پاسخ : دوست خیالی
اره آخ منم داشتم!
ولى خب يه جوريه،ميدونيد،اسمش ستاره بود بعد يه خواهر دوقلو داشت به اسم منيره!!بعد اين منيره گهى خواهر من بود گاهى ستاره..بعد اين ستاره خيلى منو اذيت ميكرد.
منم ميرفتم خونه گريه ميكردم ميگفتم ستاره موهامو ميكشه واينا،مامانمم هرروز دم مهد كودك برا اين كه ببينه اين ستاره كيه![تومهد ستاره نداشتيم كلا!]
يه بار هم جوم رو نجات داد وسط خيابون!!
خيلى جالبه ،چون حس ميكنم كاملا واقعى بود ،قيافه اش يادمه حتى هنوز
كلا دسيسه ميريختيم پشت سر هم ودعوا واينا..
ولى يه بار منيره گفت مامانم ميگه تو[من!]وجود ندارى..ترسناك
منيره تو خونه بود ستاره باهام ميومد بيرون،تنبيه ش ميكردم تو خونه حبسشون ميكردم..اصلا دنيايى بودا!
بعد يادمه كلاس اول كه ميخواستم برم يكيشون[يادم نيس كدوم] ميترسيد گريه كرد از مدرسه فرار كرد،ديگه هم نديدمش..
اون يكى هم يه يكى دوماه بعد رفت زير ماشيم مُرد
يه هفته گريه ميكردم براش..والدين خيلى نگران بودن
ويرايش:الان صفحه ى اول رو خوندم،بعد پى بردم كه خواهرمم كلاس اول كه بودم به دنيا اومد،ربط داشته يعنى؟![الان سرشار از ذوق و شوق كشف كردنم
درك ميكنى؟!]
ويرايش٢:طبق اظهارات مادر يك فقره ديگه هم وجود داشته به نام "آقانامنوچى"!!!
من كه يادم نميادش!
فكر كنم نبودم همبازى خيلى علت خوبى نباشه،من همبازى داشتم زيادم داشتم،ولى اكثرشون آروم بودن،احساس نباز توى يك ضمينه فكر كنم بهتر باشه..