مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

  • شروع کننده موضوع N.M
  • تاریخ شروع

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

ناتور از nature میاد. که درنتیجه، ناتورالیسم به معنای طبیعت گرایی.

ناتورالیسم، جنبش، مکتب و سبکی ست که علم و درواقع فلسفه رو با ادبیات پیوند می ده. میشه گفت از فلسفه به ادبیات راه باز کرده. درواقع میخواد بگه قدرت محض، ازآن طبیعت و ماده ست و وجود هرگونه خدایی رو انکار می کنه.
اما چند جمله ی بالا، بیشتر مربوط به جنبش درام و تئاتر می شه که استارتش در قرن نوزدهم زده شده و این جنبش یکی از از زاده های جنبش بزرگ مدرنیته به حساب میاد.
از نظر ادبی، ناتورالیسم معنای عامیانه تری داره. مراد از مکتب ناتورالیسم، مهرورزی به طبیعت و این قبیل طبیعت گرایی هاست، که اکثرا شاعران ازش استفاده کردن.
می شه گفت ناتورالیسم از نگاه ادبی، درواقع یه رئالیسمِ سفت و سخت تر هستش و سعی می کنه علاوه بر حقیقت گرایی، کمی از فلسفه و توصیف های علمی هم کمک بگیره. یعنی نویسنده باید تبدیل بشه به یک دانشمند عینی نگر که داره یه موضوع رو تحلیل میکنه و بر پایه ی اون کتاب می نویسه.

خب، بریم جلو ببینم چه می کنیم!
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

یه سریا اومدن بررسی کردن که چی شد اصلاً ناتورالیسم توی ادبیات به وجود اومد. و جوابشون این بود:
از وقتی که کم کم نظریه ی داروین داشت بین بعضی جوامع دانشمندی مورد قبول قرار میگرفت کم کم مردمی که یه عمر خودشون رو افریده ی برتر و بی عیب و نفص میدونستن شروع کردن به فکر کردن به این که ما هم یه سری حیوان تکامل یافته هستیم. زندگی ما هم یه زندگی حیوانیه با یه سری قوانین که خودمون ساختیم و گر نه ما جز عموزاده ی یه مشت میمون چیزی نیستیم و اینجور حرفا.
همچین تفکراتی کم کم پا به دنیای ادبیات گذاشت....
و از طرفیاگه یادتون باشه توی رئالیسم نیرمان همچین حرفی زد:
به نقل از Nirman_historic :
رئالیسم در درجه اول به صورت کشف و بیان واقعیتی تعریف میشه که رومانتیسم یا توجهی به اون نداشت و یا اون رو مسخره می کرد. در این دوره سلطه علم و فلسفه اثباتی (positivisme) رمان نمی تونه وجود خودش رو توجیه کنه مگر با کنار گذاشتن وهم و خیال و توسل به مشاهده! ;;)
فلوبر میگه:

<<رمان باید همان روش علم را برای خود برگزیند>>
کم کم استفاده از روش علمی به اوج خودش رسید.
اینجا ها بود که ناتورالیسم به وجود اومد.
ناتورالیست ها میخواستن بر پایه ی علم داستان بنویسن. و با روش علمی. همون روش علمی که تو نظریه پردازی علوم تجربی به کار میره رو ورداشتن اوردن تو ادبیات!
بعد تو اون زمان ملت فکر میکردن کل قله ی علم رو فتح کردن. برای فهمیدن عمق فاجعه یه داستانی وجود داره: اون زمان وزیر ثبت اختراعات امریکا اومد گفت که بعد از اختراع راه آهن دیگه فکر نمیکنم چیزی برای اختراع وجود داشته باشه. بشر دیگه چیزی برای اختراع نداره. و بعد استعفا داد!!!
بعله. خلاصه تو همچین موقعیتی بود که ناتورالیست ها پا به عرصه ادبیات گذاشتن و خیلی حس میکردن عالم هستن و معنقد بودن توی ادبیات دارن خیلی کار علمی و خفنی میکنند.
خب دوستان شرکت کنید. ویژگی های سبک ناتورالیسم چیه؟ نوشته ای چیزی کسی نداره؟ پیشگامان ناتورالیسم؟ کلا چه بلایی سر ناتورالیسم اومد؟ نظر خودتون راجع به این سبک چیه؟
 

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خوب من که در کل چیزی از این مکاتب بلد نیستم، و این احتمالاً اوّلین و آخرین پستم در این موارد باشه، ولی بعد از یه سری تحقیقات به این نتایج رسیدم که امیدوارم درست باشن:

اوّلاً به نظرم این شفّاف سازی لازمه که بیشتر از خود داروین و نظریاتش، مکتب ناتورالیسم از اِعمال نظریۀ داروین روی جامعه ریشه گرفت. یعنی این که داروین نظریه ش صرفاً علمی بود و کاری به جامعه و زندگی اجتماعی انسان نداشت. ولی یه جنبشی تحت عنوان «داروینیسم اجتماعی» (Social Darwinism) تو اواخر قرن نوزدهم به وجود اومد، که نظریۀ تکامل داروین رو برداشتن و روی خصوصیات بشری اعمال کردن، جنبشی که حالا به عنوان «نژادگرایی علمی» (Scientific Racism) شناخته می شه، و توش از علم و یافته های علمی استفاده می کنن که مباحثی مثه نژادپرستی رو به روش علمی توجیه کنن. می شه گفت داروینیسم اجتماعی، به نوعی می خواست از علم به عنوان یه ابزار استفاده کنه تا به نتایجی مثه برتری یه طبقه نسبت به طبقۀ دیگه و از این مباحث برسه. ظاهراً مکتب ناتورالیسم هم از یه همچین جنبشی ریشه گرفته [nb]Naturalism، نوشتۀ جاش ران، صاحب مدرک فوق لیسانس زبان انگلیسی از MSU، و فوق لیسانس علوم کتابداری از دانشگاه کنتاکی، سال 2011[/nb].

یکی دیگه از اساس ناتورالیسم هم «جبرگرایی» (Determinism)، یا به طور دقیق تر «جبرگرایی علمیـ»ـه. کلّاً این ایدۀ جبرگرایی چیزیه که تو تاریخ و تو زمینه های مختلف خیلی خودش رو نشون می ده، و در واقع عقیده ایه که میگه نهایتاً همه چیر توسّط یه عنصر خاص هدایت می شه. مثلاً، وقتی می گن جبرگرایی تکنولوژیکی، یعنی این که جامعه و مردم همه تحت کنترل پیشرفت تکنولوژی هستن، و این تکنولوژیه که نهایتاً همه چیز رو هدایت می کنه. در مورد مکتب ناتورالیسم، پیشگامانش بیشتر معتقد به «جبرگرایی علمی» (Scientific Determinism) بودن. یعنی معتقد بودن طبیعت به نوعی یه قانون از پیش تعیین شده است که هیچ زیرمجموعه ای از طبیعت نمی تونه تغییرش بده. به همین خاطر هم مسائلی مثه وراثت نقششون پر رنگ شد و ناتورالیست ها معتقد بودن اخلاقیّات و ویژگی های انسان دست خودش نیست و کسی که پدر و مادرش مثلاً آدم بدی هستن، خودش هم نهایتاً جنایتکار خواهد شد، چون طبیعت این رو به واسطۀ انتقال ژن حکم می کنه[nb]مکتب ناتورالیسم، نوشتۀ منصور ثروت، از دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشنامۀ علوم انسانی، شمارۀ 54، سال 1386.[/nb].

به نقل از Dorna :
ویژگی های سبک ناتورالیسم چیه؟
خیلی از نوشته های ناتورالیستی تأکید زیادی روی تأثیر محیط، به خصوص محیط اجتماعی دارن. مثلاً خیلیاشون در مورد فقر توی جامعه، اختلاف طبقاتی، زندگی سخت آدمایی که به جای غریبه مهاجرت می کنن، و ... اشاره می کنن. تو کارای ناتورالیستی، "اختیار" در واقع معنی نداره و خیلی از تلاشای اشخاص برای رسیدن به یه جور رهایی یا آزادی بی نتیجه س، و حتّی ممکنه شادی و خوشحالی لحظه ای هم در اساس تلاششون به دست نیاد.
کلّاً به نظر سبک تاریک و خشنی میاد. به دلیل این که ناتورالیست ها سعی دارن همه چیز رو "دقیقاً همونجوری که هست" ببینن، و با تخیّل و زیباسازی بیخودی و اینا مخالفن، آثاراشون هم بیشتر حال و هوای سرد و تاریک و خشن داره که روی بد زندگی رو نشون می ده و زجر و رنجی رو که اکثراً افراد طبقۀ پایین، یا افراد آسیب پذیر جامعه تو زندگی می کشن [nb]American Literary Naturalism: Critical Perspectives، نوشتۀ دونا کمپبل، ژورنال Literature Compass، جلد 8، صفحۀ 499، چاپ اوّل 17 آگوست 2011.[/nb].
یه مثال هم کتاب نشان سرخ دلیری، نوشتۀ استفن کرین، که توش به جای اون عظمت و ابهت جنگ و نیروهای جنگی، بیشتر درد و ترس و بزدلی و اینا دیده می شه. در واقع اون حس و حال واقعی جنگ که همراه با یه جور وحشت و تاریکیه، بر خلاف نوشته های روزنامه ای و اینا که تصویری پر از دلیری و شجاعت می سازن، تو کتاب رو می شه [nb]همون مورد 2.[/nb].

به نقل از Dorna :
پیشگامان ناتورالیسم؟
والّا من که تو همۀ مقاله ها اسم امیل زولا (Émile Zola) رو دیدم! ظاهراً از پیشگامان اصلی ناتورالیسم بوده و خیلیا آغازگر این سبک می دوننش. یه مجموعۀ 20 جلدی از رمان های مجزّا داره، که اسم مجموعه ش رو روگان-مک گورات (Les Rougon-Macquart) گذاشته ن و دو تا خاندان رو طی 5 نسل دنبال می کنه، دو خاندانی که یکیشون خیلی فقیره، یکیشون از نظر اجتماعی بالاتره، ولی نهایتاً هر دو محکوم به فنا و نابودی هستن. در طول این 20 جلد حدود 300 تا کاراکتر می سازه، ولی ظاهراً هدفش خود کاراکترا نبودن و خود کاراکترا براش اهمیتی ندارن؛ بلکه مهم واکنش اونا نسبت به شرایط محیطیه [nb]همون مورد 1.[/nb].
علاوه بر زولا، نویسنده هایی مثه استفن کرین (Stephen Crane) و فرانک نوریس (Frank Norris) هم نویسنده های ناتورالیستی شناخته می شن.
در مورد نویسنده های ایرانی، مثلاً آثار صادق چوبک گاهی ناتورالیستی خوانده می شه.
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

اصولاً ناتورالیسم هیچ وقت به اون هدفی که میخواد کاملاً نمیرسه.دقیقاً به خاطر این ویژگی:
به نقل از بهراد :
ناتورالیست ها سعی دارن همه چیز رو "دقیقاً همونجوری که هست" ببینن.
ناتورالیسم میخواد تا جایی که میشه نویسنده رو از اثر حذف کنه. یعنی دید نویسنده باید تا جایی که میشه دخیل نباشه توی اثر. و خب این اصلا توی ادبیات محقق نمیشه.
مثلاً فرض کنیم یه سری ادم رو توی یه اتاق نشوندن و میگن بهشون که به سبک ناتورالیستی از چیزایی که توی این اتاق هستن یه چیزی بنویسید. هر چقدرم بخوان دقیقاً همون چیزی که هست رو بنویسن و دید شخصیشون رو دخیل نکنن بالاخره هر کس یه قسمت اصی از اتاق رو میبینه. یکی اجسام رومیبینه. یکی اشخاص توی اتاق رو. اصلاً نمیشه گفت که میشه یه نوشته ی کاملاً بی طرفو علمی از چیزی که دقیقاً هست نوشت. برای همینه که ناتورالیسم هیچ وقت اونجور که تعریفش کردن محقق نمیشه.
در کل اگه واقع بین باشیم سبک شکست خورده ای هست . اصلاً با چیزی که از ادبیات انتظار میره همخونی نداره.
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

اون بالا گفته بودین:
می شه گفت ناتورالیسم از نگاه ادبی، درواقع یه رئالیسمِ سفت و سخت تر هستش و سعی می کنه علاوه بر حقیقت گرایی، کمی از فلسفه و توصیف های علمی هم کمک بگیره. یعنی نویسنده باید تبدیل بشه به یک دانشمند عینی نگر که داره یه موضوع رو تحلیل میکنه و بر پایه ی اون کتاب می نویسه.
ولی چیزی که توی ِ کتاب هایی که دایره المعارف ِ هنر و ... هستن نوشته که هنر مند ِ ناتورالیست و رئالیست، خوراکی که برای ِ آفرینش ِ اثر ِ هنری انتخاب می کنن، یکی ه ولی، هنرمند ِ رئالیسم، توی ِ کارش جهت گیری داره... یعنی اینکه هر دو هنرمند به طور مثال یه صندلی می کشن، ولی ناتورالیسته اون چیزی رو که می بینه، صرفا" می کشه، ولی رئالیسته با نوع ِ ترکیب بندی و کادری که توی ِ کارش استفاده می کنه، می خواد یه جهت گیری رو نشون بده... مثلا" می خواد بگه تنهایی بده! در حالی که ناتورالیسته می خواد بگه صندلی! :D
 

nimche

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
542
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
مدال طلای بیست و ششمین دوره‌ی المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی معماری و زبان و ادبی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

به شخصه با اینکه میگن صادق چوبک ناتورالیسته، مخالفم.
چون ناتورالیسم، ازون دسته مکاتبیه که کمابیش، ساختار مکتبیش رو حفظ کرده.یعنی مثلا مثل سورئالیسم نیست که دیگه ازون حالت مکتبیش دراومده باشه و تبدیل شده باشه به نوعی ابزار.
بنابراین اگر یه کسی رو ناتورالیستی بخوانیم، یعنی اون شخص ارادتمند اون مکتبه و طبق مانیفست اون مکتب داره مینویسه.ولی صادق چوبک خیلی از جاها سورئاله کاراش.پس این حرف به بی معنیه که ناتورالیسته.
 

dorna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,588
امتیاز
4,449
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

به نقل از نیمچه :
به شخصه با اینکه میگن صادق چوبک ناتورالیسته، مخالفم.
چون ناتورالیسم، ازون دسته مکاتبیه که کمابیش، ساختار مکتبیش رو حفظ کرده.یعنی مثلا مثل سورئالیسم نیست که دیگه ازون حالت مکتبیش دراومده باشه و تبدیل شده باشه به نوعی ابزار.
بنابراین اگر یه کسی رو ناتورالیستی بخوانیم، یعنی اون شخص ارادتمند اون مکتبه و طبق مانیفست اون مکتب داره مینویسه.ولی صادق چوبک خیلی از جاها سورئاله کاراش.پس این حرف به بی معنیه که ناتورالیسته.
صادق چوبک ناتورالیست نیست . ولی یه سری از آثارش هست که دقیقاً ویژگی های یه اثر ناتورالیستی توش مشهوده. نمیشه گفت مثلاً صادق چوبک امیل زولای ایرانیه! امیل زولا بی برو و برگرد یه نویسنده ی ناتورالیسته ولی صادق چوبک به قول خودت کارای سورئالم داره. با این حال نمیشه منکر شد که یه سری از نوشته هاش ناتورالیستیه. همین اواخر یه داستان کوتاه ازش خوندم که اسمش رو یادم نمیاد. کاملا ناتورالیستی بود. به نظرم داستان خیلی بدی هم بود. البته از اثری که بخواد تا حد زیادی ناتورالیستی شه انتظار دیگه ای نمیره :D
 

behradv

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
183
امتیاز
958
نام مرکز سمپاد
علّامه حلّی تهران
شهر
تبریز و تهران
دانشگاه
دانشگاه تورنتو
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

به نقل از بهراد :
این احتمالاً اوّلین و آخرین پستم در این موارد باشه
گفته بودم احتمالاً :D

به نقل از Dorna :
نظر خودتون راجع به این سبک چیه؟
البتّه من در جایگاهی نیستم که در این مورد نظرم ارزشی داشته باشه، به خصوص که تازه آشنا شده م باهاش. ولی اگه همون بی ارزشش رو بخواید، زیاد سبک جالبی نیست. با توجّه به این حال و هوای تاریک و اینا که تو ویژگی هاش می گن و این که به همه چیز اطراف به یه دید خیلی خشک و علمی و ثابت نگاه کنیم، اونم با دیدی که تمایل به منفی بودن می کنه بیشتر اوقات (اگه درست فهمیده باشم نارتورالیسم بفهمی نفهمی اینجوریه)، به نظرم زیاد سبک جالبی نیست.
خودشم جبرگرایی تو هر زمینه ای یه کم زیاده رویه به نظرم. همین جبرگرایی علمی هم همینطور. درسته که یه سری عوامل می تونن تو یه بازۀ زمانی خاص، تأثیر نسبتاً زیادی داشته باشن نسبت به سایر عوامل، ولی این که بگیم اون عامله، که اینجا وراثت و ایناس، به طور قطع چیره خواهد شد و همه چی تحت کنترل اونه، به نظرم زیاد منطقی نمیاد. از اونجایی که ناتورالیسم یکی از اساسش جبرگرایی علمیه، پس از نظر من از اساس ویرانه دیگه!
بقیّه چی می گن؟

به نقل از Dorna :
کلا چه بلایی سر اتورالیسم اومد؟
اوّلاً که تو همون اوایل ظهورش هم با مقدار زیادی مخالفت از اقشار مختلف جامعه روبرو شد. ناتورالیسم یه جورایی ضدّ اخلاق بود، که طبیعی هم هست. اگه انسان رو یه جورایی تحت کنترل وراثت و محیط در نظر بگیریم، دیگه اخلاق معنی نداره چون به هر حال، هر حرکتی هم از انسان سر بزنه، نتیجه ثابته و ربطی به انسان نداره. در واقع دیگه مسئولیتی بر دوش انسان نیست. خودشم به خاطر جبرگرایی علمی و این که شاید حتّی بشه با توجّه به عقاید ناتورالیست ها، خالق هستی رو هم نفی کرد، و به خاطر یه سری مسائل سیاسی دیگه، کلیسای کاتولیک با ناتورالیسم وارد جنگ شد[nb]مکتب ناتورالیسم، نوشتۀ منصور ثروت، از دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشنامۀ علوم انسانی، شمارۀ 54، سال 1386.[/nb].
فقط هم اون نبود. ناتورالیسم با بیشتر نظامای سیاسی هم هم مشکل داشت. علاوه بر این، طبیعیه که تو جوامعی که یه سری عرف ها و هنجار ها حاکمه، تولّد مکاتبی مثه ناتورالیسم که سعی در به نوعی شکستن اونا داشت مخالفانی خواهد داشت. حتّی به خاطر دید افراطی ش، و این که داروینیسم اجتماعی در آینده به عنوان یه جور نژادگرایی علمی دیده شد و یه جنبۀ منفی به خودش گرفت، دید مردم عادّی جامعه هم نسبت به ناتورالیسم احتمالاً تحت تأثیر همینا یه خورده منفی شد[nb]Naturalism، نوشتۀ جاش ران، صاحب مدرک فوق لیسانس زبان انگلیسی از MSU، و فوق لیسانس علوم کتابداری از دانشگاه کنتاکی، سال 2011[/nb].
به خاطر موردای بالایی، و به خاطر این که شاید علم و ادبیات اون طور که ناتورالیست ها می خواستم قابل ترکیب شدن نیستن، و شاید حتّی به خاطر این که عدّه ای از پیشگامانش مثه استفن کرِین و فرانک نوریس قبل از این که آثارشون شناخته بشه و به اوج برسه، مُردن [nb]همون مورد 2.[/nb]، ناتورالیسم مدّت زیادی دوام نیاورد و افول کرد.

روحش شاد.
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خب، بریم سراغ پست مدرنیسم! بلکه تنوعی باشه و کاربران دستی بدن به دست هم و کتب و مجلات، گلستون بشه!

توی این پست، تنها چیزی که میتونم با قطعیت به اون اشاره کنم اینه که پی بردن به معنا و ماهیت پست مدرنیسم اصلا و ابدا آسون نیست. می شه گفت اصلا چیزی به نام ماهیت وجود نداره که ما بتونیم زیر ذره بین قرارش بدیم. یا مثلا با کمکش بتونیم یه نظریه پرداز و پست مدرنیست تمام عیار بشیم!
درحقیقت پست مدرنیسم، معنای دقیق کلمه ای رو نمی ده. مثلا نمی شه گفت یه مکتب فکریه... یا یه جنبش فکری که هدف مشخصی داشته باشه. حتی برخی ها فقط به دید یه شعار دهن پرکن به پست مدرنیسم نگاه میندازن.
به بیانی بهتر، اگر چیزی رو پست مدرن بدونیم، فقط و فقط اون چیز رو در یک مقوله ی خاص جا دادیم. همین.
به قولی، شاید بزرگ ترین ایراد از بابت خود واژه ی پست مدرنیسم باشه.به سبب پیشوند post. پس از مدرن؟ وا!
یکی از استدلال هایی که برای توصیف این واژه صورت گرفت، زیر سر همین پیشوند و اون دوره ی تاریخی مدرنیستی(از اواخر قرن 19 تا اوایل 20) بوده. تصور بر این بود که پیشرفت ناگهانی تکنولوژی به دوره ی مدرنیته مربوط می شه و درنتیجه، پست مدرنیسم می تونه به خوبی عصر بعدی که همون عصر ناامیدی نامیده شده رو توصیف کنه.
خب، چندین و چندتا پست مدرنیسم وجود داره...یا بهتر بگم، دیدگاه های متفاوتی موجوده.
این امر ناشی از اونه که پست مدرنیسم تقریبا پاش رو توی هر سوراخ سنبه ای کرده. از فرهنگ و فلسفه گرفته تا هنر و تاریخ جغرافی. و هرکدوم از این حوزه ها، پست مدرنیسم رو به شیوه ی خودشون تعریف کردن و مشکل اینجاست که معنای پست مدرنیسم در یک زمینه با معنای اون در زمینه ی دیگه، همخونی نداره. بیایم از این یه نتیجه بگیریم و یه تعریف بکنیم ازش. اونم اینکه پست مدرنیسم مقوله ای ست انعطاف پذیر با دامنه ای از برداشت ها و یا کاربردها.
این از این. خب، این بچه بازی ها و رد کردن تعاریف و اصرار برای تعریف واژه ی پست مدرنیسم، تا دهه ی 1980 همچنان ادامه داشت، تا جایی که اومدن پست مدرنیسم رو به عنوان آخرین نقطه ی پیشرفت مدرنیزاسیون درنظر گرفتن و بس.
جا داره از همینجا دوتا چیز رو از هم متمایز کنیم:
هنر، از دوران طفولیتش مقوله ای جدا از مقوله ی اجتماعی بوده و به طور کل مدرنیسم ادبی با مدرنیته در جامعه یکسان نیست. درنتیجه پست مدرنیته به شرایط اجتماعی ربط پیدا می کنه، در حالیکه پست مدرنیسم به تحولات هنری و فرهنگ مربوط می شه.

خب، حالا توی این تاپیک می تونیم در باب خیلی چیزها سخن بگیم.
می تونیم به شکل تخصصی تفاوت بین مدرنیسم و پست مدرنیسم رو بیان کنیم. درنتیجه ی اون تفاوت، میتونیم به ویژگی هاشون هم اشاره کنیم. از جمله تک ارزشی و چند ارزشی(رمزگذاری متکثر)، فراداستان در رمان ها و...
می شه درباب خستگی اواخر دوران مدرنیته سخن گفت که درنتیجه خیلی از ویژگی های پست مدرنیسم خلق شد، از جمله اقتباس و هجو و غیره...
می تونیم درمورد حد و مرز فرهنگ روشنفکرانه و فرهنگ عوامانه بحث کنیم.
می تونیم بزنیم تو جاده خاکی و کمی هم از بینامتنیت بگیم...
می تونیم از نظریات نظریه پردازها و پست مدرنیست ها کمک بگیریم. و و و...
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,151
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

یه مدتیه که تصمیم بر این شده که برای هر مکتب/جنبش ادبی، یه تاپیک جداگونه زده بشه و توش درباره‌ی اون مکتب بحث بشه. دیدم کار خوبیه که همه‌ی تاپیک‌ها رو اینجا لینک کنم که گم نشن و کسانی که علاقه‌مندن همه‌ی تاپیک‌ها رو یه جا داشته باشن. :د

پست‌مدرنیسم
ناتورالیسم
فرمالیسم و ساختارشکنی
رئالیسم

پ.ن. با تشکر قبلی از شرکت شما در تاپیک‌های مکاتب. ؛؛)
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

از اونجایی که به نظرم یه مقدار این پست گنگ بود، (کامل و جامع بود، ولی من یه سری مرزهاش رو نفهمیدم به شخصه. (; ) گشتم و این تعریف به نظرم بهترین تعریف اومد برای پست مدرنیسم:

به سیر تحولات گسترده‌ای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ می‌گویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، و یا به عنوان جانشین آن پدید آمد. پست مدرنیته مفهومی تاریخی-جامعه‌شناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیته اطلاق می‌شود.

حالا به نظرم خوبه راجع به تفاوت مدرنیسم و پست مدرنیسم حرف بزنیم. به نظرتون تفاوت و مرزهاشون چیه؟ :-?
 

سنگین دل

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
76
امتیاز
657
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

به نقل از ریـحـانـه :
از اونجایی که به نظرم یه مقدار این پست گنگ بود، (کامل و جامع بود، ولی من یه سری مرزهاش رو نفهمیدم به شخصه. (; ) گشتم و این تعریف به نظرم بهترین تعریف اومد برای پست مدرنیسم:

به سیر تحولات گسترده‌ای در نگرش انتقادی، فلسفه، معماری، هنر، ادبیات و فرهنگ می‌گویند که از بطن نوگرایی (مدرنیسم) و در واکنش به آن، و یا به عنوان جانشین آن پدید آمد. پست مدرنیته مفهومی تاریخی-جامعه‌شناختی است که به دوران تاریخیِ بعد از مدرنیته اطلاق می‌شود.

حالا به نظرم خوبه راجع به تفاوت مدرنیسم و پست مدرنیسم حرف بزنیم. به نظرتون تفاوت و مرزهاشون چیه؟ :-?

خانم شهبازی ;;)
نخست اینکه کلی سپاس از بابت توجهت به این تاپیک!
دوم اینکه بخش آخر اون تعریفتون صحیح! که میگه "به دوران تاریخی بعد از مدرنیته اطلاق می شه." منتها مفهوم تاریخی و جامعه شناختی چی چیه؟ آها! البته حق با شماست. به لحاظ فنی، پست مدرنیته به شرایط اجتماعی و حال و هوای اون شرایط مربوط می شه. ولی گمون کنم ما اینجا بحثمون سر پست مدرنیسم هستش، که با تحولات هنری و فرهنگی ارتباط داره.

تکرار می کنم: سپاس بابت توجهت به این تاپیک!
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,643
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

خواهش می‌کنم! >:D<
آره درسته. ولی خب گفتم، به نظرم مدرنیسم و پست مدرنیسم تو ذهن خیلیا مرز مشخصی نداره. صرفا از این لحاظ گفتم که این دو تا مسئله رو از هم جدا کنیم (یا به هم ربط بدیم حتی!) بعد بحث رو شروع کنیم.
 

آوا.سـ

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
9
امتیاز
11
نام مرکز سمپاد
فرزانگانِ يكــ
شهر
مشـ هد
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

به نقل از بهراد :
از اونجایی که ناتورالیسم یکی از اساسش جبرگرایی علمیه، پس از نظر من از اساس ویرانه دیگه!
بقیّه چی می گن؟
كلا به نظرم اين زياد خوب نيست كه علم و دلايل منطقى رو با ادبيّات قاطى كنيم؛يك تركيب بدى ميشه؛
بعد انگار نويسنده بدبينى هاش رو با اعتماد به نفس بيشترى ميگه و شعر و آثارهاشون سياه ميشن و آزادى رو ميگيره از نويسنده و آزادانديشى ـش رو به بدبينى تبديل ميكنه؛ اما خودم فكر نكنم اين جبرگرايى علمى باعثِ اين همه بدبينى تو آثار ناتوراليسم بشه ! عجيب بود برام.
به قول ويكتور هوگو "...مى كوشد با مسائل ِ اجتماعي همان رفتاري را بكند كه دانشمند ِ علوم ِ طبيعي با جانور شناسي مي كند..."
فكر كنم فلسفه شوپنهار هم به ناتوراليسم مرتبط باشه[nb]صادق هدايت تو بعضى قسمت هاى بوف كور عين حرف هاى شوپنهارُ تكرار ميكنه. [/nb] :- ؟
 

ShapoorII

Erfan
ارسال‌ها
429
امتیاز
811
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای 1
شهر
نصف جهان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
علوم و فناوری نانو: نقره (دومین دوره) و طلا (چهارمن دوره)
دانشگاه
علوم پزشکی شهید بهشتی
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

برخلاف خیلیا من از ناتورالیسم خوشم میاد و مثبتترین جنبه این سبک بیطرف بودنشه اما اثر ناتورالیسم خوب خیلی کمه، از طرفی چون خالی از احساسه ممکنه خیلی از افراد نپسندن آثار ناتورالیسم اگ ناشیانه نوشته شده باشن میشن مث ی گزارش خبری ناشیانه از چند رویداد بی اهمیت علمی که کسل کننده میشه ولی اگه خوب نوشته بشه میتونه جذاب باشه. بستگی ب شخصیت مخاطب داره کسی که طرفدار ادبیات و آزادی اون باشه از این سبک متنفر میشه ؛ در هر صورت میشه گفت ناتورالیسم تو ب کار بردن روش علمی افراطیه و سهم احساس ر در نظر نمیگیره
با این همه جنبه های مثبتی از دیدگاه من داره:
کاملا بیطرفه هیچ قضاوتی نمیکنه واقعیات ر با ریزترین جزئیات شرح میده که گاهی تو اینم زیاده روی میشه و بطور فجیعی نوشته ر کسل کننده میکنه قضاوت ب عهده مخاطبه، هیچ چیز خیالی نداره، رک و بی پرده و کاملا شفاف و واضحه
با خوندن ی اثر این چنینی اطلاعات زیادی از نحوه زندگی و تفکرات مردم اون دوره ب مخاطب میرسه
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

کتابایی که برای کتابخونی این دوره انتخاب شده بودن٬ گهواره ی گربه و سلاخ خانه٬ از آثاری هستن که نشونه های این سبک به وفور توشون دیده می شه. مثلن یکی از ساده ترین و بدیهی ترین اون ها استفاده از طنز و طعنه (irony-satire) هست.

چه موارد شاخص دیگه ای توی ساختار این کتابا دیدین که به نظرتون با نوشته های غیر پست مدرن فرق داره؟
بگید تا کم کم برسیم به بررسی ویژگی های آثار پست مدرن و تفاوت هاش با بقیه سبک ها. :د
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : مکـتب‌ها و جنـبش‌های ادبـی

این چیزیه که من می دونم و شاید غلط باشه در ادبیات ولی، توی هنر های بصری، مدرنیسم، فرم گرا ست، مثال می زنم : سبک های کوبیسم، اکسپرسیونیسم انتزاعی، مینیمالیسم و ... این ماجرا تا حد ِ زیادی هنر رو از مردم جدا می کنه و باعث می شه که تعداد ِ کمی از خواص و منحصرا" خود ِ هنرمند ها هنر رو بفهمن. پست مدرنیسم در واکنش به افراط در فرم ِ مدرنیسم به وجود می آد، پست مدرنیسم سعی داره که دوباره هنر رو به زندگی مردم نزدیک کنه، مثال ِ به شدت خوبش هم می شه هنرمند های پاپ آرت مثل اندی وارهول و الدنبرگ.
اگه همچین چیزی رو به ادبیات هم ربط بدیم، این جوری می شه که ادبیات مدرن مثل آدم هایی مثل ِ ویرجینیا ولف و مارسل پروست، که از جریان سیال ذهن به شدت استفاده می کنن، یه جورایی ادبیات رو از مردم عام دور می کنن و ادبیات پست مدرن مثل ِ ایتالو کالوینو، سعی می کنه که از فرم گرایی دوران قبل برگرده و به محتوا بیشتر نگاه بکنه و به مردم ِ عام نزدیک بشه.

نکته ی دیگه ای که وجود داره اینه که هنر پست مدرن در راستای نزدیکی با مردم، سعی می کنه از عناصر بومی استفاده کنه. یعنی پاپ آرتیست ها که مال ِ آمریکا هستن، از المان های زندگی آمریکایی مثل ِ قوطی سوپ یا آبجو یا مریلین مونرو(!) استفاده می کنن و اثر هنری شون رو خلق می کنن. در ادبیات هم همچین چیزی قابل ِ تعمیمه. نویسنده های پست مدرن از عناصر بومی فرهنگ خودشون استفاده می کنن.
 
بالا