اخراجی

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع fery
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

fery

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
82
امتیاز
260
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 2 تهران
شهر
تــهـــران
مدال المپیاد
واسه فیزیک می خوندم
آیا تابه حال از کلاس یا مدرسه اخراج شده اید؟؟؟ #-o
یادمه یه بار راهنمایی بودم.سر کلاس جغرافیا نشسته بودیم.زنگ آخر بود منم خواب بودم معلم داشت درباره ی مدارو این جور چیز ها حرف می زدکه من به طور نا خودآگاه(باور کنید از قصد نبود)و با صدای بلند و رسا فریاد زدم :بعععععععععععععععععععع
کل کلاس برگشت طرف من معلمه داد زد :کی گوسفند شده؟ O0 O0
من X_X X_X X_X X_X
بچه ها هم نامردی نکردند و منو لو دادند(طبق معمول)
معلمه با لگد منو پرت کرد بیرون
یه بارم ابتدایی بودیم یه صفحه مشق ننوشتم معلمه مجبرم کرد سطل آشغال بگیرم رو سرم و رو یه پا وایسم واسه 2 زنگ ~X( ~X( ~X(
بعدشم گفت 100 بار از روی صفحه بنویسم.یادش بخیر چقدر گریه کردم و التماس(چقدر سیستم آموزشیه ایران افتضاحه) :-L
 
پاسخ : اخراجی

يادش بخير سر كلاس زمين شناسي من عادت داشتم بخوابم(رديف اول!!!)كتاب رو مي گرفتم جلوي سرم و مي خوابيدم . كناريم داشت زيست ميخوند معلم ديد گفت از كناريت(من!!!)ياد بگير چقدر دقت داره منم شبش نخوابيده بودم :-wبه كناريم گفتم اگه گذاشتي يه زنگ بخوابم معلم اين جوري :-w :-w :-wمن ;Dبهم گفت برو بيرون منم خواب تا اومدم از جام پا شم زنگ خورد معلم X-( من ;D ;D
 
پاسخ : اخراجی

آقا ما نمیدونیم

اسب پیشونی سفید بودیم

مهره ی خر داشتیم

چی داشتیم

که تو راهنمایی همه مارو مینداختن بیرون!

آقا ما حتی از کلاس ورزشم یه بار انداختن بیرون!

برف اومده بود سر کلاس بودیم نمیدونیم چرا انداختنمون بیرون

یه مدیرم داشتیم با مدیریت الاغی

هر بار که ما دم دفتر نمیرفتیم! بر میگشت میگفت

- پرونده اینو بدین بره دیگه

این دیگه جاش اینجا نیست

اصرارم نکن که دیگه اینجا جات نیست

حتی میرفتیم دم دفتر پونز بگیریم

- پروندشو بدین بره

آقا سلام میکردیم

- بدین بره!

خلاصه اوضاعی داشتیم تو راهنمایی
 
پاسخ : اخراجی

هی..دوران راهنمایی عجب دورانی بود!
یه روز معلم هوش و خلاقیت اومد تو کلاس (اولین جلسهمون بود باهاش) و گفت پاشه هرکی خودشه معرفی کنه.
بعدش تقریبا به اواسط کلاس رسیده بودیم که من از معلم اجازه گرفتم و گفتم:"آقا ببخشید این دو نفری که خودشون رو معرفی کردند رو می شه اسمهاشون رو بگید."
معلمه هل شد و گفت:"نه....!"
بعد من بهش گفتم:"پس چرا اقا تا حالا 30 دقیقه وقت کلاسو رو گرفتید شما که اسمها یادتون نمی مونه.......! ;D
بعدش معلمه ما رو اخراج کرد و تا دو جلسه ما رو تو کلاش راه نداد.

انصافا بد گفتم . اومد بود وقت کلاس رو فقط بگیره.
 
پاسخ : اخراجی

من یه بار مهد کودک بودم بعد یکی از بچه ها(پسر خواهر معلممونم بود :-L)تولد گرفته بود....کلیم این معلما به خاطر همون چیزی که عرض کردم تحویلش گرفته بودن!
کل مهد کودکو واسش تزیین کرده بودن!
این رفت بیرو با خالش(معلممون)عکس بگیرنو اینا!
بعد یکی از دوستای جلبک طوریم به منو یکی از دوستای دیگم گفت بچه ها اگه این باد کنکو اینارو بکنیم بهمون جایزه می دن!
ماام وایسادیم اینارو کندیم....نگو تولد تموم نشده بود هنوز!
آقا این معلمامون اومدن کلی مارو دعوا کردن بعدم انداختنمون بیرون!
وختی مامانم اومد دنبالم من :-"طوری اومدم بیرونو اصن به روی خودم نیاوردم....!
بعد یهو دوتا از دوقلوهامون اومدن گفتن.....ااااا امروز اینو از کلاس انداختن بیروووون! :P
مامانمم دیگه... :-L
 
پاسخ : اخراجی

تا حالا از كلاس اخراج نشدم ولي سال دوم راهنمايي هر زنگ رياضي حد اقل 7 نفر بيرون بودن چون يه عددو تو تمرينا اشتباه نوشته بودن يا يه تمرينو حل نكرده بودن!!!!!!!!!!!
 
پاسخ : اخراجی

سلام
فری یادته ;) :)) :))
بعد انتخابات مدرسه فهمیدیم که معاون پایه اولا بهشون گفته که شما ها نباید به سوم ها رای بدبد و هر کی به سوم ها رای بده بهش امتیاز منفی میده(((((چه مسخره)))))
بعد انتخابات دیدیم که سوم ها هم اندازه اول ها رای اورده بودن
فری گفت بیاید دست بند سبز ببندیم(به نشونه اعتراض)
ما هم همه بستیم (5 نفر بودیم)
بعد بچه های وزارت اطلاعات مدرسه در عرض یک دقیقه خبرو در همه جا پخش کردند
ما هم دعوت شدیم دفتر مدیر =)) =)) =)) =)) =))
دو ساعت با مدیر حرف زدیم که آقا غلط کردیم قبول نکرد که نکرد تازه ده تا چک هم به من زد
ده تا هم به فری
آخرش هم اولیامون رو دعوت کرد مدرسه و با کسر 2 نمره از نمره انضباط گفت بار اخرتون باشه
((((((((((((((آخرش همه مدرسه بیست شدیم))))))))))))))))))))
:x :x :x :-h :-h :-h :-h :-h
 
شوت شده ها.....

خودم سر یه موضوعی با معلم پرورشیمون لج شدم سر کلاس هر چی میگفت من عکسشو انجام میدادم >) ;Dخلاصه اونم یه هو گریه شد از کلاس زد بیرون(حامله هم بود)... من و بچه ها همه اینجوری :o :o :o چند دقیقه بعد معاونمون اومد تو و گفت الهه بیروووون X-(منم که انگار نشنیدم :-" :-" :-" :-" :-" چند بار دیگه گفت و من :-" :-" :-" :-" خلاصه اومد جلو بازو هامو گرفت و پرتم کرد بیرون.... :-L :-L :-L :-L
 
پاسخ : شوت شده ها.....

ما یه معلم ریاضی داشتیم سال دوم...(مثکه امسالم معلم هندسمونه X_X)

کلا موجوده عصبی ای بود با منم بسی لج بود #-o

ما هم میز اول میشستیم... این میومد تمرینا رو چک میکرد... آقا ما یه سوالم یلد نبودیم پرتمون میکرد از کلاس بیرون /m\

ما هم یه راست میرفتیم پیش ناظممون(همیشه هم زنگ اول ریاضی داشتیم ناظممون داشت صبحونه میخورد ما کلی معطل که ایشون صبحونشون تموم شه :-s)

بعد یه ساعت میومد کلی دعوا و اینا بعد ساعت 8.30 صبح زنگ میزد خونمون مامانمون از خواب بیدار میکرد ملیکا مشقاشو ننوشته X_X)

آقا خلاصه این برنامه هر روزمون بود... :-"

یه بار که باز مشقامو ننوشته بودم( :-") معلمه گفت برو بیرون بگو مشقاتو ننوشتی بعد بیا تو ;D

ما رفتیم پیش ناظمه گفتیم خانوم کاظمی گفتن بهتون بگم من مشقامو ننوشتم بعد برم سر کلاس ;;)

ناظممونم قاطی کرد گفت مگه الکیه؟ :-w الان زنگ میزنم مامانت... :-w

من پلقی زدم زیر گریه :(( :(( :((

یه دفه معلم ریاضیمون اومد گفت: عه! ملیکا تو چرا نیمدی سر کلاس؟

منم همینطور گریه میکردم حالا مگه گریم بند میومد؟ :(( :(( :((

خلاصه معلمه اومد با ناظمه حرف زد ما رو برد سر کلاس...

آقا ما یه زنگ کامل داشتیم گریه میکردیم :(( :(( :((

هیشکیم نمیتونست ما رو آروم کنه :-"

خلاصه یه زنگ ریاضیمون اینجوری گزشت #-o

ولی خدایی این معلمه خیلی اذیتمون کرد :-< :-< :-<

ویرایش: یه ساعت تایپ کرده بودم دیگه دادم پسته رو :-" حالا بعدا ادقام میشه دیگه ;;)
 
پاسخ : اخراجی

يه دفه سر كلاس حرفه و فن دبيرمون داشت اشكال داروها رو مي گفت:
:)
_بله بچه ها...قرص،كپسول،آمپول و اسپري...
>:D<
من اومدم در گوش مهران بگم،يكم صدام بلند بود،
:(
وسط كلاس جيغ زدم:
;D
_نيگا خرِ شيافُ نگفت...
;D
اين شد كه از كلاس انداختنمون بيرون...
:))
 
پاسخ : اخراجی

من فقط یک بار از کلاس اخراج شدم اونم سر کلاس ریاضی
==================================
داشتم به نفر جلویی کخ می ریختم معلمه فهمید
================================
زد پس کلم گفت گمشو بیرون
========================
 
پاسخ : اخراجی

اقا ما معلم زبانمون خیلی سخت گیره X_X :-"
بعد اون هواسش نبود بچه ها واسه خودشون داشتن حرف میزدن مام واسه خودمون داشتیم حرف میزدیم ;))
بعد من حس کردم کلاس ساکت شده :-"
برگشتم دیدم ee بله همه دارن نگا من میکنن و معلمه عـین چی عصبانیه ;D مام به این حالت " :-"" از جلویی پرسیدیم :بله بله ! صفه چندیم ؟ :-"
بعد یهو دیدم معلمه اوج گرفت X_X
کلی از این چرت و پرتایی که معلما میگفتن گفت و بعد به من و دوسـم گفت بیاین پایین کلاس وایسین 8-^
مام م3 خانوما رفتیم پایین کلاس شروع کردیم حرف زدن :))
بعد دیدم معلمه یهو اومد درو باز کرد گفت بفرمایین بیرون :-L :-"
مام رفتیم بیرون واسه خودمون نشستیم اینقدر حرف زدیم خفه شدیم /m\ :-"
;;)
 
پاسخ : اخراجی


من حالت صورتم یه جوریه انگار دارم میخندم یکسره ;D

بعد همه دبیرا فک میکنن دارم مسخورشون میکنن میندازنم یرون ;D

یه ماه از سال که میگذره تازه میفهمن دبیرا ;D
 
پاسخ : اخراجی

ما آمادگی بودیم ، کلاس 5امی ها مدرسه داشتن واسمون یه تئاتر اجرا میکردن ، تو میان پردش یکی از همکلاسی ما هی داشت با دکور ور میرفت هی ما چند نفر گفتیم نکن اینم گوش نکرد من یهو ناخودآگاه دستم رفت سمت پیشونیش نفهمیدم چی شد یه تیکه کوچیک از پوستش کنده شد(تازه بخیه زده بود و من خبر نداشتم)
هی معلمه گفت الان به مامان بابات میگم بیان(منم که کلا با گریه و زوری اومده بودم و از خدام بود دیگه نیام خوشال و اینا) اینم دید اثر نکرد گفت شب تو مدرسه باید تهنا بمونی
مام انقد جیغ زدیم جیغ زدیم ما رو فرستادن خونه گفتن تا یاد نگرفته با بچه ها کنار بیاد دیگه نفرستینش! طفلک مامان بابام فک میکردن با این اوضاع برم مدرسه به راهنمایی نرسیده ترک تحصیل میکنم! هی داداشامو میشوندن کنارم از خوبیا مدرسه بگن! ;D
یادش بخیر...
 
پاسخ : اخراجی

آقا تو راهنمایی که اصن طبیعی شده بود

یعـــنی دیه سر کلاس منتظر بودم معلم بگه سجادی برو بیرون ;;)

اصن یادمه یکی یه انشا نوشته بود بچه های کلاسو به ترتیب تو دو سه جمله معرفی میکرد لُفم اتفاقا همکلاسیم بود ;;)

بعد معرفی من تو این مایه ها بود که اگه یه روز نندازنش بیرون شب خوابش نمیبره 8-^

اصن معلم که مینداختم بیرون به این حالت میرفتم بیرون ;D

خعـــلی خوش میگذشت جان شما 8-^

ولی بدوتاش هیچوقت یادم نمیره... سر کلاس شیمی سوم راهنمایی معلممون خشن بود کلا گفت هر کی به نمره ها اعتراض داره بگه منم اعتراض کردم گفتم یه نفری ( ک خیلی ساکت و مظلومه) انظباطشو از 5 دادی 3 چرا... گفت تو سر پیازی یا..... (+18 :-" ) پیاز؟ بعد انداختم بیرون ;D

یه بار دیه هم سر کلاس کامپیوتر سوم راهنمایی داشتم کاغذ پرت میکردم تو سر بقیه معللمون یهو برگشت دیدم :-s انداختم بیرون بعد معاونمون گفت این معلمه کلا حالش خوب نیس برو یه دوری بزن تا زنگ بخوره =)) ;D


-----------

امسال فقط عربی انداختم بیرون که اونم بعد رام داد تو :-<

پ.ن:
به نقل از iJB :
من حالت صورتم یه جوریه انگار دارم میخندم یکسره ;D

بعد همه دبیرا فک میکنن دارم مسخورشون میکنن میندازنم یرون ;D

آقا بغل دستیه منم همینه دقیقا ;D

هی معلما حرص میخورن این میخنده ;D
 
پاسخ : اخراجی

بعله سال سوم من و بغل دستیم یه مقادیری شر بودیم :-"
سر کلاس شیمی ما داشتیم رو یه کاغذ دیالوگمونو انجام می دادیم
معلمه دید گفت درباره درسه؟؟؟ دوستم گفت اره
گفت :میام می بینمااا دوستم گفت خب بیاین ببینین
اومد دید لو رفتیم X_X
می خواس بگه برین دفتر ولی ما که خفن 1 کلاس شیمی بودیم دیگه ;D
بعد گفت برین دم در
چند دقیقه بعد گفت بیاین وایسین تو کلاس سرپا یه کتاب هم بگیرین دستون :-"
چند دقیقه بعدم گفت بابا برین بشینین...
 
پاسخ : اخراجی

آقا ما سال اول دبستان تو حیاط داشتیم یه کاری میکردیم (یادم نیست دقیقا! ;D کار بدی نبود به هر حال!) یهو ناظمه داد کشید سرمون

ما هم خیلی بهمون بر خورد همچین باد کرده بودیم و خیلی هم فشار خونمون بالا رفته بود

رفیقمون بردمون تو کلاس یکم حرف زدیم و اینا یکمم فحش دادیم پشت سرش که من آروم بشم (آخه عصبانی بودم اما هیچ کاری نمیتونستم بکنم) چیزی هم نگفتیم اون گفت ولش کن مرتیکه خرو منم تایید کردم!

هی روزگار یکی اونجا داشت گوش میکرد حرفارو!

رفت به یه ناظم دیگه گفت (3 تا ناظم داشتیم) زنگ که خورد وسط کلاس دو تامونو از کلاس کشیدن بیرون تا آخر روز اخراج بودیم! (یعنی دم یه آکواریوم توی راهرو وایساده بودیم میگفتن میخوان از مدرسه اخراجتون کنن! ما هم آی اشک ریختیم :) ) چقدر با احساسات یه بچه دبستانی بازی میکنن آخه؟! :-w
 
پاسخ : اخراجی

سلام به دوستان عزيز...من خودم تا بحال اخراج نشدم ولي يكي از دوستام سر زنگ رياضي بود كه يه دفه معلم بهش گفت:آشغال برو بيرون...اونم بلند شدو يقه معلمو گرفت و يه سه چهارتا مشت حواله معلم بيچاره كرد...كار به دفتر كشيد...اونجا هم با مدير و مشاور مدرسه دعواش شد...كارش كشيد به هسته مشاوره شهرستان...از مدرسه اخراجش كردن و بعد از يه هفته رفتن دوباره آوردنش مدرسه... ;D ;D
 
پاسخ : اخراجی

دبیر عربی ما کلا با من مشکل داره یه دفعه بعد حدود 2 3 ماه بلاخره رفتم سر کلاس
یه سوال داشت حل میکرد که دقیقا قبلا مثلش رو حل کرده بود بهش گفتم خانم اینو که الان مثلش رو حل کردیم
گفت نورمحمدی خیلی غر میزنیا!!!!! :o
گفتم خانم آخه من اصن سرکلاس نبودم که بخوام غر بزنم گفت انگار کلاس برات خسته کنندست پس بفرما بیرون لطفا تا بقیه گوش بدند
منم با کمال اقتدار کلاس را ترک کردم و به سایت رفتم!!!!!!
 
پاسخ : اخراجی

منم ی دفه ترقه انداختم منو گرفتن انداختن تو اون یکی کلاسِ ریاضیمون.6ماه اونجا بودم
:((
 
Back
بالا