در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع F@temeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

ای ماه چه رازی در چهرت نحفته
که دل بی فروغم را براشفته
"دخترکی با گیسوان بلند بر چمنی نقره فام
سوی تاریکی می گریزد"
تلخ ترین پیکی برای این روان گرفته
چشمانم دریایی توفانی و آرامشم خفته....
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از . ...kimi :
اولین شعری که گذاشته بودی رو از همه بیشتر دوس داشتم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم

اخریه رو یکم دستکاری کنی خیلی عالی میشه
در میان سیاهی آن ها ت رو زیاد نپسندیدم
ولی در کل عالی بودن =D> =D>
در میان سیاهی آنها نداره ها :-/
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

در بین سیاهی آسمان
چه زیباست سفیدی ماه
مانند برق چشمانت
در سیاهی آنها
هردودست نیافتنی
و هردو زیبای زیبا
اما
برق چشمانت را فقط من میبینم
و ماه را
همه...
منظورم این شعر بود
ولی مثل اینکه "میان" نداره
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

شعر نیست ;D گیر ندین ;D

تو آمدی
خورشید خندید
تو رفتی
رنگین کمان شد...!

و من ماندم
منتظر آمدن تو
و منتظر خنده ی خورشید
و مثل گلهای باغچه
به امید باران
سرم را بلند میکنم گاهی
بسوی آسمان...

شب شد
لالاییِ ماه خوابم کرد
تو آمدی
خورشید خندید
من مُرده بودم
رنگین کمان شد...!
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

سلام عزیزم!
من از شعر اولیت بیشتر خوشم اومد!!
شعر دوم تصویرسازی خیلی خوبی داشت...
با شعر سومت نتونستم ارتباط برقرار کنم!!

به هر حال لذت بردم!! مطمئنم پیشرفتتو شاهد خواهم بود!
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

انقد مزخرفه که هیشکی هیچی نمیگه؟ ;D منتظرم نظراتونو بشنوم ! 8-^
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از F@temeh :
شعر نیست ;D گیر ندین ;D

تو آمدی
خورشید خندید
تو رفتی
رنگین کمان شد...!


و من ماندم
منتظر آمدن تو
و منتظر خنده ی خورشید
و مثل گلهای باغچه
به امید باران
سرم را بلند میکنم گاهی
بسوی آسمان...

شب شد
لالاییِ ماه خوابم کرد
تو آمدی
خورشید خندید
من مُرده بودم
رنگین کمان شد...!
تصویری ک ساختی مشکل داره
اگه رفته رنگین کمان شده پس وقتی اومده خورشید نخندیده مثلا میتونستی بگی خورشید شرم کرد یا رو گرفت(ابرو بارونه دیگه)

بعدش من مردم هم زیاد ب نظرم جالب نمیاد
ی کمم یکنواخته

ای بابا تو که گفته بودی گیر ندین....
پس هیچی:عالی بود عسیسم میسی! ;D ;D ;D
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از داماد مسعودی :
تصویری ک ساختی مشکل داره
اگه رفته رنگین کمان شده پس وقتی اومده خورشید نخندیده مثلا میتونستی بگی خورشید شرم کرد یا رو گرفت(ابرو بارونه دیگه)

بعدش من مردم هم زیاد ب نظرم جالب نمیاد
ی کمم یکنواخته

ای بابا تو که گفته بودی گیر ندین....
پس هیچی:عالی بود عسیسم میسی! ;D ;D ;D

نه ديگه مثله بارونه. اگه وقتي بارون مياد بعد خورشيد هم بتابه بعد از بارون رنگين كمان درست ميشه ;D :-"

بعد من مردم هم يني اينكه من درانتظار تو انقدر صبر كردم كه وقتي كه اومدي ديگه من مرده بودم...

ممنونم ;;)
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

شعرات خیلی قشنگن پر از تخیلن :)
تا الان فک میکردم شعر نو شعر نیس ولی حالا میبینم اونم یه دنیایی داره برا خودش ;)
موفق باشی دوست عزیز :)
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

آقا اگه شعر نیس تو شعر پارسی چه میکنه؟! :-/

قشنگ بود. ;D
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

بترس!
بترس از اینکه
بعد از این
کسی تو را صدا نزند،
و پنجره
صبحها به تو سلام نکند،
و باغچه
برای ِ تو گل ندهد.
وببین
که چطور گل ِ قرمز ِ انار
میوه میدهد
و درخت
ثمر!

و بدان
که این روزها
روزی به شب میرسد! و پایان میگیرد

و تو می مانی تنها،
و هزاران شعر ِ نگفته...

بخوان!
بلند بخوان
آواز ِ خوشبختی را
که دشت برایت سرود
و نغمه اش را
باد نواخت!
حالا نوبت ِ توست!
جهان ، همچون صفحه ی سفیدی
خالی از شعر تو
پس بگو،
بگو تا جهان رنگارنگ شود
از قلمَت!
91.4.24


"موج ِ نو "


+ و البته خوشحال میشم نظر بدین 8-^
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

عالی بود اسیع.. >:D<
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از melika :) :
عالی بود اسیع.. >:D<

مرسی ملیکا >:D< همیشه شماها بودید که این اعتماد به نفس ِ کاذب رو در من ایجاد میکردید :-"
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

تخیل شعری تو این شعرت کمرنگتر شده فاطمه... :-"

باو این همه خلاقیت داری که تو... ;D
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

من هی اومدم نگم :-"
نسبت به قبلیا خوب نبود.
آشفته س شعرت
ازین شاخه به اون شاخه پریدی
قسمت اول خیلی تیکه تیکه شده شعرت )منم تازگیا ب این مشکل بر میخورم :-" (
بهتر از اینم میتونی
با آرزوی موفقیت :-*

پ.ن : اون که نوشتی و تو میمانی تنها/ چرا تنها رو آخر آوردی وقتی همه ی سطرای دیگه فعل آخر هست شعر وزن هم نداره که بگی واسه قافیشه؟!
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از Angel_f :
تخیل شعری تو این شعرت کمرنگتر شده فاطمه... :-"

باو این همه خلاقیت داری که تو... ;D

ته کشید اون همه خلاقیت :-<
خلاقیتی هم نبود البته :-"

به نقل از sahere :
من هی اومدم نگم :-"
نسبت به قبلیا خوب نبود.
آشفته س شعرت
ازین شاخه به اون شاخه پریدی
قسمت اول خیلی تیکه تیکه شده شعرت )منم تازگیا ب این مشکل بر میخورم :-" (
بهتر از اینم میتونی
با آرزوی موفقیت :-*

پ.ن : اون که نوشتی و تو میمانی تنها/ چرا تنها رو آخر آوردی وقتی همه ی سطرای دیگه فعل آخر هست شعر وزن هم نداره که بگی واسه قافیشه؟!

خودمم همین حس ُ دارم که خیلی درهم و برهم شده :-"
بعد آخه اگه بدونی اینُ چجوری نوشتم :-" در بین درس، تو دفتر شیمی :-"
شعر که کلا وزن و قافیه نداره چون موج ِ نوعه :دی ولی بنظرم "وتو میمانی تنها" بهتر از " و تو تنها میمانی " ـه :دی
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

عه..
اینا که میگن خوب نی.. #-o
خو خوب نی دیه اسیع..
تو که اینجوری نبودی :-"""
:دی

# ینی انقد نمیتونم شعرِ خوب رو از بد تشخیص بدم :-<
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از melika :) :
عه..
اینا که میگن خوب نی.. #-o
خو خوب نی دیه اسیع..
تو که اینجوری نبودی :-"""
:دی

# ینی انقد نمیتونم شعرِ خوب رو از بد تشخیص بدم :-<

:دی
تو نظر ِ خودتو بده :-"""
مرسی :دی خب ایراداشم بگو :دی
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از F@temeh :
:دی
تو نظر ِ خودتو بده :-"""
مرسی :دی خب ایراداشم بگو :دی
همونایی که بقیه گفتن دیه.. :-"
من که چیزی سرم نمیشه ;;)
 
پاسخ : در همسایگی باران(دفتر شعر من!)

به نقل از F@temeh :
بترس!
بترس از اینکه
بعد از این
کسی تو را صدا نزند،
و پنجره
صبحها به تو سلام نکند،
و باغچه
برای ِ تو گل ندهد.
وببین
که چطور گل ِ قرمز ِ انار
میوه میدهد
و درخت
ثمر!

و بدان
که این روزها
روزی به شب میرسد! و پایان میگیرد

و تو می مانی تنها،
و هزاران شعر ِ نگفته...

بخوان!
بلند بخوان
آواز ِ خوشبختی را
که دشت برایت سرود
و نغمه اش را
باد نواخت!
حالا نوبت ِ توست!
جهان ، همچون صفحه ی سفیدی
خالی از شعر تو
پس بگو،
بگو تا جهان رنگارنگ شود
از قلمَت!
91.4.24


"موج ِ نو "


+ و البته خوشحال میشم نظر بدین 8-^
به نظر من که آشفتگی نداشت
بد نبود نسبتا روون بود و یه سیر حرکتی داشت ک آدمو با خودش همراه می کرد
شیوه ی نوشتنشم نسبتا خوب بود هرچند که میشئ بهتر هم باشه ولی مهم نظر شاعره

فقط یه مشکل داشت
موج نو خیلی خیال انگیز تو و پیچیده تر باید باشه طبق تعریف
به زبون ساده هیچی شو نباید بفهمی!
مثلا اینو ببین مال احمدرضا احمدیه:
نه

حاشا و ابدا
كه مرا دلگیری
از آسمان نیست
این سرشت ابر است كه ببارد
اگر نبارد
مرا راستی ادامه ی عمر چگونه است
ابر نمی بارد
عمر ادامه دارد
و مرا غزلی به یاد مانده است
كه برای تو بخوانم
ایستاده بودم كه بهار شد
و غزل را بیاد آوردم
خواندم
تو مرده بودی
حاشا و ابدا
كه نه تو را بیاد دارم
غزل را بیاد دارم
ابیاتش شباهت به قصیده دارد

چیزی فهمیدی؟!حداقل بار اول که بخونی چیزی دستگیرت نمیشه









درکل خیلی خسته نباشی خوب بود
 
Back
بالا