دستشویی :-"
چرا چادر همراهتون بود ؟ دیدیم چادر رو نیم کت بود ، فکر کردیم شاید ماله بچه های کلاس خودمون باشه ، برش داشتیم.
شما از کجا می دونستین چادر ماله بچه های کلاس خودتونه ؟ ( مثه چیز تو گل ...) خو ما چادرشو می شناختیم...
سطل رو برا چی برده بودین بیرون ؟ می خواستیم اگه بشه روش یه طرح سفره هفت سین پیاده کنیم ( نزدیک عید بود )
طرح سفره هفتسینو چرا تو حیاط بردین ؟ چون نمی خواستیم بچه ها ببینن ، می خواستیم خودمون دوتا دربارش تصمیم بگیریم.
راستشو بگین ، دوربین آورده بودین ؟ ما=>> :o :o :o
خلاصه اینقد زززررررررررر زد تا آخر اعتراف گرفت که توپ برداشته بودیم :-L
بعدم به خاطر دروغایی که من گفته بودم یه تعهد خوشگل ازم گرفتن....
غزاله فکر کرده بود یکی از بچه ها لو داده ، رفت باهاش دعوا کرد ، از غزاله هم یه تعهد به خاطر تهمتش که به اون دانش آموز زده بود گرفتن ;D
اصن به این می گن شانس.....اگه اون معاون مارو نمی دید که داریم از پله ها با دست پر می ریم بالا..... 8-^
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

ما يه خودشيرين تو كلاس داشتيم اين اشك دوستم در اورده بود منم خواستم با بچه ها بخنديم كاريكاتورشو كشيدم بد خيليم شبيش شده بود منم به دوستم ياسمن گفتم كه نشونش نده بد دوستم نقاشي رو گذاشت رو ميب زنگ خورد مام رفتيم بيرون بد دختره ام نقاشيو ديد وبه ناظم گفت ناظممونم از اين روانياست خلاصه يه زنگ تموم گريه كردم و تعهدم ازم گرفتم و.....فقط به خاطريه كاريكاتور X_X
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

فرض کنید یه اتفاق خیلی خیلی مهمی قراره تو یه جمعه ای (همین جمعه ای که میاد)بیفته که خیلی منتظرشین ، بـــــد 1ماه قبل مدرسه بگه دقیقا همون جمعه انتحان اجباری المپیاد دارید!!!تازه از این بدتر ، 7ماه منتظر باشی تا یه اتفاق خیلی خیلی مهم تر بیفته و تمام دلخوشیت این بوده باشی که میتونی اونجا باشی ، بعد چهار شنبه (همین امروز)زنگ بزنن بگن اون اتفاق دقیقا همون جمعه میفته X-( ~X(
حالا ساعت هاش خیلی جالبه!
امتحان:8تا1
اتفاق مهم:9تاظهر
اتفاق خیلی مهم تر:8تا 12
:|یعنی بـدشانسی در حد بنز :|
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

بد ترین بد شانسی من اینه که همیشه توی ته چین مرغ من همه استخون های از زیر دست در رفته آشپز غذا جمع میشند!
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

با یکی از رفقا رفته بودیم شمال، توپ والیبال دستمون بودداشتیم میرفتیم که 3تادخترخواهش کردن توپمونوبهشون بدیم ماهم قبول کردیم ودادیمشون بعدازی ربع توپو برگردوندن نگاش کردم دیدم روش شماره نوشتن.بعد من بهش مسیج دادم جواب داده مسج فایده نداره زنگ بزن.بعدماهم خواستیم اذیتش کنیم بهش اس دادم شمارت روتوپ پاک شده شمارتوبفرست تابهت زنگ بزنم.بعدازچنددقیقه شمارشوبرام مسیج کرد.

باخودم گفتم شانس ماروباش اینم عقل درست وحسابی نداره که چشمش ماروگرفته
;D :)) :))
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

من امکان نداره درس نخونده برم مدرسه ;;)ولی یه بار زیست داشتیم تنبلیم اومد همینجوری الکی یه دور نگاه کردم رفتم مدرسه :-"
خلاصه زنگ زیست شد و...معلممون چند نفرو صدا زد و همینجوری داشت میپرسید یه سوالی پرسید هیچکدومشون نتونستن جواب بدن :-\
بعد گفت کی میدونه؟همه دستاشونو بردن بالا جز من :|داشتم تو دفترم دنبالش میگشتم که یدفعه گفت:مهسا بگه!(البته فامیلمو گفت ^-^)
گفتم نمیدونم :-??بعد عصبانی شد گفت:بیا میخوام ازت درس بپرسم :-Lمنم رفتم خلاصه بهش گفتم بابا من درست حسابی نخوندم و اینا
خلاصه هی من گفتم هی اون گفت آخرشم گفت بشین و یه صفر کله گنده گذاشت برام :-s
منم تو کلاس بزور خودمو نگه داشتم خونه که رسیدم :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :(( :((
ولی آخرشم نمره رو تاثیر نداد! B-)
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

عاقا گفتی بد شانسی جیگرم سوخت :((
سر کلاس نشستیم معلم داره درس میده میگه تا آخر صفحه رو بخونین سوال داره (همه دارن حرف میزنن)
همون موقع که من گفتم "تا تهش میخونیم باشه تو برو" همه ساکت شدن معلمه شنید :((
..................................
قبل از اینکه کلاس شروع شه نشستیم تو کلاس با چند تا از دوستان در مورد معلما حرف میزنیم
او نا داشتن پشت سر مدیر حرف میزدن منم هیچی نمگفتم وقتی من گفتم "ول کنین اون ........ رو راجب خودمون حرف بزنید"
مدیر درو وا کرد این جانب رو برد دفتر :((
آخه از من بد شانس تر هس؟؟؟؟؟؟
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

وای....
سال 5ابتدایی کلاس ریاضی داشتیم بعد از مدرسه...معلمه مرد بود،همیشه موقع حضور غیاب،اسم وفامیل میگف،اسم منو اینجوری میخوند رضا*****...خب اسمم رعناست،این میخوند رضا....تا آخرین روز حتی 1بارم اسممو درست نگفت،روز آخر باگریه از سرکلاسش رفتم...اصن شانس یخ
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

ته بد شانسي اينه كه روز قبل از امتحان ترم دستت اسيب ببينه و گچش بگيري و بعدم نتوني امتحانتو بدي...بعدشم كه خودتون ميدونيد مراحل شكنجه‌ي مدير و معاون و سوال پيچ كردناشون...! :-<
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

یک ساعت متن تایپ کنی بزنی ارسال ببینی اینترنت قطع شده اوناهم پریده :|
تو عروسی دوستت تو یه شهر دیگه بری وسط گود ;D بعد از یه مدت معلم شیمیت رو ببنی یه گوشه :((
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

بدترین بدشانسی که داشتم این بود که یه بار در کلاس رو محکم باز کردم و در خورد تو صورت معاونمون که با من کار داشت! :-[ :-[ :-[ :-[
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

ی روز سر کلاس، دبیر ادبیاتمون میخواست یک سری آهنگ رو براش بلوتوث کنیم.
بعد همه بلوتوث هاشون رو روشن کردن.
من:این دیگه چه اسمیه! :o =))!!!!!!! "قبرستان بی قبر" کی آخه اسم بلوتوث شو قبرستان بی قبر میزاره!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دبیرمون:ماله منه!پسرم این اسمو گذاشته!
من: :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-" :-" :-" :-" :-" :-" ^#^ ^#^ ^#^ ^#^
بچه ها: =)) =)) =)) =)) =)) =)) =))
یعنی بدشانسی این جا بود که من این قدر از این دبیر میترسم و ازش خجالت میکشم که!!!!!!!!!!
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

من عند بدشانسی ام کلا هروقت نتم مامان بابام میان!! نگام میکنن ب این شکل: :-? :-? :-?
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

به نقل از imank92 :
یک ساعت متن تایپ کنی بزنی ارسال ببینی اینترنت قطع شده اوناهم پریده :|
تو عروسی دوستت تو یه شهر دیگه بری وسط گود ;D بعد از یه مدت معلم شیمیت رو ببنی یه گوشه :((
خيلي بده. خصوصا اگه يه حرف حماسي-عاطفي زده باشي X-(
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

اين بزرگترينش نيست ولي بد شانسيه ديگه!
دونفر تو مدرسه ي ما هستن دوتا رفيق جون جونين(آرزو و غزاله ) كه از اول دبستانو قبل ترش باهم بودن!
بعد ماها هميشه اين دوتا رو باهم اشتباه ميگيريم!
براي امتحانات ترم آرزو تقريبا جلوي من ميشست ي بار سر جلسه امتحان زبان پايان ترم بوديم منم هيچي نخونده بودم يه لحظه آخراي امتحان بود توي قسمتي كه مابوديم مراقب نبود و به راحتي ميشد تقلب كرد!
هي گفتم غزاله غزاله
جواب نداد
صدامو بلندتر كردم:غزاله غزاله جواب نميداد
همون موقع ناظممو اومد داد زد چه خبره؟!!!نگو يكي ديگرو حين ارتكاب جرم گرفته بودن!
از ترس داشتم ميلرزيدم! :-ss
بعد امتحان خودشو نديدم ولي به دوستاش گفتم بهش بگن خيلي كري!
يه هفته بعد ديدمش بهم گفت آي كيو من آرزوئم نه غزاله!منو با غزاله اشتباه گرفتي!
يني چنان خورد تو حالم!كه نگو!
زبانمم شدم 15! :-L
 
پاسخ : بدشانسی هاتون

دوم راهنمایی بودم دیدم همه دارن ادبیات میخونن گفتم بچه ها چه خبره اینجا؟؟؟؟؟؟؟؟گفتن خوب امتحان ترم داریم دیگه حالا من به این حالت بودم 8-}اول فکر کردم شایعس یا میخوان منو اذیت کنن ولی وقتی برگه رو جلوم دیدم فشارم رفت رو منفی 3 خلاصه خیلی خراب کردم ;D ;D ;D ;D
 
Back
بالا