تا حالا ضایع شدین/کسی رو ضایع کردین؟!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع شقایق س.
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

اوه ه ه ه تادلتون بخوادنمونش اومدم برم تواتاق یکی دستشودرازکردمن مونده بودم دست بم یانه آخرش گفتم زشته دست ندی 2سال ک بیشتراختلاف سنی نداریددقتی دستمودرازکردم اون دستشوکشیدکنار
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

یه نمونش همین چند روز بود که من امتحان آئین نامه دادم و با 6 غلط افتادم درحالی که تو کل فامیل ما کسی این امتحانو نیفتاده بود حتی اسکل ترین هاشون!!!!!!!!!!!!!!!!
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

وای یه پسری بود به من زنگ زده بود اسممو کلا همه مشخصاتمو میدونست ولم نمیکرد داداشمم فهمید مزاحم دارم کار خاصی انجام نداد
گفتم بذار یکم سرکارش بذارم :))گفت بیا فلان جا الکی گفتم باشه بد اونروز که باید میرفتم نرفتم گوشیمو گذاشتم تو اتاق خودمم تو اشپز خونه بودم از شانس من رفته بود اتو رو برداره دیده یارو داره زنگ میزنه
اومد صدام کرد گفت شماره اونی رو که مزاحمت شده بودو بده منم گفتم دیگه زنگ نمیزنه
برگشت گفت هم زنگ زده هم اس داده که :-[ :-[
مونده بودم چی بگم #:-S #:-S
نشست اسارو خوند حالا بیا براش توضیح بده بابا من فقط یارو رو اسکل کرده بودم مگه باور میکنه :-/ :-/
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

تا دلت بخواد ضایع شدم مثلا همین الان یکی اسمشو عوض کرده بود هر دوتاشم در مورد مرگ بود گفت کلا سروکارم بامرگه منم زدم ازرائیلم میشناسی؟؟؟ فرد مورد نظر: منظورت عزرائیله؟؟؟ من: :-[ نه :-[این یکی دیگه اس حالا ازرائیلو میشناسی؟؟؟ فرد مورد نظر: نه والا!! من : از دنیا عقبی ;D
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

کوچیک بودم اولین دفعه م بود میرفتم مغازه رفتم تو میخواستم بگم آقا ترشک دارید؟گفتم آقا شرتک دارید؟ :-[ فروشنده هه خودشو گرفته بود نترکه فقط ;D
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

اوووووووووووووووف تا جایی که دلت بخواد
اومدم پیش پسرخالم کلاس بزارم که بگم منم هستم خونمون پر مهمون بود صبح بلند شدم به همه سلام و صبح بخیر گفتم تو این جمع یکی بود که سر اون میخواستم واسه پسرخالم کلاس بزارم که لعنتی حواب نداد
من اینطوری شدم X-( X-(
پسرخالم اینطوری :)) =)) =))
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

یه بار داشتم توی خیابون میرفتم یه دفعه یه گله پسر دیدم.بعد با خودم گفتم اصلا محلشون نذارم.جلوشون جذبه گرفتم. ^-^ ^-^اونقدر ضایع جذبه گرفتم که همشون فهمیدن یه دفعه با این جذبه جلوی چشممو ندیدم پرت شدم تو دل پسره.نمیدونید چقدر به من خندیدن.از خجالت سرخ شدم :-[ بعد مامانم گفت:تا تو باشی دیگه کلاس نذاری اینطوری ضایع میشی :))...
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

تولد یکی از فامیلامون بود... بعد یکی بود اونجا همسن من بود اسمشم مریم بود ، تازه باهم آشنا شده بودیم... اومدیم باهم نشستیم رو مبل اون سمت چپم بود ، چندتا خانم هم نشسته بودن سمت راست اونور تر رو یه مبل دیگه! بعد یکی از خانما گفت : مریم سیب میخوری؟ من : نه مرسی ممنون خانمه: حالا مریم میخوری؟ من: نه دستتون درد نکنه ممنون!! بعد دیدم مریم کناریم که تا الآن روش اونور بود برگشت گفت : نه مامان فعلا نمیخورم!
میگم چرا هرچی میگم نه ، باز میگه!! ;D یعنی میخواستم آب شم برم تو فرش با اون تعارفم! ;D
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

توپيست اسکيت دوساعت دارم ژست وفست ميام ميبينم همه بهم لبخندميزنن!
بعديه دفعه يه يارويي ميادميگه:جمع کن خودتو!هندزفريت اويزونه!!!!...
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

بچه بودم یه بار با مامانم رفته بودیم سوپر مارکت بعد مامانم برام خوراکی خریده بود منم کلی شاد بودم.بعد یه خانم دیگه ای داشت از مغازه می رفت بیرون منم نگاش نکردم فک کردم مامانمه آخه مشمایی که دستش بود شبیه همونی بود که دست مامانم بود منم دنبالش رفتم.اونم با تعجب منو نگا می کرد ولی هیچی نمی گفت.بعد برگشتم بش گفتم مامان خوراکیمو میدی بخورم اونم گف نه چون من مامانت نیستم!منم تازه برگشتم نگاش کردم دیدم مامانم نیست بعد دیدم مامانم داره دنبالمون میدوید خلاصه رفتم پیش مامانم و کلی خجالت کشیدم. :-[دیگه اصلا دلم نمی خواست خوراکی بخورم. =((
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

بدترین بار کلاس چهارم بود...
سرکلاس معلم داشت درس شش و نایژک از این جور چیزا می داد منم اومدم خود شیرینی کنم دستم رو بردم بالا می گم بعد از نایژه به نایژک می رسیم...
معلممون هم یه لبخند مصنوعی زدو شروع کردن به دست زدن و گفت آفرین! حالا اجازه می فرمایین تدریسم رو ادامه بدم؟؟؟ X-( :-L
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

یک روز داشتم می رفتم کلاس گروه قبلی ما دخترا بودن دیدم از دست یکیشون یک 5 تومانی افتاد گفتم احتمالا این می خواد با من دوست شه که این کارو جلوم انجام داده رفتم پولو بهش دادم خودمم معرفی کردم بعد اون جلوی دوستام منو ضایع کرد بدجور
یه بارم شدته بود تو کلاس ریاضی 36 تقسیم بر 13 رو نوشتم 3
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

داشتم با یه دختره چت میکردم.بعد این هی میگفت تو دختری؟قسم بخور و این حرفا!!...
من هم هر بار میگفتم آره.مشکلی داری؟!
آخرشم برگشته میگه =تو پسری.بای!!
من= :-L
ینی.............
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

میدونین آدم کی ضایع میشه اصولا؟

مثلا 6 ساعت شروع به تعریف کردن یه خاطره خنده دار برای دوستت میکنی تو یاهو

بعد ته همه جمله هات =)) =)) =)) میذاری

بعد که تو 15 خط همشو گفتی

دوستت جواب همشو با یه اسمایلی میده : :|

به قول دوستان : اصَن یه وضعی!
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

دیشب سرشام داداشم یه هو کلشو اورد تو صورتم که بترسم بد نترسیدم
باحالت تمسخر خندیدم هه هه هه هه هه :P
همین که داشتم میخندیم مشتشو اورد جلو ترسیدم
حالا اون هه هه هه ههه هه ه...
خیلی پررو ه ولی خب خندیدیم ;D
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

تو خونه بودیم ، بابام اومد. وقتی خستگیشو گرفت اومد کنار من نشست تا کشتی صادقو نگا کنیم . بعد از بازی من شروع کردم که یه جک براش بگم تا وسطش که تعریف کردم بابام پا شد بدون هیچ معذرت خواهی رفت .
منم :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ :-[ یعنی موندم چی کار کنم .
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

تو فراز هشتادم دعاى جوشن كبير هست :اى جوش دهنده ى استخوانان شكسته،....(به جون خودم هس)
بعد من معنى شو كه خوندم مامانم پشت سرم رو كاناپه خواب بود(كه تازگيا دچار حادثه ى شكستگيم شده)بعد منم جيغ كشيدم اين جمله هرو
بعد مامانم از خواب پريد يه لبخند مليح زد منم كه واسم اون لب خنده از ١٠٠فوش بد تر بود :-[...
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

راهنمایی که بودیم ، رفتیم کتاب خونه با دبیرمون ، می خواست رو دیتا بهمون چیزی نشون بده ، ولی هر چه تلاش کردیم کامپیوتر روشن نمی شد. یه پسری تو مدرسمون بود که مهندس کامپیوتر بود برا همین جور کارا ، رفتیم اوردیمش تا ببینه کامپیوتر چه مرگشه . یکم واستاد بر و بر به کامپیوتر زل زد ، بعد رفت دوشاخه کامپیوتر رو از رو زمین برداشت زد به پریز......... =)) =)) =)) =))
نمی دونین چه ضایع بازیی شد....
---------------------------------------------------------------
چند وقت پیش ، از مدرسه وامدم خونه ، مامانم بیرون بود ، منم کلید نداشتم ، پسر همسایمون رفت پیچگوشتی انبردست اورد که در رو برام باز کنه ، بنده خدا کلی تلاش کرد ، همش ازم می پرسید : مطمئنی که در قفل نیست؟؟؟؟
منم با اطمینان بهش جواب می دادم: اره بابا ، مامانم عادت نداره در رو قفل کنه........
این بد بخت نیم ساعت داشت مثه چی زور می زد ، عرقش در اومده بود....... وقتی مامانم اومد فهمیدیم در قفل بوده......
من... :-" :-" :-"
پسر همسایمون... :-w :-w :-w
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

من کلهم زیاد نمی تونم با پسرا راحت باشم اخه اصلا تو فامیلامون پسرم نیست تا طرز برخورد باهاشونو بدونم به خاطر همین وقتی میان سمتم از زور اضطراب کاذب صداشونو درست نمی شنوم یه روز از کلاس نقاشی می رفتم خونه تابلومم که استادم قاب کرده بود دستم بود یه پسره اومد سمتم اول گفت کلاس قاشی میرید منم گفتم اره و قدممو تندتر کردم حالا مگه ول کن بود بازم اومد یه سوال دیگه پرسید منم فکر کردم می گه می خواید برسونمتون سرع گفتم نه مرسی حالا داشتم می دوییدم دوباره پرسید چی نه! من گفتم کلاس برای مردا هم داره منم دیدم چه ضایع شدم سریع گفتم نه نداره دیگه سریع پیچیدم سمت یه فرعی
حیلی سیرسش بود :-L :-L
 
پاسخ : تا حالا ضایع شدین؟

همین دو شب قبل بود...
من از اخرین شب نشینی که اومده بودم خیلی گذشته بود و واسه بعدیش برنامه ریخته بودم...
بعد همش فکر میکردم شب نشینی شب جمعه س...

بامداد روز پنج شنبه اومدم. دیدم خیلیا تو حرف بزن نوشتن: " شب نشینی خوبی بود ولی حیف که تموم شد"
انقد ضایع شدم که نگو!
 
Back
بالا