خاطره هامون با معلم ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع ستی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون

بهترین معلمم دبیر زیستم در دوره راهنمایی(خانم تبرایی) عالی بود من رو عاشق زیست شناسی کرد
 
پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون

وقتی رفته بودیم اردو دوستام جوهر خریده بودن که اگه جایی میریختی بعد چند ثانیه محو میشد...!
دوستای ما هم شیطنتشون گل کرد گفتن رو معلم ادبیاتمون یه امتحانی بکنن... ;D
زنگ ادبیات دوستم با نهایت جرئت رفت سمت معلم وجوهر رو ریخت رو مقنعه ش...!!!! ;D
معلممون که دید عصبانی شد:‌این چه کاریه که شما میکنید؟؟؟؟؟؟ X-(اصلا شوخی باحالی نیست! X-(
دوستم هم گفت اجازه الان جوهرش میره نگران نباشید!
ولی معلم ما همچنان X-(بود
و ما هم که :-" :-" :-"
 
پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون

من دبیر شیمی سال سوم راهنماییمو خیییلی دوست دارم.خانم کریمی. :x :x
خیلی خوب درس میداد.حاضرم بگم تمام بچها کلاسشو دوس داشتن چون در حین درس دادن کلی بهمون خوش میگذشت.
متاسفانه اون سال اخرین سالی بود که خرم اباد بود. :(
 
سلام می خوام از خودتون و خاطراتتون با معلم ها رو توی اینجا بگذارید چون میدونم همه حداقل یه خاطره رو داریم ;)) ;))
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

معلم فیزیکمون خیلی خوبه.ما امروز بدون اجازه معلم و مدرسه زنگ زدیم با گوشی خودمون پیتزا.معلممونم چیزی نگفت و ما راحت سر کلاسش پیتزا خوردیم.گوشیامونم راحت درمیاریم سر کلاس.تازه به معلممون سیب زمینی دادیم که وقتی داشت غذا میخورد ازش عکس گرفتیم.درباره ی مرغوبیت انواع ترقه ها هم با هم بحث کردیم =))
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

سال اول دبیرستان بودم هر وقت با دبیر عربی مان شوخی میکردیم می گفت شما بچه اید چیزی ندارید که من بزنمتون بهداز این حرفش درحال رفتن به پای تخته بودم که تمرینارو حل کنم یکی از رفیقام گفت مراقب خودت باش بعد بچه ها به همراه معلم خندیدند.
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

امسال یکی ازمعلمااعصابش خردشد میگفت من دیگه ازشمانمیپرسم ب من چ خودتون بخونید
بچه ها :-" :-"
بیشتراعصابش خردشدمن دیگه امتحانم نمیگیرم توی نهایی بدبخت میشین
بچه ها :-" :-"
خانم شروع کرددرس دادن دوباره گفت اصلاولش کن دیگه بهتون درسم نمیدهمچنان بچه هاسکوت بودن
گفت ازاین ب بعدآزادین
بچه ها ;D ;D
جلسه بعدی اومدهم درس دادهم تاریخ امتحان مشخص کرد
اه چرااین معلماسرحرفشون نمیمونن ~X( ~X(
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

خاطره من با معلما مربوط به دوشنبه آخر بود
ك زنگ اول از معلم فيزيكمون قول گرفتيم زنگ آخرو نه درس بده نه درس بپرسه بريم بازي
اونم قبول كرد
زنگ آخر اومد و نشستيم تو كلاس
اونم گفت از حرفايي ك پشت سر معلما ميزنيد و از خاطره هاتون حرف بزنيد
ماهم اعتراف كرديم چقد ب بدبخت فوش داديم ديه!
الانم ايشالا منتظريم ببينيم بعد از عيد چ بلاهايي قراره سرمون بياره!
خخخ!
;D
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

یه روز سر کلاس فیزیک بودیم... داستم با یکی از بچه ها که اون سر کلاس بود حرف می زدم... معلم هم هی میگفت بسه من ادامه می دادم... یهو دیدم یکی داره میزنه پشتم فک کردم یکی از بچه هاست... منم نه گذاشتم نه برداشتم یکی محکم زدم به طرف... هیچی دیگه برگشتم دیدم معلم فیزیکمون بوده!!!!!!!! :)) B-)
 
پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون

ما امسال برای یکی از بهترین معلمامون ( معلم شیمی مون خانوم قوامی )جشن بازنشستگی گرفتیم اخه سال دیگه باز نشسته می شن .کیک خریدیم و ابزارات شادی افرین از قبیل برف شادی
و خلاصه اون روز خیلی به ما خوش گذشت رو تخته رو پر کرده بودیم از جملات عاشقانه اونم اومد تمامش رو خوند بعد ماژیک قرمز برداشت و بالای تخته نوشت دوستتون دارم و از لطف شما سپاسگذارم اگر قصوری بود ببخشید
الهی قربونش برم با اون رو یه لطیفش
ومااز تمام کارها و حرفا فیلم گرفتیم .بعدم یه عالمه سوال از ایشون پرسیدیم البته این سوالا رو از همه معلما توی روز معلم میپرسیم
سوالااشامل موارد زیر است
بهترین خاطره دوران تحصیل
بهترین خاطره دوران تدریس
خاطره تنبیه شدن در مدرسه
بهترین اتفاق زندگی
بهترین انتخاب زندگی
اگر یه تابلو توی اسمون بود همه میتونستن ببینن اونو روش چی می نوشتین ؟
اگه بخوان برین یک جزیره که فقط یک نفر رو بخوان باخودتون ببرین کیو می برین ؟
کمترین نمره تحصیل تون
تجربه ای که بخوان یادمون بدین ؟
چند بچه دارین ؟
اسم بچه هاتون؟
با این کلمات هرچی به ذهنتون می رسه بگین ؟ مادر پدر مادرشوهر جاری و اینجور چیزا
جاریتونو بیشتر دوست دارین یا خواهر شوهرتون
بابا ماب ا این معلم خاطرات گذرندیم
 
پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون

من همه معلمامو دوست داشتم بجز خانم پرده شناس (معلم کلاس دوم ابتدایی)که ازش متنفرم.........!!!!
 
پاسخ : خاطراتتون از بهترین معلماتون

من معلم خوب زياد داشتم و دارم.بنظرم همه ي معلما در جاي خود بهترينن. من كه شخصا همشونو دوست دارم و بعنوان معلم ستايش ميكنم...
اما هميشه استثنا هايي هم وجود دارن كه بيش از بقيه ارزش دارنن
مثلا من معاون مدرسمو از اعماق وجودم دوست دارم و براش احترام زيادي قايلم اميدوارم كه اونم لا اقل كمي منو بعنوان يه دانش آموز دوست داشته باشه...
يه نكته اي هست كه دلم ميخواد بنويسم اونم اينه كه خواهشا به كسايي كه معلمشون رو خيلي دوست دارن و سعي ميكنن بيشتر كنار اون معلم باشن,الفاظي مثل خود شيرين و...نديد . اين كلمات و القاب جدا از زير سوال بردن شخصيتتون,باعث شكستن دل دوستتون ميشه و ممكنه تا سالها دل اون شخص با شما صاف نشه.
...البته اينا نظرات شخصي منه و هر كس نظر خودشو داره
 
پاسخ : معلم جان بگو....

معلم ادبیات سال سومم میگفتن که :(از زبان معلم ادبیات )
یه روز امتحان داشتم و کلاس مام کلاسی بود که بچه ها خیلی تقلب میکردن و نمازخونه ای داشتیم که موکت داشت هنوز فرش نداشته مام همه بچه ها با خودکار اومدیم و روی موکت ها تقلب نوشتیم خود من هم ی دوسه جمله ای نوشته بودم و هممون کاغذامونو گذاشتیم روش تا معلم بیاد و امتحان و بگه
معلممونم که نمیدونیم از کجا فهمیده بود اومد تو نمازخونه (اقا بودن )و زیر دست همه ی ما رو نگاه کردن و مارو بردن تو کلاس تا امتحان بدیم و از همه ما دونمره کم کردن :D
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

امسال پیش دانشگاهی بود
علاقه بسیار زیاد و متقابل من و معلم جغرافی
روز اخر و جلسه اخر سر کلاسش نشسته بودیم
داشت تعریف میکرد
من بغض کردمو صورتم اون طرف کردم ک منو ننبینه
اما ید اونم بغض کرد....وبحثو عوض کرد
.
.
.
یادش بخیر ی بارم رضایت ناممو امضا کرد ....
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

معلم زیست سال اول دبیرستانمون خیلیییی باحال بود
خیلیییی درس دادنش پر مفهوم و دقیق بود طوری که مثلا فصل میتوز و میوز رو در حد سوم درس میداد یا ژنتیک رو خیلی کامل درس داد همون سال اول
یه چیزی که بود خیلی خانوم ارومی بود و لحن صداش اروم و یکنواخت بود ( مث لالایی :D)
یه نکته مثبت دیگشون هم این بود که اصلا هیچ کدوم از دانش اموزا رو به اسم نمیشناختن
خودم ۳ بار قبل از کلاس رفتم پیشش گفتم میشه امروز از من نپرسین ؟ گفت اسمت چیه؟ بعد گفت باشه این جلسه نمیپرسم ازت :D و این روند نزدیک ۴ بار تکرار شد :))
بعد به خاطر لحن صداشون :D و البته اینکه ما هم دو روز هفته زنگای اخر زیست داشتیم :D کلا فقط ۲ جلسه از زیست رو تونستم استفاده کنم :)) بقیشو خواب بودم :))
اگه از درسایی که میدادن استفاده میکردم خیلی به سال سومم کمک میکرد ولی افسوس :-< :D
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

یه سری با یکی از بچه ها قصد داشتیم کلاسو بپیچونیم ولی دیر به خودیمون جنبیدیم دبیر اومد سر کلاس!یه سلامی عرض کردیم خدمت دبیر محترمه و بدون این که بفهمه رفتیم بیرون! :-[
بعد جلسه دیگه که اومدیم سر کلاس درس رو دوباره داد :| گفت چون غایب داشتیم درس رو دوباره تدریس میکنم :| و واقعن هنوز واسم سواله واقعن واسش سوال نشد اومدم تو کلاس 2 نفر بهم سلام کردن کجان؟؟؟ :|
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

یه معلم بسیار گرامی داشتیم سال کنکور عرض کردند که : قبل کنکور جغدید، بعد کنکور طاوس میشید :-" :))
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

یه معلم داشتیم خیلی مهربون بود .... خیلی دوسش داشتم :x .... بعضی وقتا دخترشو میاورد درس میداد .... تازه دخترش فکنم از دانشگاه دراومده ... گفت عروسیش دعوت میکنه ولی دیگه هیچی ازش نشنیدم .
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

یه روز تو کلاس فیزیک یکی از بچه بو داد دبیر فیزکمون گفت کی خودشو راحت کرد ما رو نارحت.آخه من از دست شما چیکار کنم.خوب برین مستراح دیگه لاقل برین بیرون در =))
 
پاسخ : خاطره هامون با معلم ها

يه معلم زمين داشتيم براش تولد گرفتيم تولدش نبود فقط كيك گرفتيم و كلا كلاس و شلوغ كرديم :D خيلي خوش گذشت خودش كه پوكر فيس بود ما هم اومده بوديم وسط كلاس برف شادي ميزديم
 
Back
بالا