پاسخ : تماشای گروهی | فیلم اول : Mary and Max
اِهـــِم
![Big Grin ;D ;D](/forum/styles/yahmas/smiles/big_grin.gif)
..... ببخشید من دیر دارم حرف میزنم ... آخه تازه امروز وقت کردم کامل بشینم ببینمش
![Batting Eyelashes ;;) ;;)](/forum/styles/yahmas/smiles/batting_eyelashes.gif)
....
اعتراف میکنم من که از موسیقیش لذت بردم و از نظر من موسیقیش عالی بود و حرف نداشت , حتی اولش که فیلم شروع شد من هـــِی چند بار زدم از اول آهنگشو گوش کنم
![Hee Hee ;)) ;))](/forum/styles/yahmas/smiles/hee_hee.gif)
, اینقد حال میده ( امتحان کنید )......
اما در مورد ِ فیلم ... ماری منو یاد ِ
دنیای کوچیک و در عین ِحال ساده و مورد ِ پسند ِ بچه ها و سادگی ِ دوست داشتنیشون مینداخت ... اون جایی که گفت مادرم بهم میگه این یه نوع چایی واسه بزرگتراست , اونجایی که باور میکنه بچه ها توی استرالیا از توی لیوان آب** بیرون میان , اونجایی که مامانش هی وسایل میدزدید و بهش میگفت واسه صرفه جویی توی بسته های پلاستیکیه .....واقعا تداعی کننده ی دنیای ساده اما دوست داشتنی بچه هاست ...
ایمان و اعتقاد ِ ساده و در عین حال عمیق نسبت به آینده که توی ماری و مکس بود , منو به وجد میاورد ...اون لحظه ای که ماری داشت جوجه خروسشو توصیف میکرد و گفت اون تخم نمیزاره , اما یه روز میزاره ..... , , , یا مکس با انتخاب کردن ِ همیشگی 6 شماره به مدت ِ 13 سال ( اون 9 سال , چهار سال قبل از برنده شدن توی لا*** بود)با وجود ِ اینکه هر دفعه بازنده میشد , امید به این که ِ بالاخره یه روز برنده میشه ...
در عین ِ کوچیک بودن ِ ماری و بیمار بودن ِ مکس ,
ذهن خلاق و فعالشون واقعا خارق العاده بود ...اون از مکس با اسم گذاری ِ دانشمندا روی حلزوناش , اونم از ایده ای که راجع به نابیناها گفت تا نوک ِ عصاهاشونو تیز بسازن و باهاش اقلا آشغالا رو هم بتونن جمع کنن , و اون هم از ساختن ِ کلمات ِ جدید و عجیب غریبی که اسمشون رو برای oxford dictionary people فرستاده بود , اونم از توانایی ای که توی ساخت ِ مکعب روبیک داشت !! ...... , , , اون از ماری که توی فروشگاه ( نمیدونم فروشگاه بود یا دفتر ِ پست!!!...دقت نکردم ) اومد برای اینکه واسه سوالش که بچه ها توی آمریکا چجوری پیدا میشن , از توی اون کتاب شماره ی یه نفر رو از آمریکا برداشت ...یا اونجایی که باشنیدن ِ ناتوانی ِ مکس توی گریه کردن , اومد یه شیشه برداشت و اشک های خودشو واسه مکس توش فرستاد ... یا اون جایی که ماری درباره ی چاقی مکس بهش پیشنهاد میکنه هر روز فقط اون چیزایی رو بخوره که حرف ِ اولشون با حرف ِ اول ِ اون روز یکیه ......همه ی اینا واقعا یه حس خوبی به من میداد ... ...
ویژگی های مشترکی که ماری و مکس داشتن ....از جمله علاقه به نوبلتس ها , شکلات , و نسبت دادن ِ یه بوی ِ خاص به هر فردی ... آدمو سوق میداد به این سمت که ببینه بالاخره چی میشه ...
با وجود ِ اخلاق و رفتارای ِ مکس ,
توجه ِ خاص و دقتی که به اطرافش داشت واقعا جالب بود ... مثل ِ شمردن ِ تعداد ِ دقیق ِ افرادی که بدون توجه به جریمه ته سیگاراشونو ریخته بودن زمین , یا یادآوری ِ دقیق ِ ساعتی که نامه ی ماری رو خونه بود , و تعداد ته سیگارایی که سر ِ موقع ِ کارش جمع کرده بود , و شلوغیای ِ نیویورک و ...
بعضی جمله هایی که توی فیلم شنیده میشد واقعا محشر بود ...
اون جایی که مکس در جواب ماری درباره ی کم خندیدنش میگه :
Do not worry about not smiling , My mouth hardly ever smiles ,But it does not mean I am Not Smiling Inside My Brain
یه لحظه به جمله فکر کنید خودتون میفهمید چه حسی رو تداعی میکنه ...
یا مثلا اون جایی که مکس درباره ی بیماریش میگه که دکترم بهم میگه تو بیماری و مغزت خراب و معیوبه ,اما بالاخره یه روز درمان واسش پیدا میشه , آخر به ماری میگه :
I do not like it when he says that , I do not feel disabled , defective , or I need to be cured , I like being an aspie , It Would Be Like Trying To Change The Color Of My Eyes
حس کردن ِ یه بیماری مثل ِ وجودت خیلیه ها ...
اونجایی که مکس میگه من با دانشمند مورد علاقه ام هم عقیده ام , از نظر جفتشون :
There Are Only 2 Things Infinite ---The Universe & Man's Stupidity
یا اونجایی که شعر خونده میشد و میگفت :
Whatever Will Be Will Be , The Future's not ours to see
چند تا از صحنه ها هم واقعا محشر بودن ...
یکیش اونجایی بود که میگه مردم منو گستاخ و بی ادب میدونن و توی آسانسور اون کارو میکنه و میگه :
I Can Not Understand How Honest can be improper
اونجایی که 3 تا هدفشو روی یه کاغذ نوشته بود و به دیوار ِ سقف ِ حمومش نصب کرده بود , و همچنین همین کارو با نامه های اتو زده ی ماری و چسبوندنشون به سقف کرده بود ....
یا اونجایی که اولین بار مکس میخواست نامه بنویسه , یه نفس عمیق کشید و شروع به تایپ کرد , با صدای ِ تایپش و آهنگ , آهنگی که با جفتش ساخته شده بود محشر بود ...
و جدا از همه ی این ها جمله ی بسیار قشنگی که روی ِ بیسکویت یا شکلاتی که اون دختره تو ایستگاه ِ اتوبوس به مکس داد , نوشته شده بود : Love YourSelf First .....
من کلا به این فیلم نمره ی 10 رو به موزیکش ( به نسبت ِ فیلمش ) و کارگردانیش ... و نمره ی 9 رو به کل ِ فیلم میدم ...
فیلم ِ قشنگ و جالب و همچنین آموزنده ای بود ...