+ من همیشه آرزو داشتم یه چوب ِ جادوئی داشته باشم .
بعد هر کـاری بخوام باش بکنم .
بعد یه خودکـار داشتم ، بالاش کلّی پر داشت ، شبیه ِ این چوب جادوئی ـای خاله شادونه بود !
انقد باش کیف میکردم ..
آرزوم این بود بابام واسه ام یه دسته کلید جدا بزنه فک میکردم وقتی کلید خونه رو داشته باشم یعنی خیلی بزرگ شدم
یکی از آرزوهام هم این بود که هم قد بابام شم
من بچه كه بودم دوست داشتم در آينده يه ماشين زباله بخرم
خودم بشم راننده
مامانمم بشه كمك راننده كنارم بشينه
خواهرمو بابام هم از پشت آشغالا رو بندازن تو ماشين
رتبه ی 1 کشوری المپیاد زبان انگلیسی دوره ی راهنمایی :دی
پاسخ : آرزوی دوران بچگی!
یادمه همیشه وقتی اون کارتون چراغ جادو رو میدیم با خودم میگفتم چرا این یارو آرزو نکرد همه ی آرزو هاش براورده بشه!
واقعا این سوال ذهنمو درگیر کرده بود و اونجا بود که آرزو و دغدغه ی زندگیم این شد که یه قوری جادویی پیدا کنم و آرزو کنم همه آرزوهام براورده بشه!
این قضیه مربوط به سن 4-5 سالگی هست!