بدترین:خوب دیدم کسی که از نفرت دارم اومد پیش بابام از من بد گفت X-( X-(بعدبابام هم گوشیمو ازم گرفت!! X-( X-( X-( X-(تو خواب از اول تا اخر گریه کردم! X-( X-( X-( X-(دوست دارم بادستای خودم اون احمقوخفه کنم!
بهترین خوابم هم وقتیه که باکسی هستم که دوستش دارم!!
بد ترین خوابی که دیدم این بود که یه گربه اومده تو رخته خوابم و میخوادچشمامو در بیاره وقتی بیدار شدم صدام در نمیومد شانس آوردم لال نشدم از ترس تا این حد ترسیده بودم
بهترین خوابمم من کلا خواب خوب زیاد میبینم اما بیشتر تخیلی ها رو دوست دارم
خواب خوب و بد زیاد دارم ولی اونایی که الان یادمه
قشنگ ترین خوابایی که میبینم اونایی هستن که توی اون عشقمو میبینم
بدترین:مثلا یبار خواب دیدم دوستمو کشتن و میخواستن منم بکشن
خواب که من زیاد میبینم
ولی جالب ترین خوابی که دیدم اون باری که بچه های سمپادیا داشتم میرفتن رصد مامان من نمیذاشت اینقدر فکرم مشغول راضی کردن مامان جان و رصد بود که کل سایتو در حال رصد توی خواب دیدم دقیقا تصورات من بودن که تبدیل به آدم شده بودن!یکی دو نفر بال داشتن یه نفر با چاقو و لباس وحشتناک بود یه نفر یه چمدون کتاب آورده بود... آخرشم گم شدیم! هنوز وقتی پستای بچه هارو میبینم یاد قیافشون میفتم تهش خوب تموم شد!از مدرسه ما سردرووردیم
بهترین خوابی که دیدم و هنوز یادمه یه جعبه مدادرنگی 1024 تایی دیدم وقتی 7 8 سالم بود اینقدر ذوق کرده بودم...وقتی بیدار شدم کلی گریه کردم که زیر بالشتم نبود
بدترینشم خواب مجلس ختم مامان بزرگم بود اینقدر تو خواب گریه کردم که وقتی مامان بزرگم واقعا فوت کردن برام خیلی شوکه کننده نبود
خواب بد كه زياد ميبينم.مــردن دورو بريا,دعوا,زلزله و آتيش سوزي و اينا تا حالا زياد ديدم و هركدوم واسه خودش بدترين بوده!
البته بچه كه بودم خونه مون دو طبقه بود و طبقه زيرمون خالي بود.هــــرشب(خواب سريالي!)ميديدم كه يه جادوگر و خرش دارن نقشه ميكشن يه شب كه من تنهام تو.خونه ببان يه بلايي سرم بيارن :-اس هنوزم گاهي ازش ميترسم!!!
خواب خوب...ممم...خوابايي كه دوسام توش هسن,اگه دعوا توش نشه معمولن خيلي خواباي قشنگين!:ايكس خواباي عجيبم دوس دارم.يكيش كه سه چارسال پيش ديدم و هنوز مزه ش زير زبونمه يه باره كه تو خواب پرواز كردم.عــــــــــــــآلي بود!!!!يا يه بار كه مدرسمون هاگوارتز شده بود "":ايكس
خلاصه همين ديگه!:ايكس
دیدم تو خواب وقت سحر شهزاده ای زرین کمند نشسته بر اسب سفید میومد از کوه و کمر
میرفت و آتش به دلم میزد نگاهش!
این بهترینش بود!(البته مفهوم استعاری داره!)
بدترین ناش هم اینا بودند:
تویه شن های روان غرق شدم!/یه پلنگ خوردتم!/و دیشب تهران رو خودم بمباران اتمی کردم!
یه بار خواب دیدم دوستم سوسن سرطان خون گرفت بعد به طرز عجیبی به مرور بهترین دوستامم سرطان گرفتن فکرشو بکن سرطان خون حالت ویروسی پیدا کرده بود
بعد هر روز یکی از بهترین دوستام می مرد...
بعد خانوادم...
کلا فقط من مونده بودم ،نمی دونم چرا من نمی مردم!!
برام خیلی سخت بودکه عزیز ترین کسام دونه دونه جلو چش خودم می مردنو من...
خیلی خواب بدی بود،هیچ وقت فراموشش نمی کنم
ولی خوابای خوبم تا دلت بخواد زیادن
نمیدونم کدومو بگم
حالا خوباش زیاد مهم نیست...
اها
بدترینش فکر میکنم همین دیشب بود
خواب دیدم آره عزیزم رفته بی.اف دار شده
بهترینش؟!؟ آها اینم هس (البته خصوصی نمیکم ) ولی یکیش که جذاب بود، خواب دیدم رفتم NY
مدت ها بود فقط درباره قیامت فکر میکردم اما احساسی از اون نداشتم
انگار خیلی دور از دسترس باشه
هرچند بنابر روایات اگه خدا بخواد میتونه یه شبه تمام امور ظهور رو فیصله بده و قیامت رخ بده
چند روز پیش خواب دیدم آقا ظهور کردن (البته اصلا چهره ایشان یادم نیست)
ولی بعد از ظهور همه مردم صحبت از قیامت میکردن
حس عجیبی بود شاید رسیدن به یه پایان، شاید ترس، شاید....
یکی از شب های لعنتی دوران کنکور بود، خواب دیدم که کلیه مسئولین و داوطلبین کشور با همدیگه همکاری کردن و کنکور رو یه روز زودتر گرفتن که "من" نتونم کنکور بدم... اصن یه وضعی... خیلی بد بود تو اون شرایط.
بهترینش هم این بود که بلاه بلاه بلاه و کنکور رو یه روز زودتر گرفتن که "من" نتونم کنکور بدم؛ چون الان که فک می کنم می بینم خیلی خوب می شد... بهترین بهانه واسه قبول نشدن تو کنکور بود. اه . قدرشو ندونستم
خواب بد زیاد دیدم
کل دوران بچگی یه شب در میون یکی من رو می دزدید و گروگان می گرفت
خواب خوب هم یادمه باز توی همون بچگی یادمه وقتی پدربزرگم مرد بعد از یه مدت خوابش رو دیدم داشتتیم صفا می کردیم با هم
الانم یه مدت زیادیه خواب نمی بینم
بهتریت خوابم وقتی بود که توی خواب بد بودم و فهمیدم که خوابم و ماجرای خوابو عوض کردم!!
خارق العاده بود!
اول می خواستن یه بلایی سرم بیارن (یادم نی ! فکر کنم می خواستن بکشنم یا یچی تو این مایه ها) بعد وسطای خواب فهمیدم خوابم ولی دیدم نمی تونم بیدار شم دیگه تا ته خواب به خاک سیاه نشوندمشون
یه خواب بسیار جذابی هم که داشتم این بود که من و یه میمون و جکی چان داشتیم روی سقف بر عکس راه می رفتیم! قشنگ به مدت 45 دقیقه! داشتم رو سقف با جکی چان قدم می زدم
نمی دونَم این خواب جاش دِحشتناک بود ولی من که وختی دیدمش خیلی ترسیدم(خودتون قضاوت کنید ! ) : خواب دیدم یه قبری بود ، یه قبر سفیدی ؛ بَد یهو یه پَلنگ یک دستی ( ینی شبیه ِ پلنگای عادی نبود ، همش یه رنگ بود ، احتمال زیاد یه دس سبز بود ، آره ، یه دس سبز بود ! ) از قبره زد بیرون بدون اینکه قبره شکافته شه !!! ( تو رو خدا کدوم آدم سالم ِ روحی ای از این می ترسه : ؟ )
بهترین خوابَم که زیاد بوده . یه چَن شبی ِ پش سر هَم همش خواب می بینم میرَم جاهایی که آرزو داشتم .همشم تو خواب میگم خدایا خودم می دونَم خوابم بیدارم نکن !!! ولی خب... !