پاسخ : شما یادتون نمیاد، قدیما ...
شما يادتون نمياد ، قديما از 7 صبح بيدار ميشديم ميشستيم پاي ميكرو فوتباليستارو به محض اينكه مامان بابائه رفتن شروع مي كرديم كه تا تنگ غروب ( خب سيو و اين داستانا نداشت ميكرو رو خاموش مي كردي همه چي از اول ) بكوب بازي ميكرديم و ارزومون نيومدن مامان بابا يا حداقل دير اومدنشون بود ، تقريبا" هفته اي 2-3 بار تمومش ميكرديم ، بعدش از خستگي سر شب ميخوابيديم و صبح ، شروع تكراري ، اما الان روزا رو به اين فكر مي كنيم كه اين سينه حرفايي كه داريم رو چيجوري خلاصه كنيم كه همه ي حرفامون توش باشه و بيشترين تاثير رو داشته باشه تا تو يه وقتي كه هم ما هم مامان بابا حوصله حرف زدن و شنيدن داريم بهشون بزنيم ، ديگه هم اون ذوق سر صبح پا شدن پاي كاري نشستن نيست كه ، نيست