خوردن سر کلاس

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mamareza
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

یه معلم پیر داشتیم در حد لالیگا بد اخلاق بود
منم نشستم ردیف اول و خیار خوردم!!!!!!!!!دوستامم عقب داشتن بیسکویت میخوردن .
خلاصه بوی خیار و اینا قاطی شده بود
معلمم گیج شده بود خر کیو بگیره
خیارمم که تموم شد تهش رو به صورت ضربتی قل دادم از زیر در رفت بیرون!!!!!!!!!!!!!!!!!
الانم که تخصصم شده نشخوار ادامس سر کلاس بیوشیمی =))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

4 شنبه تو کلاس جاتون خالی پرتقال پوست کندیم(4 نفر)...میخواستیم شروع کنیم به خوردن که معلمه گفت چه پوی پرتقالی میاد.... .
ما هم که قیافه هامون اینجوری :-" :-"

بعدد معلمه گفت خوب پرتقال میخورید به ما هم بدین دیگه... .

ما هم از خدا خواسته تعارف زدیم بهش... .

اونم کم نیوورد گرفت خورد... .
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

ما همش ناهارامونو سر زنگ ادبيات ميخورديم وقتى داشت درس ميداد، بعضى وقتام ميگفتيم خانوم حالا ما رو دعوا ميكنين ما هم بهتون خوراكى نميديم!
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

آقا ما سر کلاس ها کلا خیلی می خوریم
یه بار که نه یه دو سه باری کلی نارنگی از این کوچولو ها بردم مدرسه(منظورم از کلی 12 تاست به قول بچه ها یخچال رو ریختم تو کیفم)
بعد سر زنگ فیزیک دیدم حوصلم سر رفته
از اون جا که تو مرام ما تک خوری نیست
از این ور کلاس واسه اون ور کلاس پرت می کردیم
معلمه هم که شوت از اون جایی که همه قضیه رو می دونستن کسی چیزی از بو و این حرفا نگفت

ولی بعد از دو دفعه معدم مشکلات پیدا کرد خییییییییییییلی ترش بود ;D
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

ما هممون قرار می ذاریم که سر زنگ ریاضی سیب بخوریم یا اینکه آجیل از میز اول بدیم بیاد تا میز آخر کلاسمون.....به خاطر این تو زنگ ریاضی که معلم خیلی شطون بلاست و دوست داریم مگسیش کنیم!!!! :)) :))
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

چند روز پیش میخواستم نارگیا در بیارم که بین بچه ها پخش کنم... .

تا اولیش رو اوردم بیرون دیدم معلمه داه یه جوری نگام میکنه...بعد که دقت کردم فهمیدم نگاهش به دستم زیر میزه...بعد فهمیدم کاملا نارنگیه تو زاویه دیدشه... .

گفت اصلا کار خوبی نمیکنی...حتی فکر انجام این کار هم خوب نیس...بعد خیلی محترمانه نارنگی رو برگردوندم تو کیفم... .

اینم یه خاطره از نخوردن سر کلاس... (بقیش که همش میخوریم)
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

چن روز پيش سر زنگ فيزيك كه معلمش خيلى جديه داشتم در ملأ عام نارنگى ميخوردم و تو بحثا هم شركت ميكردم! آخرى ديگه صبرش تموم شد گفت ميخواى برى بيرون راحت باشى؟! منم گفتم نه خانوم راحتم، هنوز داشتم ميخوردم ديدم داره با تعجب نگام ميكنه، گفتم خانوم دلتون مياد حيف بشن؟! به درك اصلا نميخورمشون خراب بشن!!
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

جاتون خالی جغرافی گفت یه ربع بخونین بپرسم ! ;D
پیتزا اوردیم بیرون پخش کردیم تو این یه ربع کلش داشتیم کوفت میکردیم! ;)) بعد گفت پاشین از همون ته (یعنی از من) پاشه بپرسم! X_X
من : وا خانوم ساعتون بد کار میکنه! :-" الان تازه 5 دقیقه گذشته! ^#^ !
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

سر کلاس دینی ، دارم نون پنیر میخورم سر کلاس...دهنم پره ، معلم چشم تو چشمم نگاه میکنه ، من یک لبخند احمقانه میزنم و لقمه ی تو دهنم رو میجوم. معلم هم چنان داره نگاهم میکنه ، که من گاز بعدیو به ساندویچم میزنم . و معلم :| نگاه میکنه و به درسش ادامه میده! :دی

دبیر هندسه : خوشدامن اینم بیا خودت حل کن...
من : وایسین خانوم الان آبمیوم تموم میشه بعد میام .
باشه.
دبیر: تموم شد؟!
من : در حالیکه چیپش فلفلی تو دهنمه : چرا چرا اومدم :دی
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

یادمه یه روز داشتم یواشکی سر کلاس چیزی میخوردم که یهو معلم اسممو واسه درس جواب دادن صدا زد منم مجبور سدم با همون خوراکی های توی دهنم درس جواب بدم که دبیر فهمید و کلی دعوام کرد و بچه ها حسابی خندیدن :-[
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

من يه بار سركلاس داشتم چيزي مي خوردم دبيرهم منو صدا زد ازم درس پرسيد منم بادهن پر جواب دادم ولي هيچ كس متوجه نشد :P مايييم ديگه ;)
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

هر زنگ از همه ی کلاس سوال میشه که خوراکی دارن یا نه :-" ( مهسا! کیک یزدی داری ؟ الهه ! آب بده ! سارا ! ساندویچ ! نیلوفرینا ! هر کوفتی ! :-")

یه بار اول سال بود . فیزیک ، اول مبحث انرژی ، انرژی مواد غذایی . معلمه داشت درس میداد ، ما لیگِ گل یا پوچ داشتیم + همزمان داشتیم میلمبوندیم :-" دو سه نوع کیک بود ، نارنگیای مهسا.ق ، بیسکوییت مهسا و ... بعد اصلنم به روی خودمون نمی آوردیم که اینجا کلاسه و اینا :-"
یکم گذشت ، دیدیم از زیرزیرکی خوردن خسته شدیم . آوردیم روی میز خوراکیا رو . بعد همینطوری بلند بلند سر کلاس میگفتیم : آیناز اون تردو بفرس این ور ! مهسا من بازم نارنگی میخوام و ... :-" معلمه ـم اومد ازین کار ما استفاده مفید کنه ، گف انرژی این مواد خوراکیتونُ ببینین چنده ! بعد دیگه ما با دهنِ پر تو کلاس راه میرفتیم : نیوشا اون کیکت کالریش خیلی کم بود بازم بیار ! اوی نگین ازین ساندیسا نخر کالریش زیاده ! و ...
;D
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

این معلم تاریخ ما خعلی خوبه :-" 8-^
اونروز شیرکاکائو گذاشته بودم رو میزم هـی نگاش میکردم هی میگفتم شیرکاکائـــو شیرکاکائــــو 8-^
بعد اینم دلش سوخت گف میخوای بخور ;;)
بعد منم گفتم نه تموم شده :-" اینو شما هواستون نبود خوردم ;;)
بعد گفتم چُسفیل بخورم ؟ ;;)
بعد این گف هرچی میخواین بخورین ;;)
اقا کلاس شد مهمونی ، این از اینور میگف نارنگی بخور ، اون میگف کیک مُخوام ، این یکی ابمیوه میخورد ، اصن یه وضی 8-^
+
همه بچه آ روزی 3-4 تا نارنگی می بریم مدرسه بعد سر زنگای مختلف نارنگیارُ میخوریم پوساشو میزاریم وسط درس برا هم دیگه پرت میدیم 8-^
بعد یه بار یکی از بچه آ داشت انشا میخوند بعد یکی از بچه آ نارنگیشو که خورد پوسشو پرت کرد برا اون که داشت انشا میخوند ، بعد این یهو به جای که بره اینور رف اونور خورد تو سر معلم X_X
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

معلم زبان ما كه ميگه سر كلاس راحت باشين هر چي ميخواين بخورين
هميشه هم 15 دقيقه آخر ازش free time ميگيريم
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

ما پارسال سر کلاس ریاضیمون کلا خوردن آزاد بود همیشه در حال خوردن بودیم...

این جلویی ما خعلی با حال بود میومد یه چیزی بخوره من و حانی(بقل دستیمان بود) کچلش میکردیم که مریم تو خجالت نمیکشی تعارف نمیکنی! ;D

بنده خدا دیگه از اون به بعد هر چی میخواس بخوره تعارف میکرد...اعم از چیپس و شکلات و آجیل و اینا... ;D

میز دوم بودیم...معلممون یهو برگشت گفت دیگه گفتم بخورین ولی نه چیپس و اینا...گفتم اگه خیلی گرسنتون بود یه چیز کوچولویی بخورید...الان چیپس واسه برطرف کردن گرسنگیه؟! :-w

حالا خودتون میخورین بخورین ولی نه اینکه دیگه تعارف کنین....به خدا کلاس ریاضیه ها!! :))

و امسال همون معلمه معلم هندسمونه...اون روز با دهن پر برگشتیم بهش میگیم خوردن آزاده؟! :-"

گف: به هیچ وجه! X-(

;D
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

ما امسال سر كلاس ادبيات خيلي مي خوريم!
من امسال رفتم آخر كلاس ديگه مشكلي ندارم!
يه بار داشتم لواشك و جوهر ليمو مي خوردم؛ خيلي زياد خوردم، فشارم اومده بود پايين. همه فهميدن من يه چيزي خوردم كه حالم بد شده!
ولي در بقيه ي موارد ياد گرفتم طوري بخورم كه كسي نفهمه! ;D
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

يادش بخير ما دوم راهنمايي بوديم ، معلم زبانمون عالي بود . بعد يه بار خواستيم بپيچونيم کلاسشو ، گفتيم چه کنيم ؟ تهش ديديم يکي از بچه ها ترشي داره :))) تا خرخره ، در حد مرگ ترشي خورديم . بعد رفتيم به معلمه گفتيم خانوم از قيافه و صدامون معلومه فشارمون افتاده پايين؟ :)))
بدبخ گف آره آره ، برين بيرون اصن !
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

به نقل از Mr.Mamareza :
از تجرببیاتتون در مورد خوردن تغزیه میوه و ... سر کلاس بگین(بدون اجازه معلم)
ما که کارمون خوردن سر کلاسه،منتها یه دفعه یکی از معلمامون دید،گفت نوش جان فقط برای منم نگه دار!!!! :o
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

دوم راهنمایی بودیم که یهو دیدیم یکی از بچه ها مثه فشنگ از کلاس زد بیرون!وقتی برگشت فهمیدیم داشت دولپی ساندویچ و پپسی میزد ناکس!!!!نمیدونم چه جوری خورده بود که پریده بود تو گلوش و داشت خفه میشد! :-"
میز اول مینشست تازه =D>
 
پاسخ : خوردن سر کلاس... .

وای واقعا لذتی که تو خوردن سر کلاس به آدم دست میده هیچ جا دیگه نیست ;))
اصن خوراکیا یه مزه ی دیگن انگار 10 برابر خوشمزه تر شدن >)
اون ته کلاسم میشینم معلم هیچ دیدی نداره جاتون خالی :-"
 
Back
بالا