بهترین یا بدترین خوابی که دیدید

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mahshid_f
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • تگ‌ها تگ‌ها
    خواب

روزی چند ساعت میخوابی؟؟

  • +10

    رای‌ها: 14 11.0%
  • 8-10

    رای‌ها: 37 29.1%
  • 6-8

    رای‌ها: 58 45.7%
  • -6

    رای‌ها: 18 14.2%

  • رای‌دهندگان
    127
یکی از خواب ها خیلی بدم این بود که صبح کنکور بیدار شدم و یادم میاد که ترمودینامیک دهم رو هنوز جمع نکردم~X(:-ss@-)
یه بار هم یه کابوس دیدم که فضایی ها با یونیفرم زرد به زمین حمله کردن و توانایی تغییر شکل دارن و میتونن خودشون رو به شکل پدر مادر آدم دربیارن.انقدر ترسیدم که رفتم تو پذیرایی و همه لامپ ها رو روشن کردم و حتی برای این که بفهمم بابام جزو اونا هست یا نه مجبورش کردم سوشرتش رو دربیاره.:)):)):))
 
نمیشه اسمشو گذاشت بهترین یا بدترین ولی عجیب ترین خوابی که تا حالا دیدم اینه:
داشتم از یه سرابالایی به دو بالا میرفتم انگار عجله داشتم اولش متوجه آسمون نبودم ولی وقتی رسیدم بالا یه دفعه همه چشممو آسمون پر کرد یه شب پر ستاره بود و توی آسمون بجای یه ماه کلی ماه بود که باعث شد تو خواب از تعجب نفسم بند بیاد.بعدش یه نفر صدام کرد دیدم پایین سراشیبی یه دریاچه اس چند نفر از خونوادم توی قایق بودن و بهم میگفتن بدو باید فرار کنیم
...
یه خواب دیگم حدود یه سال پیش دیدم. نفهمیدم چه موقعی از روزه ولی داشتم از پنجره اتاقم آسمونو نگاه میکردم .خورشید گرفتگی شده بود و خورشید خیلی بزرگ تر از همیشه بود برای همین آسمون مثل موقع غروب بود یه دفعه یه حس شومی بهم دست داد که انگار اتفاق بدی که منتظرش بودم شروع شده.
 
خواب های بدم:
۱.از بالای کوه افتادم پایین. تا خوردم زمین بیدار شدم.
۲.یه قاتل سریالی بودم و با اینکه کسی رو نکشته بودم ولی میخواستن اعدامم کنن.
خواب خوب زیاد دیدم.کدوم مهمه:'>:
۱.داشتم پرواز می کردم.
۲.یکی از آرزو هامه: جادوگری
۳.خودمامو جای شخصیت داستان هایی که عاشق فیلمشم میزارم.
رفتم آلمان:RedHeart (از سال دیگه کلا میریم:D)
و....
 
عَموم یه کار بد کرده بود به عنوان مجازات با غلطک(اسفالت صاف کن)از روش رد شدن:|
 
آخرین ویرایش:
یکی از بهترین خواب‌های خوبِ اخیر این بود که با لی مین هو دوست بودم و بخاطر من اومده بود ایران = )) (روش کراش ندارم فقط بحثش پیش اومد منم خوابش رو دیدم، البته تو یه سکانس هم میخواست خودکشی کنه مرتیکه! همه ذهنیاتمو بهم ریخت: //)
خواب های بد و آشفته زیاد میبینم
یه بار خواب دیدم بابام داشت خفم میکرد :|
خواب درمورد جانوران دریایی هم زیاد میبینم، مثلا ما رفتیم استخر قبلش باید از یه استخر دیگه رد بشیم که توش پر از کوسه و نهنگ قاتل و تمساح و.. هست :-ss
خواب جن هم چندبار دیدم
خواب اینکه دنبالم میدوئن که بدزدنم
خواب اینکه چند نفر شبیه به یک نفرن(یا شایدم یه نفر تبدیل به چندتا شده)
خواب زنبورهای بزرگا که میخوان منو نیش بزنن
خواب اینکه یهو یه سگ بپره تو صورتم
خواب افتادن دندون هام(تعابیر خوبی نداره)
معمولا هم تعبیر هاشونو میخونم، خواهرم بهم میگه تو کلا نخواب وگرنه زندگیمونو به باد میدی:D(شوخی)
 
آخرین ویرایش:
بهترين خواب زندگيم خواب عزراييل بود!
جدا چقدر ملموس بود!يه هيبت بزرگ سوار بر اسب سياه اومده بود قبض روحم كنه!دقيقا در لحظه اى كه خواستم بميرم از خواب پريدم!

لعنتى هميشه فقط بايد تو رويا بياد!
 
یکی از بدترین خوابایی که دیدم این بود که میخاستن به یکی از اعضای خانوادم تجاوز کنن و من علنا هیچ کاری نمیتونستم بکنم خیلی وحشتناک بود تا چندروز ذهنمو مشغول کرده بود و حتی میترسیدم که نکنه اتفاق بیفته

و بهترین خوابم شخصیو تو خواب دیدم که گفتنش صلاح نیست و عقائد متفاوتی وجود داره ولی هروقت احساس تنهایی میکنم میدونم کنارمه:)

اصولا زیاد خواب میبینم و اصطلاحا بهش میرسم از فوت اقوام تا اتفاقات خوب به هر حال بقول مامانم من خواب نبینم بهتره:-"
 
بهترین خواب زندگیم ...
دانشجوی دانشگاه پرینستون شده بودم و اما دیر رسیدم سر کلاس :)
بدترین خواب (شایدم خواب ها!)
خواب دیدم اعداد دیوانه وار از جلوی چشمانم میگذشتند و تموم هم نمیشدند . اعداد سیاه و سفید بودند و هر کدوم شبیه یک فرد شخصیت داشتند ! بیشتر شبیه توهم بود تا خواب که چندبار هم تکرار شد.
 
آن زمان که کودکی دایرکشنر بودم یبار خواب هری رو دیدم. بدین صورت که هری با
img_20230803_033025_8w8s.jpg
لباسا روی پشت بوم مدرسه ما اجرا داشت و جمعیت نه چندان زیادی (تعداد در حد مثلا تماشاچیان جنگ مدرسه ای عید غدیر و نه ابدا کنسرت هری استایلز) از توی حیاط با لباس فرم تماشا میکردیم. من از اونجای خواب که دور حیاط از خوشحالی می‌دویدم همچو آهو رو یادمه. بقیه‌شو به هری توی آسمان زل زده بودم و آهسته اشک میریختم تا اینکه تیکه we'll be alright آهنگ فاین لاین رو هری از اون بالا زل زد توی چشمای من و خوند😔 بعد چندتا از دخترای اطرافم جیغ زدن و دستاشونو تند تکون دادن و به من گفتن با تو بود با تو بود. بعد من شوکه شده درحالی که به پهنای صورت اشک میریختم برگشتم پشتمو نگاه کردم تا به دوتا دوستم که با خونسردی ناهارشونو میخوردن اشاره کنم که با من بود با من بود. بعد بیدار شدم. وقتی میگم از وقتی که از خواب بیدار شدم به مدت سه روز من سبک بال و عمیقا خوشحال بودم i mean it. این خواب باعث میشه کسایی که هنگام سختی امام جعفر صادق میاد به خوابشون تا بگه همه‌چی درست میشه و بعد جدی حالشون خوب میشه رو سرزنش نکنم.
 
خوابام معمولا چرت و پرته ولی بهترینش راجع به مهاجرت و زندگی پیش روم بود: )
 
همین چند روز پیش خواب دیدم معلم شیمی کمربندشو دستش گرفته داره میدوئه دنبال کل مدرسه🤣🤣
فکر کن معلم شیمی مون پیر داره با چه سرعتی دنبال ۳۰۰تا آدم میدوئه
 
Back
بالا