پاترول های کمیته ، پشتشان 4WD نوشته شده بود ...
کنار راننده های اتوبوس واحد ، بزرگواری می ایستاد و بلیت ها را با ملایمت پاره می کرد :)
اس دی کارت 128 مگ مینداختیم روی سونی اریکسون!
قبل بلوتوث ، فناوری ای به نام اینفرارد (مادون قرمز) برای تبادل اطلاعات میان دو گوشی استفاده می شده است ؛ به اینگونه که تا اتمام انتقال اطلاعات ، میبایست دو گوشی را رو به روی هم نگه می داشتند!
کانون پرورش فکری ، صوت های زبانش را روی کاست های سفید رنگ خوشگل عرضه می کرد.
خواننده ای بود به نام سعید آسایش ، که ساسی مانکن زمان خودش بود :)
انتهای هوشمندی تلویزیون ها ، چیزی به نام تله تکست بود ، که از قیمت سیب زمینی - پیاز گرفته تا نتایج بازی شب قبل تراکتورسازی و قشقایی را نشان می داد .
بزرگواری در رادیو جوان بودند که سر صبح گزینه میگذاشتند روی میز !
شبکه خراسان ، یک برنامه مهیج پخش می کرد به نام "سیبچه" که مشهدی ها بیشتر به یاد دارند.
مسابقه محله در هر شهرستانی که برگزار می شد ، پسری هم بود که شیرین کاری اش ، در آوردن صدای مینی بوس بود
هر شب ساعت 9 ، نوای شاهکار فیور الیزه از مرحوم بتهون در کوچه ها طنین انداز می شد .
فرمون هایی بود ، داخلش کارت بازی میخورد ، و یک صفحه نمایش ال سی دی سبز رنگ هم داشت.
زمانی حضور پیشرانه پراید ، روی PK ، اعتبار عظیمی به آن میبخشید!
زمانی ، رادیوپخش خودرو ها را دو قسمتی درست میکردند و مردم برای آنکه به سرقت نرود ، قسمت جلویی را هر جا میرفتند ، با خودشان میبردند.
یک موزیک ویدیویی بود به نام حالا حالا از نریمان ، و من در زمان بچگی آرزو داشتم بجای اون پسره باشم
من خودمم یادم نمیاد اینو
ولی گویا زمان بزرگترامون یه آهنگی خیلی ترند بوده
که بخصوص تو تهران نواراشو میفروختن
گویا خیلی هم مردم میشستن گوش میدادن دسته جمعی
و گریه میکردن با این آهنگ سم ( اگه ترکی بلد باشین میفهمین )
شماها یادتون نمیاد یه زمانی تو اتوبوس تبریز_میاندوآب یه پیرمردی بود که با لیوان قرمز پلاستیکی پر چرک و یه پارچ دوغ تو اتوبوس دوغ میفروخت و میگفت "عِیران عِیران"
مثل الان تولدا انقدر باشکوه نبود. تم نبود که.
یه سری جینگول پینگول بود سر هر تولد از زیر تخت میآوردیمشون بیرون و دوباره میزدیمشون رو دیوار. فقط بادکنکا بروز رسانی میشدن.
برخی ! درس هایشان را به خوبی میخواندند تا والده گرامی ، برایشان سی دی بن تن تهیه کنند :)
برخی هم ، بَه بَه شان را نوش جان میکردند تا مادر بزرگوار برایشان نوشابه بریزد ^_^
انتهای آموزش ، بَن بِن بُن و فصل میوه چینی بود !
خوشمزه ترین خوراکی ، لینا لوله ای بود.
در مشهد زمانی بستنی فروشی ای بود به نام شاد ، در تهران هم زمانی اگر اشتباه نکنم طرف خیابان سهروردی ؟ شریعتی ؟ فری کثافت نامی بود ، سلطان ساندویچ های کثیف ! همچنین قنادی تاپموند(شالچی) هم که با شیرینی های کره ای معروفش ، زمانی خیلی معروف بود .
قدیم ها در مترو تهران ، تیله (توشله :) رنگی میفروختند .
سال ۲۰۱۲ مطابق پیشبینی جناب نستراداموس ؟ دنیا به پایان رسید و ما بازماندگان آن واقعه تلخ هستیم :)
علیرضا نام و عسل نامی بودند ، در تمامی اتوبوس ها و دیوار های شهر ، یادگاری مینوشتند . محدوده کارشان هم کشوری بود !