تا حالا ضایع شدین/کسی رو ضایع کردین؟!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع شقایق س.
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

یبار خیلی بد ضایه کردم
من کلا از خواب بیدار میشم خیلی رکم
بعد ولی در موارد دیگر اصلا،همیشه تارف و اینا :-[
پارسال رفته بودیم اصفهان.بعد صب بیدار شدیم.یکی از بچه های بیمزه بهم گیر داده بود بعد دستمو گرفته بود آویزونم شده بود، برگشتم بهش گفتم دستمو ول کن!
- ها؟
- میگم دستتو بکش!
- تو خوبی
- اگه نبینمت آره!
بیچاره تا آخر اردو نزدیکم نشد! :))
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

یه بار سر کلاس زبان بحث این شد که دوست داشتیم چه سنی بودیم بعد من گفتم دوست داشتم همین سنی باشم استاد پرسید چرا گفتم چون همه می گن این سنو خیلی دوس دارن و کاش برمی گشتن به زمان دبیرستانشون و اینا بعد استاد از بقیه بچه ها پرسید دوست داشتین دوباره می رفتین دوران دبیرستان؟ همه گفتن نه!!! X_X X_X بنده هم رفتم تو دیوار :-"
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

سر هند3 گف کی اینو اثبات کرده؟ منم فکریدم این سوال بعدیش منظورشه پاشودم رفتم پای تخته با کلی تعریف معلم و آفرین و هورا
بعدشم شکلو کشیدم دیدم اصا شبیه اونی که بهش می فکریدم نیس.هوچ دیگه ضایع شدیم!
---
رفتیم مشهد یعد من صبحابد از خواب بلند میشم بیچاره دوستم صبح اومد بیدارم کنه بیش از 10 تا لگد+ فحش و داد نصیبش کردم :-[
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

سر كلاس بوديم .. يه دختره پشت سرم نشسته بود هي ميزد به شونه ام و سوال مي پرسيد! منم مجبور ميشدم كلا بچرخم و جوابشو بدم ..
از طرفي معلمم داشت درس ميداد و رسيده بوديم به يه قسمت مهم درس . براي بار n ام سوال بي ربط پرسيد .. اين دفه به طور كامل نچرخيدم و فقط يه كوچولو سرمو چرخوندم ُ جوابشو دادم. بعدش كه حرفم تموم شد ديدم طرف ساكته و اينا ..
دقت كه كردم ديدم دفه ي اخر اصن از من سوال نپرسيده بوده و بنده دوساعت داشتم براي عمه ام فك مي زدم! ;D
يني بعدش فقط يه نگاه كردم ببينم كسي حواسش به من بوده يا نه! كه خوشبختانه كسي نديده بود تا به عقلم شك كنه! :-"
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

رفتیم مسافرت و اینا بعد بی اینترنت و بدبختی دیگه!
بعد همه قفل کرده بودن نت هاشونو! :-L
روز آخر در حال خروج به کارمند هتله میگم:این قفلای ایترنتتونو بردارین به خدا ثواب داره!!! :|
- خب میگفتی رمزشو میدادم بهت! ;;)
من = :o ای کوفت!!!!
شانسم ندارم!
(تو رو خدا یکم فعالیت رو ببرین بالا من کلی ضایه میشم هر روز هی میخوام بیام بزارم میبینم خیلی ضایس هی من بزارم!خب آدم :| میشه! 8-| )
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

چشمتون روز بد نبینه
آقا من ی تسمه کمر نو خریده بودم ی سوراخش ی کم تنگ بود و نمیتونستم خودم بازو بستش کنم واسه همین میدادمش بابام برام ببنده.
سر صب که رفتیم خونه مامان بزرگه ،بعد احوال پرسی با دایی و خاله و...
چایی و شیرینی و میوه و...آوردن ک تا تونستیم خوردیم.
ی دفه اوضاع فیزیولوژیم ی کم ب هم ریخت ک باعث شد تا دستشویی بگیره.
با خودم گفتم جلسه رسمیه ضایس برم دسشویی.
ی نیم ساعتی صبر کردم،دیدم نه نمیشه تحمل کرد.کار خیلی سختیه.
بلند شدم رفتم دستتویی تو حیاط.
رفتم تو دسشویی،حالا هر چی میخام شلواررو بکشم پایین...
ای دل غافل،کمربند محکم چسبیده،مگه باز میشه.
حالا هی زور میزنم،نه را نداره.
زیپو میکشم پایین شاید فرجی شد،نه بابا ، درس بشو نیس
هر راهی ب فکرم رسید امتحان کردم.نشد ک نشد.
حالا با خودم چیکار کنم.ضایس برم ب مامانم بگم ،مامان جیش دارم!
واویلا...
خدا رو شکر ب خیر گذشت...اما ب چ قیمتی.
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

پسر عمم مسافر کشی می کنه
بعد می گه دبیرستان دخترانه تعطیل شده بود مام نگه داشته بودیم که رد شن و اینا تو ماشین هم مسافر بوده
بعد می گه یه دختر خانومی برای این که دوستاشو بخندونه دستشو گذاشت رو ماشین گفت : آقا شناسنامه بدم خدمتتون ؟
پسر عمم هم می گه گفتم به خودم اگه آدمش نکنم نمیشه مگه من با اون شوخی دارم مثلا دوبرابر اون سنمه
برگشتم بهش گفتم: مگه باغ وحش به شما شناسنامم میده (انگار دختره یه کم قیافش ... ;D)
می گه بیچاره رفت
ولی کل بچه ها و مسافرا غش کرده بودن
=)) =)) =)) =)) =))

* نتیجه اخلاقی : سعی نکنین بزرگترا رو ضایع کنین
بعضی وقتا نیشه :)
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

خونمون 2 طبقیه بعد من طبقه بالا داشتم درس میخوندم بعد هی هر چند وقت بابام صدام میکرد که برم پایین . مهمونا نشسته بودن من هی لباس میپوشیدم میرفتم پایین بعد میومدم بالا لباسام رو در می آوردم درس میخوندم . یه بار بابام صدام زد یادم رفت لباسام رو بپوشم کتاب تو دستم رفتم پایین بعد یه دفعه همه ;)) :o :)) نگا کردم دیدم با شلوارک . رکابی اومدم بعد این جوری شدیم :-[
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

چند روز پیش مهمون اومده بود خونمون بعد ما نشسته بودیم و لب تاپ در آغوش چت میکردیم با بروبچ چت میکردیم که یهو یکیشون یه جوک خراب فرستاد منم بلند بلند خندیدم دیدم همه یه جوری دارن نگا میکنن بعد اومدم طبیعیش کنم قضیه ی مرغ و بچش رو تعریف کردم دیگه بدترش کردم!!!! اصن تا آخر اون روز من سرم رو بالا نمیآوردم
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

مامانم : پسرمون شام نخورد .. خاک به سرم .. حتمأ معتاد شده ..!
بابام : نه بابا حتماً بیرون یه چیزی با اون دخترا کوفت کرده ...
و هیچکس ندانست من هیچوقت کوکو سبزی دوست نداشتم


داشتیم وسایل انباری رو مرتب می کردیم، مامانم یه مداد رنگی ۲۴ رنگِ قاب فلزی از تو یه کارتن در آورد.
زد زیر خنده گفت: می دونی چیه؟
گفتم: نه!
گفت: این رو خریده بودم هر وقت معدلت ۲۰ شد، بهت بدم، ولی حیف ک حسرتشو ب دلم گذاشتی!!!


**ادغام شد
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

اينو نگفتم نه؟! گفتم؟! نگفتم؟!
يه روز يه تىشرت كهنه زمان چاقى داداشمو پيدا كردم و پوشيدمش (!) اين تا زانوهاى من بود و توش گم مىشدم! بعد موهامم چن روز شونه نزده بودم عين جنگليا شده بودم! داشتم با تلفن با دوستم حرف مىزدم در اون وضعيت، كه يهو ديدم پسرداييم و پسر عموم جلومن! آب شدم اصن!
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

خالمو خوشگل ضایه کردم!(البته باید تو موقیت باشین)

یه شال سوقاتی(؟) بهم داد!

خالم= ;D

من: :-"

-نمیخوای امتحانش کنی؟ ;D
-من شال نمیزارم! ;;)

- :-L
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

تادلتون بخواد ضایع شدم مخصوصا پيش دوستام
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

3-4 روزه دارم خودمو میکشم نتم وصل نمیشه!
------------------------------------------------------------
رفتم کلی خودکشی کردم برا اولین بار عکس گرفتم برا این مسابقه سایت بعد الان خونه خواهرمم تازه نت دار شدم اونوقت عکس ندارم!!! :|
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دارم با گوشیم کتاب میخونم بعد مامانم اومده میگه چرا انقد اس ام اس بازی میکنی! :-L
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به بابام میگم نت مرده!میگه مشکل من نیست!! :|
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

بابام: لیلا میای فردا با هم بریم کوه؟
من:باشه باشه ساعت چند؟ :)
بابام ساعت 6بریم البته ی پارک کودکان اونجا هست پیادت میکنم میرم :-"
من: :(
همه: :))
بازم من: :-[
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

يه ماه قبل عيد بچه ها قرار بود تمرين حل كنن هيشكي نمي رفت پاي تخته...
هي به من گير ميدادن كه تو برو منم گفتم: در ديزي بازه ...گربه ي حيا كجا رفته !
بعد ديگه ازون موقع ديگه همش گير ميدن گربه ي حيات كجاس...؟! ;D
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

به نقل از The Magnate :
همین امشب به طرز فجیعی ضایع شدم! X_X
با خواهرم رفته بودیم بیرون.بعد هی عقب میفتاد.
منم حواسم نبود سرمو برگردوندم عقب گفتم خب زود باش بیا دیگه دستتو بده من دیگه خودتو میگیری برام!
بعد دیدم وااااای خدا.یه دختر دیگس که این!!!!! X_Xپدرشم پشت سرشه!!!!! X_X
پاک آبروم رفت جلو ملت!!!!!
خواهرم جلوم بود بهم گفت چته خب من که ازت جلوترم که!!!!!
منم به این حالت: :-[ :-[ X_X X_X X_X :-ss :-ss
عالي بود =)) =)) =)) =))
 
ﭘﺎﺳﺦ : ﺗﺎ ﺣﺎﻟﺎ ﺿﺎﯾﻊ ﺷﺪﯾﻦ؟

یکی از بچه ها ادای معلمو در میاورد و میرفت سمت در
بعد یهو معلم وارد شدو این ندیده بودشو داشت ادامه میداد
بعد یهو دید ساکت شد
اینقد ضایع شد ،اینقد ضایع شد که کلا حرف نزد
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

قرار بود بریم بازار بعد مدت ها!بعد دیگه میخواستیم حاضر شیم یهو عمه ام زنگ زد گفت خونه این ما بیایم؟
مامانم هم گفت آره بیاین
یعنی تریپ اینایی که رفتن تو شیشه!! (:|
 
Back
بالا