آرزوی دوران بچگی!

[...............]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من آرزوی بزرگ دوران بچگیم این بود که تمام لباس عروسای دنیا رو آتیش بزنم!!
همه دوستام لباس عروس میپوشیدن تو تولداشون!! :-& من وقتی بچه بودم حالم به هم میخورد از این کارا!!
یکی از آرزوهای بزرگ دیگم این بود که قلدر(املا؟) مهدمون و بزنم!! که یه دفعه زدم!! بعد کلش و کوبیدم به زمین!! دهنش 5 تا بخیه خورد!!
بقیه آرزوهام و بیخیال!!
چون اگه میرسیدم بهشون دنیا خراب میشد!!

 

[حمیده]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم مهندس کامپیوتر بشم

کلیم خیالی تایپ کردم !

دوران شیرینی بود بچگی ...

 

[happiestchemist]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من که یادم نمیاد ولی همه میگن ارزوم بوده یه روز داروساز بشم و معلم..



خدایا شکرت..

 

[igin]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو میکردم ساعت برنارد داشته باشم

 

[f...s...r...t]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

یکی از آرزو های دوران بچگیم این بود که .......که خوشبختانه بهش رسیدم!خدایاممنون

 

[fatemeh76]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

کلا من آرزوهام زیاد بود مثلا این که تو آسانسور گیر کنم بعد آسانسور سقوط کنه و اونجا سوسک ها و موش ها بهم حمله کنن و بعد من بمیرم (واقعا من پیش خودم چی فکر میکردم که این آرزو رو داشتم)

 

[pekhpekhmandi]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

اینکه دکتر شم و مریضام پسر باشن وکلا محو تبحر من شن!!!!!!!!!!!!!!

 

[aidan.fakury]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

ارزوم این بودکه یه خر بخرم بعد زبونش رو به دمش گره بدم.

 

[Ромина]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزو داشتم یه بچه ذاشته باشم و تا میخوره کتکش بزنم
بععله
یه همچین بچه ی عقده ای و خشنی بودم من!!!!! :-ss

 

[mohadeseh]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

وقتی بچه بودم همیشه دلم میخواس سیل بیاد بعد باقایق تو خیابونا بریم

 

[m.s2]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من در بچگی ارزوم این بود که بفهمم اشک تمساح چیه که همه بهم می گفتن اشک تمساح نریزم!!!
.
.
.
.
.
.
ولی اخرش فهمیدم!!!

 

[N@R]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

آرزوم این بود که دستمو بکنم تو پنکه با پره هاش بازی کنم!(البته نه به قصد از دست دادن انگشتام!)
ما اینیم دیگه

 

[anneshirly_ba]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

ارزوم بود تلویزیون بشکنم برم پیش جوجه سیاه(کارتون بود شبکه دو میذاشت)

 

[بهار1998]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من ارزوم بوددکترشم میرفتم امپولای توی یخچال روبازمیکردم توشون اب میکردم عروسکاموخییسه خییییس میکردم وباهاشون حرف میزدم اینم ارزوی من \/یکی دیگشم این بودکه یه عروسک کوچولوداشتم که باهام حرف بزنه وهرجاهرسوالی یاهرکاری روبلدنبودم بیادیواشکی بهم بگه که کسی نبینه...عجب ارزوهایی داشتیما

 

[pekhpekhmandi]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

میدونم که میین چه ادم دارا اعتماد به سقفی ولی خب از همون بچگی عاشق دکتری بودم همیشه جا خاله بازی دکتربازی میکردم.........

 

[baseri]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

من بزرگ ترین آرزوی بچگیم این بود که یه آبجی داشته باشم , که بر آورده شد ... =P~

اینجا هم کاملا توضیحش دادم

 

[mahsa98]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

ساعت ـه برنارد ...فراتر از یه آرزو بود...!

منم دلم یکی میخواست حال میداد واسه اذیت کردن دوستان میشد بقیه رو دیوونه کرد
یه ارزو دیگم هم این بود که این شخصیت های فیلما بیان بهشون مشاوره بدم کلا مشکلاتشون حل شه(چه اعتماد به نفسی داشتم من )

 

[jh.hamideh]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

منم آرزوم بود یه آبجی داشته باشم
ولی نشد
حالا دوتا داداش انگل دارم!!

 

[faen]

×

×

 

[reyhane.kh]

پاسخ : آرزوی دوران بچگی!

این بود که یه روز یه کامیون گنده بیاد دمِ درِ خونمون،
توش پرِ این بستنی لیتری های شکلاتیِ میهن باشه،بعد راننده کامیون بگه همش ماله منه!>>
من عاشق این بستنی بودم وقتی بچچه بودم!