واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
چه کسی می تواند این معادله را حل کند؟؟
چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن ،یعنی آتش ،یعنی گریز به هر جا ،به هر جا که اینجا نباشد ،

یعنی اضطراب که کودکم کجاست ؟ جوانم چه می کند ؟دخترم چه شد ؟

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم ؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود ،
از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است ؟
آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند
و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست ؟ چه کسی در هویزه جنگیده ؟
کشته شده و د آنجا دفن گردیده ؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند:
"نبرد تن و تانک؟!" اصلا چه کسی می داند تانک چیست ؟
چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود ؟

آیا می توانید این مسئله را حل کنید ؟
گلوله ای از لوله دوشکا با سرعت اولیه ی خود از فاصله هزار متری شلیک می شود
و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوارخ کرده وگذر می کند ،
حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است ؟ کدام گریبان پاره می شود ؟
کدام کودک در انزوا وخلوت اشک می ریزد؟
وکدام کدام...؟ توانستید؟؟

اگر نمی توانید، این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید:
هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین ،
ماشین لندکروزی که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید،مورد اصابت موشک قرار می دهد،
اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود. معلوم کنید کدام تن می سوزد؟کدام سر می پرد ؟
چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید ؟
چگونه باید آنها را غسل داد ؟چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم وفقط درس بخوانیم .
چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم ؟

کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی ؟
کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟
از خیال ، از کتاب ، از لقب شامخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد ؟
کدام اضطراب جانت را می خورد ؟ دیر رسیدن به اتوبوس ، دیر رسیدن سر کلاس ، نمره گرفتن؟
دلت را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک ، به ماشین ، به قبول شدن در حوزه فوق دکترا ؟
"صفایی ندارد ارسطو شدن،خوشا پر کشیدن ،پرستو شدن"

آی پسرک دانشجو ، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است ؟
جوانی به خاک افتاده است؟

آی دخترک دانشجو ، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد به اشک نشانده اند ؟
و آنان را زنده به گور کردند ؟هیچ می دانستی؟ حتما نه!...
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات بهم گره می ورد ، به دنبال آب گشته ای
تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطه ای نم یافتی

با امید های فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!!
اما تو اگر قاسم نیستی ، اگرعلی اکبر نیستی ، اگر جعفر و عبدالله نیستی ، لااقل حرمله مباش !
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد ....

"دست نوشته ی رتبه ی اول کنکور ۶۴ (شهید احمدرضا احدی) ساعتی قبل از شهادت"
**راستی ایشون دانشجوی پزشکی دانشگاه شهید بهشتی بودن...
 

علی.ص

کاربر فعال
ارسال‌ها
74
امتیاز
142
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشد
دانشگاه
احتمالا کامبیوتر شریف
رشته دانشگاه
هوافضا شایدم مهندسی بزشکی ن
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

:( نه...... خیلی.....

ما کجاییم و اینها کجایند........ :-<
 

negine-raz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
389
امتیاز
3,153
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
شیمی
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

گریمو در آورد .....
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ....
 

علی.ص

کاربر فعال
ارسال‌ها
74
امتیاز
142
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد
شهر
مشد
دانشگاه
احتمالا کامبیوتر شریف
رشته دانشگاه
هوافضا شایدم مهندسی بزشکی ن
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

* ديگر نمي خواهم زنده بمانم. من محتاج توام. خدايا بگو ببارد باران؛ كه كوير شوره زار قلبم سالهاست كه سترون مانده است. من ديگر طاقت دوري از باران را ندارم. خدايا! ديگر طاقت ماندن ندارمي بگذار اين خشكزار وجودمي اين مرده قلب من ديگر نباشد! بگذار اين ديدگان ديگر نبيند. بس است هرچه ديده اند. بگذار اين گوش هاي صم ديگر نشنوند. بس است هرچه شنيده اند. بگذار اين دست وپاها ديگر حركت نكنند. بس است هرچه جنبيده اند. خدايا ! دوست دارم، تنهاي تنها بيايم ، دور از هر كثرتي؛ دوست دارم گمنام گمنام بيايم، دوراز هر هويتي. خدايا! اگر بگويي: لياقت نداري، خواهم گفت:لياقت كداميك از الطاف تو را داشته ام؟!خدايا ! دوست دارم سوختن را؛ فناشدن،از همه جاجاري شدن به سوي كمال انقطاع روان شدن.

** آن هنگام كه پيكر پاك شهيد برخاكهاي سوزان دشت فرو مي افتاد من و تو در فضاي كرخت شهر چشم و گوش بسته بوديم . آن هنگام كه ناله جانسوزمجروحي در گوشه بيمارستان بلندبود ، من و تو در كمال آسايش وسلامت به سر مي برديم . آن هنگام كه آوار خشم و كين دشمن بر سركودكان معصوم وبي گناه فرومي ريخت، من و تو در بلند عمارتهاي جهل آرام و بيخطر خفته بوديم .آن هنگام كه سرهاي بريده بچه هادر كردستان به بالاي نيزه هامي رفت ،من و تو به كدامين خيال بوديم ؟ آن هنگام كه غروب غم بر قلب نوجوان اسير سنگيني مي كرد،من تودرجمع گرم خانواده آرام گرفته بوديم. آن هنگام كه سرماي طاقت فرساي كردستان ، دستان آن نوجوان را _كه براي حفاظت حريم من و تو به آنجا رفته بود_بي حس كرده بود ، من وتو در كنار شوفاژهاي گرم درپشت ميزهاي رنگارنگ ، آرام و بي خبر نشسته بوديم .
بگذار حكايت اين همه ايثار در كنج همان سرزمينها مدفون بماند! بگذار كسي نفهمد كه چه بر سر آنها آمده ! بگذار كسي نداند كه مادر فرزند از دست داده چگونه است ! بگذار در لاكهاي خود فرو روند و حقايق پيرامون ما مشخص نشود .
... مي گويند آنها كه مي توانند درس بخواندو امكانش را هم دارند ، بايد به دانشگاه بروند ،و آنهايي كه مي توانندبجنگندبه مرزها روند . هر كسي را شغلي است ! زهي خيال باطل .
به خدا قسم ، عده اي از همانها كه ديگر در ميان ما نيستند ،صدها باربهتر از من وتو درس مي خواندند . ولي آنان همه مرارتهاي جبهه را در عوض درس خواندن صرف به جان خريدند ... آيا مي‌توانيد اين مسئله را حل كنيد؛
گلوله‌اي از دوشكا با سرعت اوليه خود از فاصله 100 متري شليك مي‌شود و در مبدأ به حلقومي اصابت نموده و آن را سوراخ كرده و گذر مي‌كند، معلوم نماييد:
- سر كجا افتاده است؟
- كدام زن صيحه مي‌كشد؟
- كدام پيراهن سياه مي‌شود؟
- كدام خواهر بي برادر مي‌شود؟
- آسمان كدام شهر سرخ مي‌شود؟
- كدام گريبان پاره مي‌شود؟
- كدام چهره چنگ مي‌خورد؟
- كدام كودك در انزوا و خلوت خويش اشك مي‌ريزد؟
يا اين مسئله را كه هواپيمايي با يك ونيم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متري سطح زمين ماشين لندكروزي را كه با سرعت در جاده مهران - دهلران حركت مي‌كند مورد اصابت موشك قرار مي‌دهد؟ اگر از مقاومت هوا صرفنظر كنيم، معلوم كنيد:
- كدام تن مي‌سوزد؟
- كدام سر مي‌پرد؟
- چگونه بايد اجساد را از ميان اين آهن پاره له شده بيرون كشيد؟
- چگونه بايد آنها را غسل داد؟
- چگونه بخنديم و نگاه آن عزيزان را فراموش كنيم؟
- چگونه در تهران بمانيم و تنها، درس بخوانيم؟
- چگونه مي‌تواني درها را بر روي خودت ببندي و چون موش، در انبار كلمات كهنه كتاب لانه كني؟
- كدام مسئله را حل مي‌كني؟
- براي كدام امتحان، درس مي‌خواني؟
- به چه اميدي نفس مي‌كشي؟




این هم ادامه ی نوشته :( :(
 

parsa_spy

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,161
امتیاز
443
نام مرکز سمپاد
علامه حلی تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
مدال طلای المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

ببخشید، ولی یه کم این متن برای الان نامناسبه. این متن ها در شرایط احساسی سال های جنگ نوشته شده، که همه جوگیر بودن که البته در شرایط جنگ طبیعیه.


و در مورد خود متن: اتفاقا اینکه یه کسی درس بخونه، خیلی مهمتر از اینه که بره جنگ! تاثیری و فایده ای که یه متخصص می تونه داشته باشه، 100 برابر یه سربازه! علم=قدرت. این رو دیگه همه می دونن. اینکه شما یه متخصص لایق و حرفه ای باشید، خیلی مفیدتره هم برای کشور، هم برای اون مردمی که کشته می شن.

همون نفر اول که شهید شده، مطمئن باشید اگه می رفت دانشگاه، می تونست یه متخصص و دانشمند باشه، که یه کاری برای همون مردمی که براشون اشک می ریزه بکنه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

به پارسا:
من هم قبول دارم که اینها در شرایط احساسی سالهای جنگ نوشته شده.اما اصلا الان بحث این حرفها نیست.
شما نمیتونی الان بشینی و راجع به اون سالها حرف بزنی و به راحتی قضاوت کنی.برای ماها مفهوم شهادت اینقدر بد جا افتاده که به جوربمون میشه تا اسم یه شهیدو میشنویم.
در شرایط جنگ همه چیز عوض میشه.همه معادلات به هم میریزه...همه چیز...

من هدفم از گذاشتن این متن این بود که فکر کنیم به اینکه هدف درس خوندنمون چیه.اینکه دانشگاه رفتن خودش تنهایی هدف نیست. یه وسیله ست.
در اون شرایط شاید ایشون اکه میموند و نمیرفت جنگ خیلی مفیدتر بود.درست!
بحث اما این نیست. بحث درس خوندن بعضیهاست که با هزار تا معلم خصوصی میبشن رتبه های برتر کنکور و دانشگاههای خوبمون از اینها پر میشه بدون اینکه دغدغه داشته باشن. نمیدونم منظورمو چه جوری بای دبیان کنم.اگه کسی منظور منو میفهمه لطفا بیانش کنه!
من بحثم همون دغدغه ست که خیلی مهمه...
الان رتبه های برتر ما ممکنه اصلا هیج نظری درمورد اتفاقات اطرافشون نداشته باشن.ممکنه هیچ نظری از خودشون نتونن بدن تو یه مسئله اجتماعی. ممکنه اصلا نه دغدغه داشته باشن نه فکر و این بده...اینکه نخبه های ما هیچی از خودشون نداشته باشن خیلی بده...
 

OWNING

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
165
امتیاز
65
نام مرکز سمپاد
شهید اژه ای
شهر
اصفهان
دانشگاه
دانشگاه اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

موافقم شدید . الان اگه بری به 10 بچه خرخون مدرست یه سری مسایل اجتماعی رو بگی . 9 تاشون یه جوری برخورد میکنن که به خودت باید لعنت بفرسی که چرا 5 ساعت در روز رو با همچین آدمی تو یه جایی . اصن بعضیا به غیر خودشون به هیچ کس نمی تونن حتی فکر کنن . !!! :| :|
 

Hespride

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,103
امتیاز
5,601
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی (ره)
شهر
قم...قم...قم
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مالی
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

به نقل از پارسا :
و در مورد خود متن: اتفاقا اینکه یه کسی درس بخونه، خیلی مهمتر از اینه که بره جنگ! تاثیری و فایده ای که یه متخصص می تونه داشته باشه، 100 برابر یه سربازه! علم=قدرت. این رو دیگه همه می دونن. اینکه شما یه متخصص لایق و حرفه ای باشید، خیلی مفیدتره هم برای کشور، هم برای اون مردمی که کشته می شن.

همون نفر اول که شهید شده، مطمئن باشید اگه می رفت دانشگاه، می تونست یه متخصص و دانشمند باشه، که یه کاری برای همون مردمی که براشون اشک می ریزه بکنه!
همون نفر اول اگه ميرفت دانشگاه، ميتونست خيلي مفيد باشه، اما ديگه براي بعثيا . نه براي ايران!
وقتي دشمن اومده تفنگ گذاشته روي شقيقه ات و ميخواد همه آزاديتو بگيره، تو ميگي من ميرم با علم باهاش مبارزه ميكنم؟
هرچيزي يه جايي داره. موقع دفاع كه ميشه، بايد از همه چيز گذشت و دفاع كرد
همونطور كه خيليا از جون و مال و خانواده و... گذشتن و دفاع كردن از اعتقاداتشون!

با مهسا موافقم. اين دغدغه خيـــــــــــــليـــــــــــــــي مهمه
اين مهمه كه آدم توي اين دنيا فقط خودشو نبينه
مهمه كه توي تصميم گيريهامون، علاوه بر صلاح خودمون، به ديگران و به كشورمون فكر كنيم
اصلا معناي نخبه همينه
نخبه كسي نيست كه رتبه برتر كنكور بشه. اينكه كاري نداره. بالاخره احمق ترين آدم ها هم ميتونن چندين سال وقت بزارن و بالاخره رتبه برتر بشن. اما نخبه كسيه كه تمام تصميم گيري هاش، همه جانبه است. يعني موقع تصميم گيري ها به همه ي جوانب توجه ميكنه!

واقعا چقدر خوب ميشه اگه از همه كارامون هدف داشته باشيم. هدف! نه وسيله. كه متاسفانه الان يه وسيله اي مثل دانشگاه، براي خيلي ها شده هدف!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

پارسا:
یه چیز دیگه که مدتهاست منو آزار میده و چون شما المپیادی هستی مخصوصا به شما میگم، تفاوت المپیادیای الان با گذشته ست.
چند ماه پیش برداشته بودم سالنامه های قدیمی سمپادو میخوندم و مصاحبه هاشو با نخبه ها...با المپیادیها... اشکم در می آمد وقتی مقایسه میکردم.
به خدا اونا واقعا نخبه بودن. نمیدونم الان چی به سر ماها اومده؟!
من مدتی خیلی با المپیادیهای این چند سال در ارتباط بودم.واقعا چیزی که ندیدم در اغلبشون، فکر و دغدغه اجتماعی بود.(استثنا هم داشت البته.)
یه جورایی قدیمها من فکر میکردم المپیادیها آدمهای نخبه ای هستن که در همه ابعاد رشد کردن.مصاحبه های اون مجله هم کاملا موید حرف من بودن. اما الان...
الان انگارفقط یه راهی شده برای فرار از کنکور یا اکه خوش بیاننه بهش مکاه کنیم فقط راهیه برای لذت بردن از چیزی که دوستش داریم...(من کاملا علاقه المپیادیها رو به درسی که میخونن حس میکنم.)
(بار نمیدونم تا چه حد منظورمو رسوندم.)
به نقل از Hespride :
همون نفر اول اگه ميرفت دانشگاه، ميتونست خيلي مفيد باشه، اما ديگه براي بعثيا . نه براي ايران!
وقتي دشمن اومده تفنگ گذاشته روي شقيقه ات و ميخواد همه آزاديتو بگيره، تو ميگي من ميرم با علم باهاش مبارزه ميكنم؟
هرچيزي يه جايي داره. موقع دفاع كه ميشه، بايد از همه چيز گذشت و دفاع كرد
همونطور كه خيليا از جون و مال و خانواده و... گذشتن و دفاع كردن از اعتقاداتشون!
من لا این تیکه از حرفتون موافق نیستم. واسه پیشرفت و رشد و پیروزی واقعی کشورمون، ما الان نیاز به خیلی از این نخبه های دغدغه دار هستیم که متاسفانه الان دیگه نیستن!
نخبه بی دغدغه که فکر رفتنه... غیر تخبه دفدفه دار هم که دردی از مملکت دوا نمیکنه تو این زمونه...
 

mamareza

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,664
امتیاز
1,999
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی
شهر
تهران
دانشگاه
آزاد تهران
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

چه جالب...من قبلا من تو مسائا اعتقادی یه تاپیک زده بودم که توش تیکه هایی از کتاب این متن رو نوشته بودم.اونم ببینید.
جنگ ...فیزیک؟
 

Hespride

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,103
امتیاز
5,601
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی (ره)
شهر
قم...قم...قم
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مالی
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

به نقل از مهسا.ش :
من لا این تیکه از حرفتون موافق نیستم. واسه پیشرفت و رشد و پیروزی واقعی کشورمون، ما الان نیاز به خیلی از این نخبه های دغدغه دار هستیم که متاسفانه الان دیگه نیستن!
نخبه بی دغدغه که فکر رفتنه... غیر تخبه دفدفه دار هم که دردی از مملکت دوا نمیکنه تو این زمونه...
درسته. ما نياز داريم به اين نخبه ها
اما در شرايط امروز! نه شرايط اون روز!
منظورم از حرفم اين بود كه توي هر موقعيتي يه كاري لازمه. اون زمان لازم بوده كه برن جنگ، الان لازمه كه علممون رو تقويت كنيم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

به نقل از mamareza :
چه جالب...من قبلا من تو مسائا اعتقادی یه تاپیک زده بودم که توش تیکه هایی از کتاب این متن رو نوشته بودم.اونم ببینید.
جنگ ...فیزیک؟
بله درسته.متاسفانه من ندیده بودم شما گذاشتید. ولی فکر کنم با توجه به حال و هوای ماها که تازه رتبه های کنکورمونو گرفتیم اینجا مناسبتر باشه براش تا انجمن اعتقادی...
به نقل از Hespride :
درسته. ما نياز داريم به اين نخبه ها
اما در شرايط امروز! نه شرايط اون روز!
منظورم از حرفم اين بود كه توي هر موقعيتي يه كاري لازمه. اون زمان لازم بوده كه برن جنگ، الان لازمه كه علممون رو تقويت كنيم
درسته.قبول دارم.شرایط هر زمانی با زمان دیگه فرق میکنه...

** من نمیخوام زیاد وارد این بحث شم.چون هیچ موقع با جنگ و شهید و اینها میونه خوبی نداشتم!! فقط ازتون میخوام فکر کنید.همین.
 

parsa_spy

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,161
امتیاز
443
نام مرکز سمپاد
علامه حلی تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
مدال المپیاد
مدال طلای المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
نرم افزار
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

به نقل از Hespride :
همون نفر اول اگه ميرفت دانشگاه، ميتونست خيلي مفيد باشه، اما ديگه براي بعثيا . نه براي ايران!
وقتي دشمن اومده تفنگ گذاشته روي شقيقه ات و ميخواد همه آزاديتو بگيره، تو ميگي من ميرم با علم باهاش مبارزه ميكنم؟
هرچيزي يه جايي داره. موقع دفاع كه ميشه، بايد از همه چيز گذشت و دفاع كرد
همونطور كه خيليا از جون و مال و خانواده و... گذشتن و دفاع كردن از اعتقاداتشون!

با مهسا موافقم. اين دغدغه خيـــــــــــــليـــــــــــــــي مهمه
اين مهمه كه آدم توي اين دنيا فقط خودشو نبينه
مهمه كه توي تصميم گيريهامون، علاوه بر صلاح خودمون، به ديگران و به كشورمون فكر كنيم
اصلا معناي نخبه همينه
نخبه كسي نيست كه رتبه برتر كنكور بشه. اينكه كاري نداره. بالاخره احمق ترين آدم ها هم ميتونن چندين سال وقت بزارن و بالاخره رتبه برتر بشن. اما نخبه كسيه كه تمام تصميم گيري هاش، همه جانبه است. يعني موقع تصميم گيري ها به همه ي جوانب توجه ميكنه!

واقعا چقدر خوب ميشه اگه از همه كارامون هدف داشته باشيم. هدف! نه وسيله. كه متاسفانه الان يه وسيله اي مثل دانشگاه، براي خيلي ها شده هدف!

یعنی مثلا شما می گی جنگ بشه، دانشمندهای درجه 1 یک کشور هم باید برن بجنگن؟ اونا به عنوان سرباز، هیچ سودی ندارن! ولی اگه بیرون از جبهه ها کمک کنن، می تونن به اندازه 100 نفر مفید باشن! پس وقتی جنگ می شه لازم نیست همه گله ای بریزن برن جنگ! ممکنه بیرون از جبهه مفیدتر باشن.

به نقل از مهسا.ش :
پارسا:
یه چیز دیگه که مدتهاست منو آزار میده و چون شما المپیادی هستی مخصوصا به شما میگم، تفاوت المپیادیای الان با گذشته ست.
چند ماه پیش برداشته بودم سالنامه های قدیمی سمپادو میخوندم و مصاحبه هاشو با نخبه ها...با المپیادیها... اشکم در می آمد وقتی مقایسه میکردم.
به خدا اونا واقعا نخبه بودن. نمیدونم الان چی به سر ماها اومده؟!
من مدتی خیلی با المپیادیهای این چند سال در ارتباط بودم.واقعا چیزی که ندیدم در اغلبشون، فکر و دغدغه اجتماعی بود.(استثنا هم داشت البته.)
یه جورایی قدیمها من فکر میکردم المپیادیها آدمهای نخبه ای هستن که در همه ابعاد رشد کردن.مصاحبه های اون مجله هم کاملا موید حرف من بودن. اما الان...
الان انگارفقط یه راهی شده برای فرار از کنکور یا اکه خوش بیاننه بهش مکاه کنیم فقط راهیه برای لذت بردن از چیزی که دوستش داریم...(من کاملا علاقه المپسادسها رو به درسی که میخونن حس میکنم.)
(بار نمیدونم تا چه حد منظورمو رسوندم.)
من لا این تیکه از حرفتون موافق نیستم. واسه پیشرفت و رشد و پیروزی واقعی کشورمون، ما الان نیاز به خیلی از این نخبه های دغدغه دار هستیم که متاسفانه الان دیگه نیستن!
نخبه بی دغدغه که فکر رفتنه... غیر تخبه دفدفه دار هم که دردی از مملکت دوا نمیکنه تو این زمونه...
1- از اون المپیادی های دغدغه دار گذشته، یه حساب سر انگشتی کن چندتاشون ایرانن؟ :))
2- یکی از آسیب های این مملکت، فکر و دغدغه اجتماعی داشتنش احمقانه توی یه بازه ی زمانی بود! (نمی خوام در مورد این بحث کنم که سیاسی می شه)
3- المپیادی چیه؟ یه جزء کوچیکی از کل اجتماع! وفتی جامعه تریپ دغدغه داره (اون زمان ها) المپیادی ها هم اونجوری هستن. وقتی جامعه از این فکر ها خارج می شه (الان) المپیادی هم خارج می شه! کلا المپیادی رو یه موجود جدا بررسی نکنید! به عنوان عضوی از جامعه ببینیدش، که با جامعه عوش می شه!
4- معمولا کسایی که برای پیچوندن کنکور اومدن توی المپیاد نتیجه نگرفتن. اکثرا از سر علاقه می آن. (اگه می خوایید ببینید کیا واسه پیچوندن کنکور اومدن، رشته دانشگاهی با رشته المپیادشون رو مقایسه کنید)
5- باز تاکید می کنم المپیادی عضوی از جامعس! توی جامعه ای که همه می خوان ازش فرار کنن، چطور انتظار داری المپیادی بمونه؟ موجود عجیب غریبی نیستن به خدا! یکی هستن مثل بقیه مردم!
6- کشوری که بخواد بر اساس دغدغه نیروی متخصص جذب کنه، بهتر از این نمی شه! بقیه دنیا امکانات می دن، استقبال می کنن که نیروی متخصص رو ببرن. اون وقت ایران از نظر اجتماعی که بهشون فشار میاره، امکانات که نمی ده، استقبال نمی کنه ازشون و ...! الان واقعا دیگه جایی واسه دغدغه می مونه اصلا؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

به نقل از پارسا :
1- از اون المپیادی های دغدغه دار گذشته، یه حساب سر انگشتی کن چندتاشون ایرانن؟ :))
2- یکی از آسیب های این مملکت، فکر و دغدغه اجتماعی داشتنش احمقانه توی یه بازه ی زمانی بود! (نمی خوام در مورد این بحث کنم که سیاسی می شه)
3- المپیادی چیه؟ یه جزء کوچیکی از کل اجتماع! وفتی جامعه تریپ دغدغه داره (اون زمان ها) المپیادی ها هم اونجوری هستن. وقتی جامعه از این فکر ها خارج می شه (الان) المپیادی هم خارج می شه! کلا المپیادی رو یه موجود جدا بررسی نکنید! به عنوان عضوی از جامعه ببینیدش، که با جامعه عوش می شه!
4- معمولا کسایی که برای پیچوندن کنکور اومدن توی المپیاد نتیجه نگرفتن. اکثرا از سر علاقه می آن. (اگه می خوایید ببینید کیا واسه پیچوندن کنکور اومدن، رشته دانشگاهی با رشته المپیادشون رو مقایسه کنید)
5- باز تاکید می کنم المپیادی عضوی از جامعس! توی جامعه ای که همه می خوان ازش فرار کنن، چطور انتظار داری المپیادی بمونه؟ موجود عجیب غریبی نیستن به خدا! یکی هستن مثل بقیه مردم!
6- کشوری که بخواد بر اساس دغدغه نیروی متخصص جذب کنه، بهتر از این نمی شه! بقیه دنیا امکانات می دن، استقبال می کنن که نیروی متخصص رو ببرن. اون وقت ایران از نظر اجتماعی که بهشون فشار میاره، امکانات که نمی ده، استقبال نمی کنه ازشون و ...! الان واقعا دیگه جایی واسه دغدغه می مونه اصلا؟
نه اصلا منظورمو نتونستم خوب بیان کنم گویا!
بیخیال.چون من اصولا با شما هم عقیده م! الان اینجا هم فکر میکنم منظور همو نمی فهمیم.اگه نه مخالفت اساسی وجود نداره!
 

مونا پ

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
200
امتیاز
2,261
نام مرکز سمپاد
ف یک تهران.
شهر
تهران
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

:( :-s


هی... :-<
 

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

دلخراش بود.
من فکر میکنم ما ممکنه از خیلی چیزا ناراضی باشیم، یا حتی با خیلی چیزا مخالف باشیم، اما نباید جنگُ قاطی این نارضایتیا بکنیم. درسته که آدم زنده باید باید زندگی کنه، اما اونا هم زنده بودن و جوون و پر از آرزو. نمیشه همه چیزو با توجیه جوگیر بودن رد کرد.
 

negine-raz

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
389
امتیاز
3,153
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
شیمی
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!!!!!!

به نقل از مهسا.ش :
بحث اما این نیست. بحث درس خوندن بعضیهاست که با هزار تا معلم خصوصی میبشن رتبه های برتر کنکور و دانشگاههای خوبمون از اینها پر میشه بدون اینکه دغدغه داشته باشن. نمیدونم منظورمو چه جوری باید بیان کنم.اگه کسی منظور منو میفهمه لطفا بیانش کنه!
من بحثم همون دغدغه ست که خیلی مهمه...
الان رتبه های برتر ما ممکنه اصلا هیج نظری درمورد اتفاقات اطرافشون نداشته باشن.ممکنه هیچ نظری از خودشون نتونن بدن تو یه مسئله اجتماعی. ممکنه اصلا نه دغدغه داشته باشن نه فکر و این بده...اینکه نخبه های ما هیچی از خودشون نداشته باشن خیلی بده...
حرف سر بی دغدغه بودن یه سری با رتبه های خیلی خوب شد ....منم به عنوان یکی از کوچکترین عضو مجموعه یه چیزی میگم ..شاید خیلی با عنوان مطرح شده شماها هم موضوع نباشه اما اینم بشنوید ...
من سال پیش دانشگاهی اولین سالی بود که حس کردم وارد جامعه ای شدم که اطرافیانم همه به فکر خود و فقط موفقیت ِ یه جانبه ی خودشونن...
اولین سالی بود که درک کردم محیط اطرافم که بهش میگن جامعه یعنی چی ....اولین سالی بود که توی این جامعه قرار گرفتم ..و اولین سالی بود که ازش ضربه خوردم ...من برخلاف اطرافیانم همیشه به فکر همه بودم ... تو همه چی ....اما یه سال نتونستم خودمو عوض کنم....میدیدم تقریبا هیچکی مثل من نیست ..اما خب هر آدمی یه جوریه .....
اما این که آدم حس کنه سال پیش دانشگاهی وارد جامعه ی بی حس و حال و بی تفاوت خودش شده واقعا تاسف بر انگیزه ...
اینکه واقعا من یه سری ها رو میشناختم که میدونم آوردن ِ رتبه های خوبشون در گرو چه عواملی بوده منو که نه ،خیلیا رو بیشتر ناراحت میکنه ...اینکه بعد جامعه میاد میگه 20000 دکتر بیکار داریم به این خاطر نیست که توی جامعه کار کمه ...به این معنیه که یه سری افراد تو جایگاه هایی نباید باشن که هستن و معلوم نیست اون جایگاه ها رو چجوری بدست آوردن و میشن اون 20000 نفر ...
شهیدای ما واسه اینم زحمت کشیدن که در آینده جامعه اشون به اون مرتبه ای برسه که بدست آوردن اون مرتبه فقط به خاطر افراد جامعه ایه که هر کی جای خودش باشه ........نه جای دیگری......
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,647
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

صد درصد باهات موافقم مریم...
من هم دقیقا همین مشکلاتو امسال تجربه کردم.
آدمایی که دم از روشنفکری و دم از آزادی و دم از عوض کردن شرایط میزدن، چنان خودخواهانه همه چیزو برای خودشون میخواستن که من باوررم نمیشد با اینها 43سال همکلاس بودم...
معلم ادبیات پارسالمون یه بار بهشون گفت شماها که نمیتونین تو یه کلاس به حقوق هم احترام بذارید غلط میکنید اعتراض میکنید به شرایط افتضاح مملکت و اینکه به حقوقتون احترام گذاشته نمیشه تو جامعه!!
 

hermit2

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
148
امتیاز
395
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
دزفول، اهواز
دانشگاه
علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

مهسا جان اینایی که نوشتی ذره ای از اون همه درد، رنج، اتفاق، پرواز و خیلی چیزای دیگه اون زمان بوده که حتی فکرشم غیر ممکنه دیگه آره شما اون سر کشور میگی جنگ چیز بیخودی بوده شما اون سر کشور میگی نباید اینقدر طول می کشید باور کنید کمن کسایی از منطقه جنگ که این حرفا رو بزنن آقا پارسا شما اگه می دیدی اگه نری بجنگی فردا خونت خونه ی تو دیگه نیست می گفتی من میرم با علمم می جنگم؟
آره الان دیگه جنگ نیست اما دلیل نمیشه حرمت جنگ نباشه دلیل نمیشه یه عده بشینن جنگو زیر سوال ببرن دلیل نمیشه یه عده یه جانبازو مسخره کنن که هی یارو خرت کردن رفتی اینجوری برگشتی دلیل نمیشه واسه یه سهمیه دل یه بچه شهید یا جانبازو بشکنی آره شاید یه درصدیشون واقعا حقشون نباشه اما تو این یکی مورد دیگه نباید خشک و ترو با هم بسوزونی اونی که پدر نداشته به این بهونه هر کس و ناکسی تو زندگیش سرکی کشیده اون که پدرش جانباز اعصاب و روانه هر شب از خونه بیرونش می کرده اونی که خودش از جنگ هزار تا مریضی به ارث برده و نه میتونه درست نفس بکشه نه خون سالمی داره نمیتونه درس بخونه حقش نیست اینجوری رفتار کنیم
کاش یه ذره از اون همه توجهی که به رتبه کنکور و المپیادیای قدیم و جدید و نتیجه جنگ و قبولی روزه و تیپ و لباسمون و .... داشتیم یه ذره به یادگارای اون زمان داشتیم اونا هم آدم بودن و دوس داشتن درس بخونن
 

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : واقعا هدف ما از دانشگاه رفتن چیه؟!

به نقل از h3rm!+...pr!nc3$$ :
آره الان دیگه جنگ نیست اما دلیل نمیشه حرمت جنگ نباشه دلیل نمیشه یه عده بشینن جنگو زیر سوال ببرن دلیل نمیشه یه عده یه جانبازو مسخره کنن که هی یارو خرت کردن رفتی اینجوری برگشتی دلیل نمیشه واسه یه سهمیه دل یه بچه شهید یا جانبازو بشکنی آره شاید یه درصدیشون واقعا حقشون نباشه اما تو این یکی مورد دیگه نباید خشک و ترو با هم بسوزونی اونی که پدر نداشته به این بهونه هر کس و ناکسی تو زندگیش سرکی کشیده اون که پدرش جانباز اعصاب و روانه هر شب از خونه بیرونش می کرده اونی که خودش از جنگ هزار تا مریضی به ارث برده و نه میتونه درست نفس بکشه نه خون سالمی داره نمیتونه درس بخونه حقش نیست اینجوری رفتار کنیم
کاش یه ذره از اون همه توجهی که به رتبه کنکور و المپیادیای قدیم و جدید و نتیجه جنگ و قبولی روزه و تیپ و لباسمون و .... داشتیم یه ذره به یادگارای اون زمان داشتیم اونا هم آدم بودن و دوس داشتن درس بخونن

دقیقا! هیچ کس نمیگه چرا سهمیه هیئت علمی باید وجود داشته باشه. همه میگن خب اون پدر و مادرش درس خوندن و زحمت کشیدن و این حق بچه ـشونه. در حالی که کسی که درس میخونه زندگیش بهتر میشه. اما کسی که رفته جنگیده چی؟ شما چیزی عزیزتر از زندگی سراغ دارین؟ کسی که از زندگیش با نهایت فداکاری گذشته خیلی ارزشش بالاتر از این حرفاست. سهمیه، یک میلیونیم فداکاری اونا هم نمیشه.
اما به قول شما کسایی هستن که حقشون نیست، اما اونا دیگه خودشون میدونن و خدای خودشون. هیچ وقت نمیشه کاملا احقاق حق کرد و همیشه و هم هستن کسایی که سواستفاده میکنن. واقعا نباید تر و خشک رو با هم سوزوند.
 
بالا