• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اصغر فرهادی

اصغر فرهادی...


  • رای‌دهندگان
    63
  • شروع کننده موضوع
  • #1

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
به نظر شما فیلم هایی که فرهادی ساخته به سینما کمک کرده؟یا اصلا مدل فیلم های اونو قبول دارین؟کدوم یکی از ساخته هاش بهتر بوده ؟
کلا نظرتونو بگین :D
 

SOUL KEEPER

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,161
امتیاز
8,025
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گنبد کاووس
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : اصغر فرهادی!

کارش درسته ، من دوسش دارم ، هم مثه مسعود کیمیایی و خیلیای دیگه این داستان قدیمی و خز قهرمان بازی رو نمیسازه ، هم مثه فیلمای مسعود ده نمکی مسخره و الکی نیس ، حرف داره ! درباره الی و جدایی نادر از سیمینش واقعا" بی نظیر بود ، درباره الی بعد از سالها باعث شد تو سینما بغض کنم :D
 

Your feline

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,059
امتیاز
16,981
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان
شهر
شهرستان
سال فارغ التحصیلی
105
پاسخ : اصغر فرهادی!

به نقل از Amir - Eblis :
کارش درسته ، من دوسش دارم ، هم مثه مسعود کیمیایی و خیلیای دیگه این داستان قدیمی و خز قهرمان بازی رو نمیسازه ، هم مثه فیلمای مسعود ده نمکی مسخره و الکی نیس ، حرف داره ! درباره الی و جدایی نادر از سیمینش واقعا" بی نظیر بود ، درباره الی بعد از سالها باعث شد تو سینما بغض کنم :D

و البته اشک ِ ته ِ فیلم انگار ویژگی مشترک همه فیلماش ِ !
کلن فیلمای خوبی می سازه و کارگردان ِ قابلیه . چون بنظر من هر کارگردان یا هر کس ِ دیگه ای که بتونه تو جَهان حرفی داشته باشه واسه روایت ِ واقعی و درست از کشورش واقعَن قابله.
 

babak_eb

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
686
امتیاز
2,270
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
91
رشته دانشگاه
روانشناسی
اینستاگرام
جدایی نادر از سیمین ...

به گزارش سايت خبري ارمنيا نيوز، مراسم اعطاء جوايز جشنواره امسال ارمنستان روز گذشته با حضور مقامات فرهنگي اين كشور در ايروان به كار خود پايان داد و جايزه برتر اين دوره از رقابت‌ها (جايزه زردآلوي طلايي بهترين فيلم سال) به فيلم ايراني "جدايي نادر از سيمين" به كارگرداني اصغر فرهادي اعطاء شد.

فيلم "جدايي نادر از سيمين" كه دو روز پيش نيز در رقابت‌هاي سينمايي سن‌پطرزبورگ توانست جايزه بهترين فيلم سال را به خود اختصاص دهد، داستان زني است كه مي‌خواهد ايران را براي زندگي در خارج از كشور ترك كند ولي همسرش به خاطر نگهداري از پدر آلزايمري‌اش، حاضر به همراهي او نيست و كار آنها به دادگاه خانواده و قرار گرفتن در برابر قانون مي‌كشد.


بچه ها توجه کنید که این همه جایزه توی جشنواره های خارج کشور شوخی نیست ...
چون بعد از انقلاب ساختار سینمایی ما تغییر کرد و خیلی از کار هایی که در خارج میتونن انجان بدن ... اینجا نمیشه
و کارگردان کار دشوارتری داره
:) :) :)

pg7actr24qhl0ov21c.jpg
 
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,238
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : اصغر فرهادی!

سه تا فیلم ازش دیدم، درباره الی، جدایی نادر از سیمین، شهر زیبا

شهر زیبا رو دو بار دیدم به فاصله 3 ساعت، تو اون فاصله زمانی 3 ساعته هم همش تو حال و هوای فیلم بودم، اصلا نفهمیدم 3 ساعت شد :D یادم نمیاد سر هیچ فیلمی حسی رو که سر شهر زیبا داشتم داشته بوده باشم... واقعا فیلمشو دوست داشتم/ دارم

جدایی نادر از سیمین رو دوبار دیدم به فاصله 1 روز صحنه آخرش یه جور خاصی بود، یه چیزی جدا از مشکلات دیگه ی مردم مثل فقر و بی پولی و ... که تو فیلما هست، صحنه ای که با تمام وجود دلت نمیخواد واسه کسی اتفاق بیفته


از این که آخرش نتیجه گیری رو میذاره واسه خود آدم خوشم میاد اینکه بهت تلقین نمیکنه تو با حس و حال خودت میتونی خوب تمومش کنی یا بد
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : اصغر فرهادی!

جـدایی نادر از سیمین و درباره الی .. عالی بودن >:D<
 

babak_eb

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
686
امتیاز
2,270
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
91
رشته دانشگاه
روانشناسی
اینستاگرام
باز هم جایزه ای دیگر ...

به گزارش سینمانگار، فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلم جشنواره "پولا" در کشور کرواسی را به خود اختصاص داد.

پنجاه و هشتمین جشنواره "پولا" روز 23 جولای به کار خود پایان داد و فیلم «جدایی نادر از سیمین» در رقابت با آثار کارگردانان مطرحی همچون «ماليخوليا» ساخته "لارس فون ترير" و «ما يک پاپ داريم» ساخته "نانی مورتی" موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم شد.

«جدايی نادر از سيمين» در ادامه درخشش خود در عرصه بین المللی، طی روزهای گذشته جوایز بهترين فيلم بخش مسابقه جشنواره‌ "سن پترزبورگ" روسيه و جايزه اول جشنواره‌ "زردآلوی طلايی" ارمنستان را دريافت كرده است.

فیلم اصغر فرهادی این روزها درميان 10 فيلم پرفروش سينمای فرانسه قرار دارد و تاكنون بيش از 400 هزار تماشاگر را جذب خود كرده است.

«جدایی نادر از سیمین» روایت جدایی یک زوج، پیشتر در جشنواره های برلین آلمان و سیدنی استرالیا جوایز اصلی را به خود اختصاص داده است.

<D= <D= <D= <D= <D=

P:> P:> P:> P:> P:>
 

babak_eb

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
686
امتیاز
2,270
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
91
رشته دانشگاه
روانشناسی
اینستاگرام
شاهکاری در سینمای ایران ...

به گزارش سینمانگار، در سی و دومین جشنواره فیلم "دوربان" آفریقای جنوبی، فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته ستایش شده اصغر فرهادی توانست جایزه بهترین فیلم و فیلمنامه را از آن خود کند.

در این رقابت، علاوه بر تندیس جشنواره، جایزه نقدی ای به میزان 50000 راند (برابر 6200 دلار) به سازنده این فیلم تعلق گرفت.

هیأت داوران این جشنواره از «جدایی نادر سیمین» با عنوان «شاهکار»ی با «اجرای شگفت انگیز گروه بازیگران» یاد کردند.

طی دو هفته اخیر این چهارمین جشنواره ایست که در آن «جدایی نادر از سیمین» مورد توجه هیأت داوران قرار می گیرد.

به گزارش سینمانگار، این فیلم هم اکنون در چند کشور اروپایی به روی پرده رفته است. درحال حاضر در فرانسه «جدایی نادر از سیمین» یکی از 10 فیلم پرفروش سینماهاست.
 

mamareza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,664
امتیاز
1,999
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
تهران
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : اصغر فرهادی!

من خیلی افراد پشت صحنه و فیلم ساز ها و کارگردان ها رو نمیشناسم.
ولی یکم که پست ها رو خوندم فهمیدم کدوم فیلم ها رو کارگردانی کرده.
درباره الی به نظر من به غیر از اینکه بهترین کارش بود بلکه بهترین فیلم ایرانی هم بوده.
جدایی نادر از سیمین هنوز فرصت نشده ببینم.
 
  • لایک
امتیازات: TMNT

SOUL KEEPER

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,161
امتیاز
8,025
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
گنبد کاووس
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : اصغر فرهادی!

فیلم «جدایی نادر از سیمین» که این روزها در انتظار نوبت اکران در سینماهای آمریکا و چند کشور اروپایی دیگر است، توانست با مجموع فروش ۱۰ میلیون دلار (حدود ۱۱ میلیارد تومان) عنوان پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند...
pg7actr24qhl0ov21c.jpg
 

babak_eb

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
686
امتیاز
2,270
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای ۱
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
91
رشته دانشگاه
روانشناسی
اینستاگرام
درباره ی "درباره ی الی ..."

بچه ها اینو بخونین ... خیلی باحاله ... (; (; (;

مجله سی نت: کسری کرباسی: در هياهوي خبرها و جوايز متعدد آخرين اثر درخشان اصغر فرهادي، "جدايي نادر از سيمين" ، ناگهان خبري هم از جايزه ديگري براي "درباره الي..." ديده مي شود. اين شايد بهانه اي باشد براي اينکه به اين شاهکار اصغر فرهادي دوباره نگاهي بياندازيم. با اينکه انتخاب قاطع "درباره الي..." به عنوان فيلم برگزيده دهه 80 نشان از ارتباط بسيار عالي مخاطب با اين اثر دارد، ولي هنوز معتقدم که هستند افرادي که به درستي فيلم را درک نکرده اند و علت اهميت آن را نمي دانند. در نوشته هاي اين افراد معمولا جمله هايي از قبيل "مگه اين فيلم به جز بازيهاي بازيگراش چي داره؟" يا "اصلا اين فيلم داستان نداره" و... ديده مي شود. شايد به اين دليل باشد که "درباره الي..." فيلمي است به شدت نهان گو با داستاني به ظاهر ساده ولي در عين حال مملو از جزئيات. در اين نوشته تنها سعي کردم به تعدادي از جزئيات و نکات جالب توجه فيلم (که شايد کمتر ديده شده اند) به صورت موردي اشاره کنم :

1 - فيلم با نمايي از درون صندوق صدقات آغاز مي شود. صدقه را براي چه مي دهند؟ کار خيري است جهت رفع بلا. ولي اينجا اين نه تنها صدقه رفع بلا نمي کند، که بلايي هم نازل مي کند. شايد درست مانند کاري که سپيده (گلشيفته فراهاني) مي کند. او در صدد کار خيري است براي رساندن دو نفر به يکديگر. ولي تنها نتيجه آن تباهي و حسرت است. صدقه اي که بي اجر مي ماند. نماي درون صندوق با صداي بوقي ممتد به شکلي حيرت انگيز به تونل تبديل مي شود. آدمهايي را مي بينيم که درون تونل فرياد مي زنند. شايد از اين تاريکي براي بروز دادن خودشان استفاده مي کنند. ولي نه. ما به سوي روشني در حرکتيم و اين آدمها به زودي در موقعيتي قرار مي گيرند که خود واقعيشان را به روشني نشان دهند. نکته جالب توجه اينجاست که تنها کسي که از پنجره جيغ نمي زند امير (ماني حقيقي) است. در طول سکانس هاي بعدي هم شاهد اين محافظه کاري و بروز ندادن هاي شخصيت اميرخواهيم بود.

2 - شايد يکي از برجسته ترين وجوه "درباره الي..." ديالوگ هايش باشد. ديالوگ هايي به شدت ساده و عادي و روزمره، ولي در عين حال با کارکردهاي چندگانه. براي نمونه نگاه کنيد به اولين ديالوگ اصلي فيلم (اگر حرفهاي درون ماشين را به حساب نياوريم). سپيده مي گويد: "مامان اينجا مهد کودک نيستا، قرار نيست خاله الي رو اذيت کني." در درجه اول اين ديالوگ بلافاصله ما را با الي و رابطه او به عنوان مربي مهد کودک با اين جمع آشنا مي کند. دوما در شخصيت پردازي سپيده موثر است. بي مسئوليتي سپيده در قبال فرزندش را نشان مي دهد (که در طول فيلم باز هم شاهد اين رفتار خواهيم بود.) و سوما اشاره سپيده به انکه "قرار نيست خاله الي رو اذيت کني" شايد به نوعي اشاره دارد به اذيت شدن هاي بعدي الي در جمع. ولي اين اذيت شدن بر خلاف حرف سپيده نه از طرف بچه ها بلکه از طرف خود بزرگترهاست. در ادامه اين صحنه ديالوگ امير هم به پيمان (پيمان معادي) عالي است. امير: "خيلي تند ميريا، قشنگ داشتي مي زدي به يارو." پيمان: "تو يواش ميري امير." اين يواش رفتن همان محفظه کاري امير است که به آن اشاره کردم.

3 - نکته ديگر مکانيزمي است که تقريبا بر تمام صحنه هاي اوليه فيلم حاکم است وآن جدا شدن الي از جمع در اين صحنه هاست. در ابتداي فيلم براي بردن بچه ها به دستشويي، بعد وقتي همه دم خانه صاحب ويلا از ماشين پياده مي شوند الي فقط در ماشين مي ماند. بعد در صحنه رقص به بيرون از ويلا ميرود. درصحنه شام خوردن براي آوردن نمک از جمع جدا مي شود و در صحنه پانتوميم درست در هنگام اجراي آرش در حالي که همه روي يک مبل نشسته اند، الي روي يک مبل جداست. (اشاره به جدا شدن الي از جمع بخاطر آرش). همه اين صحنه ها به نوعي اشاره اي است به جدايي الي دارد از اين جمع.

4 - در صحنه اي که الي خرده شيشه ها را مي خواهد دور بريزد، شايد اين خرده شيشه ها همان شخصيت خرد شده و شکننده الي باشند که احمد مي خواهد از پنجره اي که رد نمي شود آنها را از الي بگيرد و افسوس که همه آنها به زمين مي ريزد.

5 - تناقض سپيده با بقيه جمع در چند جا مشخص است. يکي آنجايي که ذغال قليان مردها را بر مي دارد و جمع آنها را به هم ميزند و ديگري وقتي توپ واليبال را به طرف ديگري شوت مي کند. در پايان فيلم هم اين تناقض را مي بينيم. در حالي که همه مي خواهند به نامزد الي دروغ بگويند فقط سپيده است که ميخواهد راستش را بگويد. به توپي که سپيده شوت کرد و به ويلاي بقلي رفت هم مي توان اشاره کرد که بعدا که نازي در آشپزخانه در حال ظرف شستن است و ما در ابهام پس از لحظات بادبادک بازي الي هستيم، ناگهان از ويلاي بقل توپ را بر مي گردانند و توپ محکم به پنجره مي خورد و هم نازي يکهو تکان مي خورد و هم ما. مي بينيم که حتي عنصري به اين ريزي هم در فيلم کارکرد دارد.

6 - در صحنه ورود به ويلا ابتدا الي را از پشت ميله هاي در مي بينيم (طوري که گويا الي اسير است) و سپس آرش را مي بينيم که از ميله ها بالا مي رود، در باز مي شود و آرش و ديگر بچه ها به سمت دريا مي دوند. اين اشاره اي است به اينکه آزادي الي (باز شدن در) با آن بچه ها و دريا گره خورده است. همچنين در صحنه اي که الي بي خبر از ويلا رفته و سپيده دارد به دنبالش مي گردد و بلند بلند صدايش مي زند، همزمان پيمان هم آرش را از لب دريا صدا مي زند.

7 - هم در صحنه پيک نيک اول و هم در صحنه اي که الي پس از رقص مردان از ويلا بيرون مي آيد، نمايي داريم که الي و آرش با هم در يک قاب هستند و هر دو هم در لحظات رنجيده شدن الي هستند. در اولي همان لحظه پيمان دارد از زن سابق احمد مي گويد و در دومي هم که الي را بيرون ويلا مي بينيم و آرش را در گوشه کادر لب دريا مشغول بازي، الي حس غريبي کرده و جداي از اين جمع است. باز هم الي و آرش و جدايي از جمع!

8 - نمونه اي ديگر از ديالوگ نويسي شاهکار فيلم و نقش ديالوگهايي تا اين حد ساده و عادي در شخصيت پردازي : در صحنه هايي که تازه وارد ويلا شده اند شهره مي گويد : "سپيده جون کدوم اتاق مال کيه؟" شهره هميشه مي خواهد يک حريم شخصي براي خانواده اش داشته باشد و بعدا هم در آن گير و دار به فکر صبحانه خوردن بچه هاش و برگشتن به تهران به خاطر بچه هايش است. بعد سپيده مي گويد : "شهره جون خر تو خره هرکي هر جا خوابيد خوابيد ديگه" شخصيت شلخته سپيده. که 8 نفر آدم رو بدون داشتن ويلا به شمال کشونده. اين شلختگي و بي ساماني زندگي اش از نوع لباس پوشيدن و رنگ کردن موهايش هم مشخص است. (اگر دقت کنيد زنهاي ديگر را مي بينيد که به خودشان رسيده اند. صبح روز دوم آرايش کرده اند و شهره به نازي دستبندش رو داده تا برايش ببندد.) رابطه بدي با شوهرش دارد، در شبي که الي گم شده سپيده در ماشين مي خوابد، امير در آشپزخانه و بچه شان بين بقيه بچه ها در اتاق. از هم گسيختگي اين خانواده کاملا مشخص است. بعد امير مي گويد : "بايد زنونه مردونش کنيم ...." بله او بودن در يک جمع مردانه را بيشتر ترجيح مي دهد. رقص و شوخي با مردان، قليان کشيدن، واليبال. و معمولا هم سپيده اين جمعها را به هم ميزند. نگاه کنيد به حالت نگاه امير هر بار بعد از به هم خوردن جمع. و در نهايت منوچهر که مي گويد : "من از زنم جدا نميشما، گفته باشم" اوشايد تنها کسي است که بدليل اينکه تازه ازدواج کرده رابطه خوبي با همسرش دارد، وسط گير و دار و دعواها هم با زنش بيرون مي روند و خلوت مي کنند.

9 - در سکانس دو نفره احمد و الي در ماشين، علاوه بر ديالوگ شاهکار "يه پايان تلخ، بهتر از يه تلخي بي پايانه" که با تاييد الي همراه ميشه (که شايد واقعا اسير يه پايان تلخ شد که از تلخي بي پايان رهايي پيدا کنه) و همزمان هم هست با زنگ زدن عليرضا، نامزد الي، بيشتر اون داستاني که قبلش احمد تعريف مي کند مهم است. که "يه روز صبح از خواب پاشديم، دست و صورتمون رو شستيم، صبحونه مون رو خورديم". براي يک زني مثل زن آلماني احمد، بسيار راحت است که وقتي ديگر ادامه رابطه را نمي خواهد به راحتي در يک روز عادي اين جمله را بگويد و خلاص. ولي براي زني مثل الي که زير سلطه مرد سالاري است جدا شدن از نامزدش (و نه شوهرش) پس از شش ماه پافشاري هم ممکن نيست و او همچنان اسير است. اين مردسالاري را در جاهاي ديگر فيلم هم مي بينيم : سپيده که به نازي که دارد رختخواب ها را جمع مي کند مي گويد: "مگه قرار نبود اينا رو مردا جمع کنن؟" ولي مردها مشغول واليبال بازي هستند. باز سپيده که بايد بياد و پوست تخمه ها رو از جلوي شوهرش جمع کند و اگه بخواد رو بهشون بده بايد چاي هم براشون بياره و همچنين واکنش شهره به کتک خوردن سپيده (که شايد خودش هم همچين تجربه اي داشته.)

10 - نکته اي که درباره مردسالاري و بي اعتنايي مرد نسبت به زن در مورد قبلي گفتم در دو جاي فيلم هم نمود بصري دارد : الي جمع مرداني که واليبال بازي مي کنند را ترک مي کند و ما او را از پشت تور مي بينيم و مردان بي توجه بازي خود را ادامه مي دهند. بعدتر سپيده را هم در چنين وضعيتي مي بينيم. آنجايي که باز هم از پشت توري زمين بازي مي بينيم که سپيده با ماشين با احمد رد مي شوند و مردان باز به بازي خود ادامه مي دهند.

11 - يکي از شگفت انگيزترين سکانس هاي فيلم، در همان صحنه اي که سپيده و احمد با ماشين دارند مي روند که نامزد الي را ببينند. وقتي سپيده حالش بد ميشود و از ماشين پياده ميشود ابتدا ما صداي يک بوق ممتد را مي شنويم. (عينا همان صدايي که اول فيلم در تونل شنيديم) سپس در حين صحبت هاي سپيده و احمد به سرعت ماشيني از پشت سر آنها رد مي شود که سر نشينانش سرشان را بيرون آورده اند و داد مي زنند، دقيقا عين سپيده و بقيه در اول فيلم! آن ور هم مردهايي مشغول بازي هستند عين احمد و بقيه در اول فيلم. نکته مهم اينجاست که در اين وضعيت بحراني و تلخ کنوني يا ما به اينها توجهي نمي کنيم يا با خودمان مي گوييم : اينها چه دل خوشي دارند. در حالي که اينها همان کارهايي را مي کنند که سپيده و بقيه هم همين يکي دو روز پيش مي کردند و عادي بود ولي حالا بي معني به نظر مي آيد. ببينيد چطور قضاوت آدمها نسبت به اعمال خود و ديگران تغيير مي کند!

12 - در دو جاي فيلم اين جمع راي گيري ميکند. يکي در ابتداي فيلم سر ماندن در ويلا و ديگري درانتهاي فيلم سر دروغ گفتن به نامزد الي. جالب اينجاست که در هيچکدام حق با اکثريت نيست. در اولي مسلما ماندن در ويلاي لب آب با وجود بچه ها کار درستي نيست، و در دومي هم آبروي شخصي ديگر را براي نجات خود بردن درست نيست. مي بينيم که شايد هميشه حق با اکثريت نباشد.

13 - در همان صحنه هاي ابتداي فيلم که تازه وارد ويلا شدند، الي رو به پنجره ايستاده و با نگاه به دريا مي گويد: "چقدر قشنگه اينجا" و احمد هم در تاييد حرف او مي گويد: "خيلي" و الي برمي گردد ببينيد که آيا او فقط بخاطر تاييد حرف اوست که اين را مي گويد يا واقعا خودش هم دارد نگاه مي کند. اين نما کات ميشود به نگاه پسر بچه شمالي، اميد، که به بازي بچه ها در ساحل نگاه ميکند. بعدتر، وقتي الي دارد صحنه واليبال را ترک مي کند نيز او بي آن که احمد متوجهش باشد، برمي‌گردد و نگاهش مي‌کند و چند لحظه بعد که ديگر رويش به سمت زمين واليبال نيست، احمد او را دورادور نگاه مي‌کند. اين آخرين نگاه آن دو به هم است؛ بي آن که يکي از نگاه ديگري باخبر باشد. حالا نگاه کنيد به نسبت اين دو موقعيت با رابطه شکل نگرفته احمد و الي.

14 - از جزئيات ديگر فيلم به يک نمونه توجه کنيد: شخصيت شهره که بي اعتماد به نفس است و علاوه بر موقعيت هايي که به خاطر کارهايش سرزنش مي شود و نمي تواند منظور خودش را به درستي بيان کند، در دو جاي ديگر فيلم هم به چشم مي خورد. يکي وقتي که دستش لاي در گير ميکند (وقتي بعد از آمدن پليس به ويلا مي آيد) و ديگري وقتي مي خواهد شعله گاز را روشن کند، که باز يکهو از جا مي پرد.

15 - نام فيلم با آن سه نقطه بعد از "الي" به نوعي ابهام آميز است و اين مربوط به خود شخصيت الي است. الي شخصيتي است که ما در ابتداي فکر مي کنيم او را مي شناسيم و سپس هر چه فيلم پيش مي رود مي بينيم که بسيار کم او را مي شناسيم. اين روند تا جايي پيش مي رود که در صحنه هاي آخر در سرد خانه، ما جنازه الي را مي بينيم ولي او را نمي شناسيم. يعني حتي به لحاظ فيزيکي هم او را به جا نمي آوريم . مي گوييم اين، آن الي نيست.

16 - فيلم حتي از شوخي هاي ريز و ظريف بين اين جمع هم نمي گذرد. نمونه هايش شوخي احمد با پيمان که پاش رو مي اندازد جلوي پاي پيمان (در صحنه هاي ورود به ويلا)، تو سري زدن به پيمان هم در پيک نيک اول فيلم و هم در صحنه واليبال. يا همينطور بين پيمان و سپيده هم در اول فيلم سر ويلا پيدا کردن و هم سر دستمال آورن سر سفره. يا حتي رابطه پيمان با پسرش، مثلا وقتي سر شام به آرش مي گويد: " بابايي تو دستتو شستي کابوي؟" اين علاقه پدر و پسر را در پانتوميم مربوط به آرش که پدرش را انتخاب کرده هم مي بينيم.

17 - ميتوان به کارکردهاي عنصر دريا هم در فيلم اشاره کرد. دريا چيزي است که به خودي خود فوق العاده زيباست. ولي اگر به شما بگويند که هين چند وقت پيش يک نفر در همين دريا غرق شده است، ميتواند بسيار وحشتناک باشد. درست مثل شخصيت هاي فيلم که قبل و بعد از غرق شدن الي اين همه در رفتارشان با هم تفاوت دارند. علاوه بر اين کارکردهاي صداي دريا در فيلم هم چمشگير است. اين صداي دريا است که مدام شنيده مي شود و شخصيت ها انگار از شنيدن اين صدا کلافه اند. و باز هم در دو جا به آن اشاره مي شود. يکي جايي که شهره به پيمان ميگويد" "من ميرم لب ايوون وايميستم صداي دريا کلافه ام ميکنه". و در انتهاي فيلم هم وقتي سپيده بالاخره دارد حقيقت را به جمع مي گويد از صداي دريا عصبي ميشود و در را محکم به هم مي زند.

18 - در سکانس فوق العاده بادبادک بازي الي هم اين صداي درياست که مدام اوج ميگيرد و صداي خنده هاي الي را در خود محو مي کند. آن روسري قرمز الي در مقابل آبي دريا، آن صداي خنده هايي که انگارمرگ را فرا مي خواند و در نهايت کات به بادبادک در آسمان... که از آن پس دوربين هرگز الي را نشان نمي دهد. گويا الي همان بادبادک بود که پر کشيد و رفت. الي هيچگاه براي خودش نبود. يا اسير نامزدش بود، يا اينجا اسير اين جمع بود. براي همان يک لحظه اي که براي دل خودش بادبادک هوا کرد، چه تاوان سنگيني پرداخت!

19 - اشاره به سکانس پانتوميم هم خالي از لطف نيست. پانتوميم الي : مادر هاچ زنبور عسل. دقيقا همان کسي که همه دنبالش مي گردند. همچنين حرکت "مادر" الي را دقيقا آرش هم در پانتوميمش استفاده مي کند. باز رابطه آرش و الي. پانتوميم نازي : خواب دندان افتادن. پيشگويي حادثه روز بعد. پانتوميم منوچهر : خوب بد زشت. علاوه بر اينکه اشاره به سه شخصيت ازلي ابدي انسان ها دارد (بخصوص در فيلمي که با شخصيت ها خيلي سرو کار دارد.) کسي که جواب را ميگويد الي است. شايد بتوان گفت اين روند شخصيت الي است که اول فيلم همه ميگن خوبه، و بعد بد و نهايتا زشت ميشود. در پانتوميم آرش آن شوخي اي که بين احمد وپيمان وجود دارد هم مشخص است. آن وسط احمد به عنوان يکي از حدسها ميگويد "سيبيل بابات ميچرخه؟!" و بعد هم در پايان پانتوميم ميگويد " عمو جون يه کم در انتخاب سوژه (پيمان) دقت کن!" پانتوميم پيمان : که انتخاب يک همچين عبارتي فقط از کسي با شخصيت پيمان بر مي آيد. همچنين اشاره دارد به اينکه اينها همه بچه هاي دانشکده حقوق اند، و نکته مهم اينجاست که اينها حقوق دانند و اينگونه بي رحمانه قضاوت مي کنند، قضاوت بر اساس دانسته هاي اندک.

20 - دو راهي اخلاقي که سپيده در انتهاي فيلم در برابر آن قرار مي گيرد بسيار دردناک است. يک آره يا نه ساده. ولي او اگر بگويد "آره" آبروي يک جمع 7،8 نفري که دوستان و نزديکانش هستند و الآن حاضرند مي رود و اگر بگويد "نه" آبروي يک آدم ناشناخته ي گم و گور شده مي رود. واقعا بايد چه کرد آبروي جمع را نگه داشت يا آبروي فرد را؟ جالب اينجا که درست وقتي که سپيده مي گويد "نه، نگفت" و به نوعي هويت الي را از بين مي برد، جنازه اش پيدا ميشود. گويا فيلم مي خواهد به ما بگويد که اينها بودند که الي را کشتند. تلخي ماجرا اينجاست که اگر روزي مادر الي و خانواده اش به سر خاک اين آدم مي روند از او به عنوان يک خيانتکار که بر اثر يک عمل خائنانه مرد ياد مي کنند.

نماي پاياني ... آدم هايي که سعي مي کنند ماشينشان (يا خودشان) را از درون شنها بيرون بکشند. آنها سعي مي کنند به زندگي عادي باز گردند. چه با الي و چه بدون او. ولي سپيده بين آنها نيست. او در تمام مدتي که آنها به پزشک قانوني رفتند و برگشتند در همان حال مانده است. در همان حالت، سر افکنده. و در مقابلش يک صندلي خالي است، که شايد جاي وجدانش است. بله او در برابر وجدانش سرافکنده است. موسيقي آندرا باور معجزه مي کند : "ترانه اي براي الي..." ولي در نهايت آن هم در صداي امواج دريا محو مي شود. در لحظات آخر تيتراژ فقط صداي امواج شنيده مي شود...

مي توان درباره فيلم بسيار بسيار بيشتر از اينها گفت و نوشت. درباره جزئيات بيشتر تک تک ديالوگها و صحنه ها، ريزه کاري هاي بازيگري، فيلمبرداري، تدوين، اينکه اسم صابر ابر در تيتراژ اول فيلم نيست، درٍ ويلا که محکم به درٍ ماشين سپيده کوبيده مي شود و... . من سعي کردم در حد توانم به تعدادي از مهمترين آنها اشاره کنم.

...........................
کسری کرباسی
 

rainman

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
351
امتیاز
1,378
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
نيشابور
پاسخ : اصغر فرهادی!

به نقل از یَســنا :
به نظر شما فیلم هایی که فرهادی ساخته به سینما کمک کرده؟یا اصلا مدل فیلم های اونو قبول دارین؟کدوم یکی از ساخته هاش بهتر بوده ؟
کلا نظرتونو بگین :D
به سينما كه نه به جامعه كمك كرده...

من زياد اهل دنبال كردن حرفه اي سينما نيستم ولي واقعا" فيلم هاي اصغر فرهادي رو خيلي دوست دارم...

واقعا" فيلم بايد همين طور باشه "واقع بينانه" .. "اجتماعي"...

وكلا" يه معضلي رو ريشه يابي كنه...

دمش گرم...

همه ساخته هاش عالي بودن...

ولي :

من "شهر زيبا" و "جدايي نادر از سيمين"

رو بيشتر مي پسندم.
 
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : اصغر فرهادی!

خیلی متفاوت فیلماش ! آبروی سینمامونُ خرید ! :)
واقعا با وجود یه سری فیلمای چرتُ پرت به همچین فیلمایی نیازه !
جدایی نادر از سیمینُ درباره ی الی کافیه واسه اینکه بگیم فوق العادس فیلماش ! >:D<
 

spotlight

کاربر فعال
ارسال‌ها
21
امتیاز
62
نام مرکز سمپاد
مرکز سمپاد صحرایی
شهر
کپر نشینان مقیم مرکز
پاسخ : اصغر فرهادی!

سینمایی رو که فرهادی داره سینمایی نماد گراست.یعنی هر کارکتر نماد یک چیزی هست.نماد گرایی در جهان سینما عرف خاص خودش رو داره و فرهادی هم پیروی همین عرفه.
همواره پدر نماد قانون هست.مادر نماد کشور هست.و فرزند هم نماد ملت و نیز ایندگان.همواره فرد مسن و پیر داستان هم نماد سنت و اموزه های ستنی که همانا دین میباشد.
اما اگر شخصیت های فیلم فرهادی رو تحلیل کنیم و این تحلیل را در کنار نماد هر شخص بگذاریم رمز داستان کشف میشود و میتوان نگاه فرهادی به نماد ها رو دریابیم.
نادر شخصیتی جدی دارد همان طور که در سکانسی به دختر خود اصرار میکند که بقیه پول را از مامور پمپ بنزین به صورت کامل بگیرد.که این موید این است که پدر خانواده یعنی نادر نماد قانون است وهمان سخت گیری و جدیت قانون را دارد.
اما سیمین برعکس شخصیتی راحت طلب تر دارد بصورتی که در سکانسی میخواهد با دادن پول بیشتر به کارگران قضیه را تمام کند.
حالب تر انکه این دو سکانس یکی پس از دیگری نمایش داده میشوند تا معرفی از کارکتر ها باشد و نیز در حقیقت معرفی نماد ها.
پدر بزرگ خانواده که فرد مسن و پبر و علیل فیلم است و نماد سنت میباشدوهمان نماد دین که سنت ایرانیان است.
ترمه نیز نماد ایندگان و مردم ایران میباشد.
و حالا تحلیل هایی کوتاه از فیلم
عامل جدایی و بیزاری بین سیمین و نادر همانا پدر نادر است که نادر به او وابستگی دارد.
بنابراین عامل تنفر و جدایی بین کشور و قانون همان دین و سنت هاست که قانون ما نیز بر اساس شرع و دین است و به ان وابسته است که این وابستگی بین نادر و پدرش موجود است و در واقع دین عامل رنج و عذاب و سختی قانون و کشور است.نکته جالب تر اینکه وابستگی از طرف پدر است.یعنی این دین است مه وبال گردن قانون شده و دین نیازمند قانون است نه قانون نیازمند دین.
مادر میخواهد ترمه را برای رشد بیشتر به خارج از کشور ببرد و در این بین نادر بعلت وابستگی به پدر مانع میشود. یعنی این دین است که مانع رشد کشور و مردم میشود.
در سکانسی سیمین به نادر میگوید ترمه برای تو و پدرت در ایران نمانده بلکه بخاطر اینکه ما باهم باشیم ایران مانده.این حرف را نماد سازی کنید تا بفهمید که منظور فرهادی چیست.
ایا همین نشانه کافی نیست برای انکه نشان دهد برخلاف اینکه فیلم ساختار هنری خوبی دارد در عوض سراسر است از توهین به ایرانی و ایران.
هنوز من شخصیت های دیگر فیلم را تحلیل نکردم و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
 

sampadi24

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
شهیدبهشتی
شهر
آبادان
مدال المپیاد
ریاضی
پاسخ : اصغر فرهادی

tanha harfike mitonam darbareye asghar farhadi bezanam ineke un alie farhadi ye filmnamenevise alie va dar kenaresh erteghae kifiate filmhaye uno moshahede mikonim be soratike kifiate 4shanbe suri ba darbare eli v jodaie ghabele moghayse nist
 

mamareza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,664
امتیاز
1,999
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
تهران
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : اصغر فرهادی

تفاوتش کارای فرهادی با بقیه کارا ... .

1-تموم شدن فیلم در حالت غیر ایده آل... .

2-نداشتن نتیجه مشخص... .

3-غیر قابل پیش بینی بودن... .
 

آبی

کاربر فعال
ارسال‌ها
22
امتیاز
125
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : اصغر فرهادی!


به نظر من شاهکاراش چهارشنبه سوری و جدایی نادر از سیمین بود! می ترسم از ایران بره!خیلی بد می شه! :-\
 

ermia

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
260
امتیاز
886
نام مرکز سمپاد
HnschII
شهر
mashad
مدال المپیاد
ادبیات
دانشگاه
سوال خوبیه‏!‏
رشته دانشگاه
اینم سوال خوبیه‏!‏
پاسخ : اصغر فرهادی

ایجاد پایان باز تو آخر فیلما یک ژانر تکراریه اما اصغر فرهادی با ایجاد طیفی جدید از اونا تونسته که شاید سبکی جدید رو بیافرینه البته برای تصمیم گیری خیلی زوده به هر حال خودم از فیلماش خوشم میاد مخصوصا چجدایی نادر از سیمین


اما بازم مث همیشه این کشور و ملت تاب دیدن یک نخبه رو ندارن


برای همین باز هم شاهد شنیدن بای ایرانیم از طرف اصغر فرهادی


شخصا دوست ندارم اینطوری بشه
 

Marjan.N

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
185
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تهران
پاسخ : اصغر فرهادی

فیلماشو باید بارها دید هردفعه هم چیز جدیدی کشف میکنی و لذت میبری
هم خوب کارگردانی میکنه هم خوب بازی میگیره هم خوب فیلمنامه مینویسه به نظر من که نابغه اس
جدای از تخصصش که حرفی توش نیست به نظر من واقعا یک انسانه انسانی باشعور باهوش و بسیار قابل احترام و دوست داشتنی
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : اصغر فرهادی

اصغر فرهادی به نظرم یه جورایی نابغه س!
چون مثه خیلیایی که رفتن دانشگاهو کارگردانی یا هر چی مربوط به سینما خوندن نبود!
اصن درسی مربوط به سینما نخوند!

با زیاد فیلم دیدن شد کارگردان!
روزی 5-6 تا فیلم می دیدو شد کارگردان!

به نظرم فوقلاده ترین فیلماش درباره ی الی و جدایی نادر از سیمین بوده!
 
بالا