• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خوردن سر کلاس

P
ما تو کلاس استعداد خاصی تو خوردن قایمکی داریم بدون پنهان شدن:D یکی از بچه ها از اونایی هست که همیشه در تمامی حالات دهنش کار می کنه و می ریزه تو حلقش ولی یه گرم روش نمیاد معلم چقدرم تیزبین باشه اون سره کلاس میزنه به بدنO_o:eek:
من و دوستم علاقه ی خاصی داریم سره کلاس تفکر گرسنه بشیم :))بعدم ی چی درمیاریم می خوریم <o>
فقط سره کلاس شیمی هیچ اتفاقی نمیوفته علاوه بر تیزبینی خفن لب خوانیم بلده پدرمونو در میاره :|
چ تفاهمیی
 
سر زنگ فیزیک بود داشتم کیک میخوردم یهو معلم گف ابراهیمی اعضای گروهت کی بودن من سرخ شدم بچع ها همه مرده بودن از خنده ی بار دیگه گف ابراهیمی کجایی سرمو گرفتم بالا همونموقع قورت دادمش اعضای گروهو گفتم یهو با خنده گف نوش جونت باشه
دیگع میدونم کاری نداره سر زنگاش همیشه دهنم پره
 
خب ما سرکلاس تقریبا همیشه یه چیزی میخوردیم از قبیل میوه ،پفیلا ، تخمه و خب هیچوقت تک خوری نمیکردیم چون شدیدا به جمله تک خوری =سگ خوری اعتقاد داشتیم :Dیه دوره صبا پنیر و نون بربری میخریدمو زمانی ک معلما مشغول درس بودن لقمه میگرفیم حتی وقتایی که یکی از بچه های اکیپ میرفت چند صندلی جلوتر مینشست واسش لقمه میگرفتیمواز صندلی اخر دست به دست میکردیم تا بهش برسه اکثرا لو نمیرفتیم
یه بار که سرکلاس زبان داشتیم یواشکی چیپس میخوردیم معلممون به @*Mahsa* گفت مهسا جان چه خبر از خواهرت حالش خوبه؟
مهساهم که حواسش نبود شروع کرد به تعریف کرد از خواهرش اخرهرجمله هم خیلی ریلکس یه چیپس میزاشت دهنش میخورد بعد ادامه میداد:)) هرچی چشم ابرو میومدیم براش کلا تو باغ نبود
یه بارم سرکلاس زمین معلممون چند مین استراحت داد ماهم درحالی که مشغول حرف زدن بودیم شروع کردیم به خوردن لواشک که معلممون مچمونو گرفت خیلی صحنه داغونی بود فک کن چهار نفری درحالی که هرکدوم لواشک به دهن خیره شدیم به معلم اونم به این صورت:eek: حالا این وسط ریحانه @*Reihan* به شدت درگیره با بازکردن پلاستیک لواشکش:))=))
 
اصلا اسم تاپیکو دیدم همزمان یاد دو تا خاطره جالب تو دو مقطع تحصیلی متفاوت افتادم
یکیش مال راهنماییه
از اول تا سوم راهنمایی معلم ادبیاتمون یه نفر بود
بعد بنده خدا سنش خیلی بالا بود
قشنگ دوباری بازنشسته شده بود : ))
خلاصه ما یه رفیق داشتیم این همیشه کیفش پر از لقمه های جذاب از غذاهای جنوبی بود
هیچی، کار ما شده بود یواشکی لقمه خوردن سر کلاس (الان وقتش نبود این خاطره رو تعریف کنم چون از گشنگی بیدارم اصن : )) )
لامصب خیلی خوب بودن لقمه هاش
غذاهای پر گوشت و پر ادویه اصن یه وضعی
بعد حالا شاید فکر کنید میرفتیم زیر میز میخوردیم ولی سخت در اشتباهید
مثلا برمیگشتیم از پشت سری یه چیز بگیریم تو اون حالت میخوردیم : )))
خلاصه یه بار معلمه به رفیق ما گفت برگرد ببینمت
با لپای باد کرده ی پر غذا برگشت و خلاصه یارو داغ کرد : ))
هیچی رفت بیرون بقیشو اونجا خورد : ))
این یه خاطره یکی دیگش مال دبیرستان
زبان فارسی از اول تا سوم معلمش یه نفر بود باز
آقا این بشر یه اپسیلون توانایی مدیریت کلاس نداشت
یعنی سر کلاسش خوردن چیپس و ماست موسیرم گزارش شده : ))
فقط مونده بچه ها جوجه بیارن کباب کنن
همین
 
آره خیلی
مثلا مداد می نداختم زیر میز ، بعد با نارنگیم توی دستم ، به بهانه ی اینکه مداد رو برم از زیر میز بیارم می رفتم اون پایین سریع نارنگیم رو هم می ذاشتم تو دهنم : | یا مثلا مقنعم رو می کشیدم جلو از زیر مقنعه یه چیزی می ذاشتم دهنم بعد طبق عادت مقنعه رو با دستم می گرفتم جلو دهنم تا معلوم نشه : / البته من و دوستام میز آخر می شینیم هم هوای هم رو داریم هم اگه معلم سرپا نباشه ، نیازی به فسفر سوزوندن نیست و می تونیم خیلی راحت اگه گشنمون باشه یه چیزی بخوریم
یه دوستی هم دارم ، اندازه ی نی قلیونه ولی من هر وقت که به این بشر تو کلاس نگاه می کنم یه لقمه یا کیک گنده گذاشته گوشه ی لپش عین شتر می خوره : | اصن به طور علنی و غیر مستقیم داره به معلم ها می گه ،نه درست نه خودت به مدادمم نیستید : /
 
یه بسته پاستیل ناقابل گرفتم زنگ فیزیک بیکار نباشم. :-"

نه صدا داره،نه بو. :-"
مارشمالو بهتره چون هم زود تر خورده میشه هم اگه درحال پاستیل خوردن باشی و معلم ازت یه سوال بپرسه خیلی بد میشه
اما مارشمالو رو میتونی یه کاریش بکنی
 
منم سر کلاس هندسه تحلیلی معلممون خیلی بد بود
منم آجیل می خوردم سر کلاسش:)):))
 
یادش بخیر زنگ تاریخ تخمه میاوردیم میخوردیم:)):))
 
در کارنامه درخشان دبیرستانمون خوردن آبدوغ سرکلاس هندسه ذکرشد :))
 
ته کلاس دهنم رو اندازه خر باز کرده بودم داشتم ساندویچ می خوردم دیدم یه دست گرمی رو شونمه برگشتم دیدم معلم شیمیه میگه یه گازم به من بده هیچی دیگه مرتیکه نصف ساندویچ و کند برد
 
منو و ع و م تنها ردیف آخر مینشستیم هر چی دم دستمون میومد میکردیم تو دهنمون یه بار سر کلاس ریاضی از اون پرتقالایی که بوش دو فرسخ میره داشتیم میخوردیم یکی از ردیف اول داد زدی :ای اونایی که دارن پرتقال میخورن کوفتتون شه به مام بدین :)) [-| :-"[-|
 
ته کلاس دهنم رو اندازه خر باز کرده بودم داشتم ساندویچ می خوردم دیدم یه دست گرمی رو شونمه برگشتم دیدم معلم شیمیه میگه یه گازم به من بده هیچی دیگه مرتیکه نصف ساندویچ و کند برد
دقیقا منم سر کلاس شیمی داشتم پیتزا میخوردم دیدم بالا سرمه
 
آره خیلی
مثلا مداد می نداختم زیر میز ، بعد با نارنگیم توی دستم ، به بهانه ی اینکه مداد رو برم از زیر میز بیارم می رفتم اون پایین سریع نارنگیم رو هم می ذاشتم تو دهنم : | یا مثلا مقنعم رو می کشیدم جلو از زیر مقنعه یه چیزی می ذاشتم دهنم بعد طبق عادت مقنعه رو با دستم می گرفتم جلو دهنم تا معلوم نشه : / البته من و دوستام میز آخر می شینیم هم هوای هم رو داریم هم اگه معلم سرپا نباشه ، نیازی به فسفر سوزوندن نیست و می تونیم خیلی راحت اگه گشنمون باشه یه چیزی بخوریم
یه دوستی هم دارم ، اندازه ی نی قلیونه ولی من هر وقت که به این بشر تو کلاس نگاه می کنم یه لقمه یا کیک گنده گذاشته گوشه ی لپش عین شتر می خوره : | اصن به طور علنی و غیر مستقیم داره به معلم ها می گه ،نه درست نه خودت به مدادمم نیستید : /
دقیقا :))
منم مداد مینداختم زمین یا مقنعه مو میکشیدم جلو یا برمیگشتم با پشت سری حرف میزدم یا سرمو میکردم تو کیفم
(ردیف 1 و 2 کلاس :| )
 
سر کلاس ریاضی داشتم پفک میخوردم معلم اومد یکی زد تو صورتم پفکمم ورداشت برد زنگ اخر دیدم تو ماشینش داره مث ..... پفک من رو می خوره.....کوفتت بشه پ.ر.خ.ن.
 
آخرین ویرایش:
سر کلاس زیست آبمیوه میخوردم از نوع آلبالوییی که گلو رو میسوزونه روبه روییم طی یک عملیات انتحاری انگشتش تو میله صندلیش گیر کرد=))=))
آبمیوه پرید تو گلوم سرفه میکردم و میخندیدم:)):))
دبیر بی جنبه 3 جلسه نذاشت برم سر کلاسش:|:D
 
تو مدرسه ما سفارش غذا کلا در هر حالتی ممنوع عه
پارسال یادش بخیر با بچه ها زنگ زدیم و حدود10تا پیتزا و کلی ساندویچ گرفتیم
زنگ اخر بود و ما اون زنگ فک کنم رسانه ای چیزی داشتیم
(بماند که تو دستشویی سفارش دادیم و با جاسازی تو کاپشنامون اوردیم تو غذاهارو:)):)))
برناممون این بود که طی زنگ تفریح اخر که نیم ساعته بود بخوریم تموم شه :)))
غذاهارو دیر اوردن و ما بلافاصله شرو کردیم به خوردن
مشغول بودیم که در باز شد وگل اومد:-/
بنده خدا یا نگا به دهنای پرما کرد یه نگا به قیافه هامون اندکی خندید و گفت بخورید راحت باشید.8->:D
ما هم از هر تیکه غذا بدیشان دادیم تا طاعنان مجال وقیعت نیابند :))
 
آقا من خودم معلمم
به نظرم هییییچ اشکالی نداره کسی چیزی بخوره سر کلاس
ولی این حرکت که مثلا معلم داره درس میده دربیاری با دوستات چیپس و پفک بخوری و تخمه بشکنی،مثل هر حرکت مشابه دیگه رو مخم میره
وگرنه اتفاقا خوردن بهتر از گرسنه به درس گوش دادنه
 
ما یه بار زیر نیمکت یه پفیلای بزرگو سر زنگ قرآن خوردیم .معلممونم پیره و اون روز عینکشو جا گذاشته بود. معلممونم همینطور میخوند ، ما می خوردیم . دهنمون پر شده بود و اون یهو صدا کرد آقای ایکس(اشاره به بفل دستیم)بخون ببینم . و کل کلاس صلوات فرستادن تا دوستم قورت بده و دهنش خالی شه:)):))
کلاس متحدی بودیم . حیف...
 
Back
بالا