معمای شر!

  • شروع کننده موضوع
  • #1

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
شر یه نظریه داره که اینجا مینویسمش! امیدوارم روش فکر کنیم و به نتیجه ای برسیم!
آیا شما واقعا به خدا اعتقاد دارید؟ اگر اعتقاد دارید و تحمل پرسش جدی در اعتقادات خود را ندارید شاید بهتر باشد این نوشته را نخوانید چون ممکن است برایتان خطرناک باشد. اگر دارید که بسم الله.

در همه این سالها به ما گفته اند خدایی هست عادل و عالم که همه چیز نظارت می کند، اگر اینگونه خدایی هست پس این همه مصیبت و بدبختی برای چیست؟ آیا خدا پیکرهای نحیف گرسنگان آفریقا را نمی بیند؟ آیا خدا ظلم حاکمان مستبد را بر مردمان بی پناه نمی بیند؟ خدایی که جلوی زلزله ای که جان هزارن بیگناه را می گیرد نمی تواند بگیرد هم ارزش پرستیدن دارد؟ اینها سوالاتی است که می تواند در برابر هر دینداری قرار بگیرد.

شما را نمی دانم اما اگر در فلسفه بخواهند خدایی را ثابت کنند باید موجودی باشد کامل، که هیچ نقصی ندارد، چون خدا باید تنها علتی باشد که خود معلول علت دیگری نیست و این امکان ندارد مگر آنکه بپذیریم خدا کمال مطلق است که به هیچ عنوان نقص و نیازی ندارد لذا علتی هم نمی خواهد، فعلا همین مقدار از من قبول کنید که اگر ذره ای نقص و ناتوانی در وجود خداوند رخنه کند دیگر خدا نخواهد بود و خود نیازمند آفریننده می باشد، بنابراین فلسفه اگر بتواند خدایی اثبات کند موجودی است کامل، از آن سو می دانیم که غالب متدینان هم خدایشان با همه تفاوتهایی که با خدای فلاسفه دارد در این نکته با آنها اشتراک دارند که خدا موجودی است کامل، مثلا عالم مطلق است، توانای مطلق است و ...

حالا معمای شر اینگونه است، مصیبت و بلا و بی عدالتی در جهان وجود دارد، آیا خدا می داند در جهان بلا و مصیبت وجود دارد؟ اگر بگویید نمی داند پس باید بپذیرید که خداوند جهل دارد و عالم مطلق نیست، پس کامل نیست و دیگر از خداوندی می افتد، اگر بگویید می داند، حالا سوال بعدی پیش می آید که اگر می داند آیا می تواند جلویش را بگیرید یا نه؟ اگر بگویید نمی تواند پس خداوند قدرت کافی ندارد پس باز هم ناقص است و کامل نیست و خدایی که کامل نباشد دیگر خدا نیست.

اگر بگویید می تواند جلوی بی عدالتی را بگیرد پس اگر نگرفته حتما به آن رضایت داشته وگرنه اگر می خواسته می توانسته است، پس به مصیبت و بلا خداوند رضایت دارد و این یعنی رضایت به ظلم و بی عدالتی و این یعنی خداوند عادل نیست و خدایی که عادل نباشد هم باز کامل نخواهد بود. بنابراین وجود شر و بی عدالتی در جهان یعنی خدایی وجود ندارد. به همین سادگی

اگر شما به خدا اعتقاد دارید چه پاسخی می توانید به این شبهه بدهید. این معما که به معمای شر مشهور است بسیاری از فلاسفه شرق و غرب را درگیر کرده است و خر بسیاری در گل آن مانده است. تا جایی که نیچه فیلسوف شهیر آلمانی فریاد برآورد: خدا مرده است.
به هر حال این معما در فلسفه جدید غرب راه حل درخوری پیدا نکرده است و اصولا فلاسفه غربی دوره مدرن و پس از آن غالبا در مواجهه با آن به جای حل معما ترجیح داده اند دیدگاه خود را درباره خدا یا صفات او اصلاح کنند.
 
  • لایک
امتیازات: elsa

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

به نقل از janus :
شر یه نظریه داره که اینجا مینویسمش! امیدوارم روش فکر کنیم و به نتیجه ای برسیم!
آیا شما واقعا به خدا اعتقاد دارید؟ اگر اعتقاد دارید و تحمل پرسش جدی در اعتقادات خود را ندارید شاید بهتر باشد این نوشته را نخوانید چون ممکن است برایتان خطرناک باشد. اگر دارید که بسم الله.

در همه این سالها به ما گفته اند خدایی هست عادل و عالم که همه چیز نظارت می کند، اگر اینگونه خدایی هست پس این همه مصیبت و بدبختی برای چیست؟ آیا خدا پیکرهای نحیف گرسنگان آفریقا را نمی بیند؟ آیا خدا ظلم حاکمان مستبد را بر مردمان بی پناه نمی بیند؟ خدایی که جلوی زلزله ای که جان هزارن بیگناه را می گیرد نمی تواند بگیرد هم ارزش پرستیدن دارد؟ اینها سوالاتی است که می تواند در برابر هر دینداری قرار بگیرد.

شما را نمی دانم اما اگر در فلسفه بخواهند خدایی را ثابت کنند باید موجودی باشد کامل، که هیچ نقصی ندارد، چون خدا باید تنها علتی باشد که خود معلول علت دیگری نیست و این امکان ندارد مگر آنکه بپذیریم خدا کمال مطلق است که به هیچ عنوان نقص و نیازی ندارد لذا علتی هم نمی خواهد، فعلا همین مقدار از من قبول کنید که اگر ذره ای نقص و ناتوانی در وجود خداوند رخنه کند دیگر خدا نخواهد بود و خود نیازمند آفریننده می باشد، بنابراین فلسفه اگر بتواند خدایی اثبات کند موجودی است کامل، از آن سو می دانیم که غالب متدینان هم خدایشان با همه تفاوتهایی که با خدای فلاسفه دارد در این نکته با آنها اشتراک دارند که خدا موجودی است کامل، مثلا عالم مطلق است، توانای مطلق است و ...

حالا معمای شر اینگونه است، مصیبت و بلا و بی عدالتی در جهان وجود دارد، آیا خدا می داند در جهان بلا و مصیبت وجود دارد؟ اگر بگویید نمی داند پس باید بپذیرید که خداوند جهل دارد و عالم مطلق نیست، پس کامل نیست و دیگر از خداوندی می افتد، اگر بگویید می داند، حالا سوال بعدی پیش می آید که اگر می داند آیا می تواند جلویش را بگیرید یا نه؟ اگر بگویید نمی تواند پس خداوند قدرت کافی ندارد پس باز هم ناقص است و کامل نیست و خدایی که کامل نباشد دیگر خدا نیست.

اگر بگویید می تواند جلوی بی عدالتی را بگیرد پس اگر نگرفته حتما به آن رضایت داشته وگرنه اگر می خواسته می توانسته است، پس به مصیبت و بلا خداوند رضایت دارد و این یعنی رضایت به ظلم و بی عدالتی و این یعنی خداوند عادل نیست و خدایی که عادل نباشد هم باز کامل نخواهد بود. بنابراین وجود شر و بی عدالتی در جهان یعنی خدایی وجود ندارد. به همین سادگی

اگر شما به خدا اعتقاد دارید چه پاسخی می توانید به این شبهه بدهید. این معما که به معمای شر مشهور است بسیاری از فلاسفه شرق و غرب را درگیر کرده است و خر بسیاری در گل آن مانده است. تا جایی که نیچه فیلسوف شهیر آلمانی فریاد برآورد: خدا مرده است.
به هر حال این معما در فلسفه جدید غرب راه حل درخوری پیدا نکرده است و اصولا فلاسفه غربی دوره مدرن و پس از آن غالبا در مواجهه با آن به جای حل معما ترجیح داده اند دیدگاه خود را درباره خدا یا صفات او اصلاح کنند.
عزیز من نیچه به این خاطر نگفت خدا مرده است...او هیچ گاه به معنای واقعی خدا را نپذیرفت...معتقد بود اصلا خدا زاییده ی تخیل ماست(ببخش ولی من عاشق نیچه ام و نمیتونم وصله ی ناجور بهش بچسبونم!)
در مورد حرفت...من ایمانم به خدا انقدر قوی نیست که به خاطرش وارد بحث بشوم...
اما بازم میگم بچه ها...اینا منطقه نه فلسفه...گله ی منم از همین بود که حرف فلسفی نیچه رو تو منطقت اوردی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : معمای شر!

به نقل از prabd.chess :
عزیز من نیچه به این خاطر نگفت خدا مرده است...او هیچ گاه به معنای واقعی خدا را نپذیرفت...معتقد بود اصلا خدا زاییده ی تخیل ماست(ببخش ولی من عاشق نیچه ام و نمیتونم وصله ی ناجور بهش بچسبونم!)
در مورد حرفت...من ایمانم به خدا انقدر قوی نیست که به خاطرش وارد بحث بشوم...
اما بازم میگم بچه ها...اینا منطقه نه فلسفه...گله ی منم از همین بود که حرف فلسفی نیچه رو تو منطقت اوردی

من راجع به نیچه اطلاعات زیادی ندارم! شرمنده برادر!!
اینا فلسفه است! ما دو نوع فلسفه داریم! فلسفه منطقی و فلسفه سفسطی!
همین فلسفه است که میگه خدا برای وجود داشتن باید کامل باشه!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : معمای شر!

این مساله می تواند به تصور دو قدرت به موازات هم در جهان هم منجر شود، قدرت خیر و قدرت شر، مظهر یکی خداوند و مظهر دیگری شیطان، از اینجاست که قائلین به این نظریه می توانند استدلال کنند که اگر خدا پرستی داریم می توانیم شیطان پرستی هم داشته باشیم، شاید باور نکنید اما امروز شیطان پرستی در ایران هم نفوذ پیدا کرده است، یک خاطره بگویم، آخرین سفرم به ایران حدود دو سال پیش بود، در شهری که در آن بزرگ شده ام یعنی قائمشهر در شمال کشور در رستورانی نشسته بودم، در میز بغل من چهار جوان بودند که یکی گردنبندی با نشان شیطان پرستان در گردن داشت و یکی از آنها برای بقیه تبلیغ شیطان پرستی می کرد و از تاریخچه این جریان می گفت و به اصطلاح پرزنت می کرد، اگر در شهری چون قائمشهر می توان نمادها و ردپاهای شیطان پرستی را دید حتما در شهرهای بزرگ و مدرن تری چون تهران وضع بسیار وخیم تر است. عجیب است مردمی که خود وارث عظیمترین گنجینه از حکمت بشری هستند آنگاه که به شرق نزدیک شوند کمونیست می شوند و آنگاه که به غرب، شیطان پرست!
حال باید دید در برابر این معما فیلسوفان و عرفای مسلمان چه پاسخهایی داده اند.

در پاسخ به این معما ابتدا باید تحلیل فلسفی از آنچه به عنوان شر می خوانیم داشته باشیم، به این جمله دقت کنید: هر چیزی که شر می دانیم یا عدم است یا منشا عدم، یعنی چه؟

یعنی مثلا ما بیماری را شر می دانیم چون نبود سلامتی است، کوری را شر می دانیم چون نبود بینایی است، نه اینکه کوری یک وجودی است مستقل ، بلکه همین که بینایی نباشد می گوییم کوری، یا مثلا مرگ را شر می دانیم چون نبود زندگی است، از آن طرف برخی چیزها چون منشا عدم و نابودی هستند شر می دانیم مثلا ویروس و باکتری را شر می دانیم چون منشا بیماری است، زلزله را شر می دانیم چون منشا مرگ و خرابی است، بنابراین آنچه که شر حقیقی است عدم است و اگر زلزله و ویروس را شر می دانیم به خاطر این است که به عدم منتهی می شوند، در نتیجه شر حقیقی آن عدم است نه خود آنها، یعنی اگر زلزله ای بیاید و کسی آسیب نبیند، چیزی خراب نشود، روالی بهم نریزد در آن صورت کسی به آن شر و مصیبت نمی گوید، پس حالا یک قدم جلوتر رفته ایم به این جا می رسیم که شر حقیقی عدم است، اگر شر حقیقی عدم است نه وجود، لذا آفریدگاری هم ندارد، یعنی چه؟ یعنی قدرتی شر را خلق نکرده، چون خلق کردن همیشه وجود بخشیدن است اما شر عدم است، وجودی ندارد لذا خالقی هم ندارد. بنابراین دوقدرت در موازات هم نداریم یکی خدای خیر و دیگری خدای شر. این تا به اینجا

حالا ممکن است کسی بگوید باشد قبول که دو خدا نداریم، اما به هر حال عاملی که ایجاد کوری کرده است واقعیت دارد و با گفتن اینکه شر امر عدمی است و ریشه در نبودن دارد که نمی توانید وجود شر را منکر شوید، اصلا چرا خدای شما این نبودها را با بودها پر نکرده است؟ این عدم ها را چرا با وجود جایگزین نکرده است؟چرا از اول کاری نکرده که جای کوری را بینایی بگیرد و جای مرگ را زندگی؟

برای پاسخ به این سوال باید یک مقدمه دیگر هم طی کنیم و آن اینکه وجود به ذات خود خیر است و شر همواره نسبی است، یعنی وجودی نداریم که برای خودش شر باشد بلکه همواره در قیاس با وجودات دیگر و نسبت با آنهاست که شر است. اگر مقدمه اول را درست فهمیده باشید، اثبات این گزاره ساده می شود، اگر شر امر عدمی باشد، آنگاه اگر وجودی بخواهد شر مطلق باشد یعنی اینکه باید برای خودش هم شر باشد نتیجه این که خودش، خودش را معدوم کند، و از این با وجود داشتنش در تناقض است و به عبارتی اگر وجودی به ذات شر باشد این یعنی وجود و عدم یکجا جمع شود که می شود اجتماع نقیضین که محال است. بنابراین هیچ وجودی حداقل برای خودش شر نیست بلکه نسبت با وجودات دیگر است که شر است. بنابراین شر و بدی نسبی است، مولانا ببینید چقدر زیبا این مطلب را بیان می کند:

زهر مار مر مار را باشد حیات.......نسبتش با آدمی باشد ممات

پس بد مطلق نباشد در جهان.....بد به نسبت باشد این را هم بدان



یعنی زهرمار برای مار حیات است اما برای انسان کشنده، لذا به همین شکل در همه شرور، می توان نشان داد که شر امری است نسبی، بنابراین شر همیشه در تعارض بین موجودات با هم اتفاق می افتد.

اما قبل اینکه به این سوال برسم که چرا این تعارض وجود دارد همین جا توجه کنید که به دام نسبیت نیفتید و فکر نکنید خوبی و بدی کلا نسبی است، درست است ما گفتیم شر نسبی است و شر مطلق نداریم، اما این به این معنی نیست که خیر مطلق هم نداریم، شر مطلق نداریم چون شر ریشه در عدم دارد اما خیر و خوبی چون ریشه در وجود دارند می توانیم خیر مطلق داشته باشیم.

حالا در ادامه سوال بعدی این است که چرا این تعارض وجود دارد؟ پاسخ این است که خصوصیت عالم ماده تضاد و تعارض است، در عالم ماده همیشه بین موجودات تعارض است چرا؟ چون عالم ماده یعنی عالم موجودات محدود در حال حرکت و حرکت یعنی برخورد و تضاد، در خلا حرکتی نیست، این مطلب خیلی بحث طولانی می طلبد که در حوصله این نوشته نیست اما همینقدر بگویم که به دلایل فلسفی که در مجال این نوشته نیست عالم ماده عالمی است که در آن اثرپذیری وجود دارد. چون عالم ماده عالمی است که در ان کثرت وجود دارد و حرکت، این دو تولید تعارض و برخورد می کنند، اصلا کثرت یعنی تضاد، اگر دو چیز هیچ تفاوت و تضادی با هم نداشته باشند یکی می شوند نه دو چیز، به عبارتی کثرت ریشه در تفاوت و تعارض دارد با یک مثال ساده مطلب را روشن کنم، پوست انسان باید لطیف باشد، از طرفی چاقو باید برنده باشد، یعنی چاقو خوب چاقوی برنده است، اما همین چاقو می تواند روی پوست انسان اثر بگذارد و باعث بریدگی و حتی مرگ شود، یعنی آن برندگی با این لطافت دو چیزند و تعارض دارند. همین مساله تعارض در عالم ریشه مساله تضاد دیالکتیک هگل فیلسوف آلمانی است که یکی از سنگینترین و بحث برانگیزترین نظریات فلسفی در فلسفه غرب است که فلسفه تاریخ مارکسیسم هم از آن متاثر است که بحثی است مجزا.

حالا ممکن است یکی سوال کند چرا از اول خدا به گونه ای عالم را خلق نکرد که این تضاد و تعارض در آن نباشد؟ که این سوال می تواند به دو شکل مطرح شود یکی اینکه چرا خدا عالمی خلق نکرد که در آن تضاد نباشد؟ کثرت نباشد، تاثیرپذیری نباشد؟ پاسخ این است که چه کسی ادعا کرده خدا چنین عالمی خلق نکرده است؟ خدا غیر از عالم ماده، عالم مجردات را خلق کرده که در آن تضادی نیست.در متافیزیک هم این عالم اثبات می شود. پس خدا چنین عالمی خلق کرده است.

اما ممکن است منظور سوال این باشد که چرا اصلا عالم ماده را آفرید؟ آن وقت پاسخ این است که همانطور که گذشت این موجودات برای خودشان به ذات شر نیستند بنابراین قابل موجود شدن بوده اند، بنابراین اگر چیزی قابلیت ایجاد دارد موجود می شود، چرا که فیض خداوند نامتناهی است، اگر فیض خداوند نامتناهی باشد منطقا نمی تواند وجودی که قابلیت ایجاد دارد را ایجاد نکند. ( نامتناهی بودن فیض خدا هم از همان تعریف خدای کامل نتیجه می شود) و ثانیا می توان اثبات کرد که همه این موجودات که به عنوان شر شناخته می شوند در نظام کلی عالم خیرها و برکاتی دارند که اگر ایجاد نمی شدند آن خیرها و برکاتی که لازمه وجود آنهاست ایجاد نمی شد، مثلا ذات آتش سوزاندن است، یعنی نمی شود آتش باشد و نسوزاند و به این سوزاندن هم خیر و فایده بسیاری مترتب است اما همین آتش ممکن است خانمان یکی را بسوزاند. بنابراین در عالم ماده خیر و شر در هم تنیده اند و حذف یک وجود لازمه اش حذف خیری است که بر آن مترتب است و در جای دیگر که خداوند ثابت شد و صفات او ثابت شد و به اینجا رسیدیم که خداوند حکیم است، به راحتی می توان به لحاظ فلسفی ثابت کرد که حتما خیر عالم ماده بیش از شرش بوده که خلق شده است.
 
  • لایک
امتیازات: elsa

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

اشتباه محض :-"
محور است...ایا واقعا سرما وجود دارد...نه...هر چه هست میزانی است از گرما
 
  • لایک
امتیازات: elsa
  • شروع کننده موضوع
  • #6

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : معمای شر!

به نقل از prabd.chess :
اشتباه محض :-"
محور است...ایا واقعا سرما وجود دارد...نه...هر چه هست میزانی است از گرما

مرسی!!(من امشب بتونم بخوابم خوبه!! دیوونه شدم رف!) :D

الان کل این نوشته هامو رد کردی؟!!
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

به نقل از janus :
مرسی!!(من امشب بتونم بخوابم خوبه!! دیوونه شدم رف!) :D

الان کل این نوشته هامو رد کردی؟!!
ببین...بیا منطقی باشیم...نوشته های بالات وقتی 3دق میکنه که ما بیایم مبانی و اصول عقلانی اش رو اثبات کنیم...حال سوالم اینه ثمین:ایا خوبی و بدی میزان ندارند؟...ایا بدی وجود دارد؟...مگر غیر از این است که سروش میگوید ما یک جسم داریم...این جسم پتانسیل پذیرش خوبی را دارد...پس به همان ترتیب باید بتواند اون خوبی رو از دست هم بده...اما ایا این یعنی بدی هست؟...خیر...ببین عدم اثبات سروش برای معمای شما 3رف داشتن پتانسیل خوب بودن و خوب نبودن(که تعریفش میکنیم...و 3رفا تعریفش میکنیم بدی)را دارد...حال این در وجود خدا نقیض است؟...خیر...چرا؟...چون کار مذکور اصلا کار نبوده است که بخواهد انجام شود...ضمنا میتوان به جای رضایت در متن اولت رضایت از امتحان گذاشت
 

elsa

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
137
امتیاز
246
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
مشهد
مدال المپیاد
ریاضی
دانشگاه
?
رشته دانشگاه
?
پاسخ : معمای شر!

به نقل از prabd.chess :
اشتباه محض :-"
محور است...ایا واقعا سرما وجود دارد...نه...هر چه هست میزانی است از گرما
موافقم شما اگه گفتگوی انیشتن با استادش روبخونید میفهمید دقیقا همینو میگه
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

به نقل از smart girlII :
موافقم شما اگه گفتگوی انیشتن با استادش روبخونید میفهمید دقیقا همینو میگه
دقیقا...منم از همون جا و همون داستان اون لفظ گرما و سرما تکه کلام فلسفیم شد!...البته حرف انیشتین اثبات برای خدا نبود...در واقع اون فقط رد عدم اثبات بود...یعنی خدا باشد کافی است تا همه چی درست باشد...اما لازم نیست
 
  • لایک
امتیازات: elsa
  • شروع کننده موضوع
  • #10

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : معمای شر!

به نقل از prabd.chess :
ببین...بیا منطقی باشیم...نوشته های بالات وقتی 3دق میکنه که ما بیایم مبانی و اصول عقلانی اش رو اثبات کنیم...حال سوالم اینه ثمین:ایا خوبی و بدی میزان ندارند؟...ایا بدی وجود دارد؟...مگر غیر از این است که سروش میگوید ما یک جسم داریم...این جسم پتانسیل پذیرش خوبی را دارد...پس به همان ترتیب باید بتواند اون خوبی رو از دست هم بده...اما ایا این یعنی بدی هست؟...خیر...ببین عدم اثبات سروش برای معمای شما 3رف داشتن پتانسیل خوب بودن و خوب نبودن(که تعریفش میکنیم...و 3رفا تعریفش میکنیم بدی)را دارد...حال این در وجود خدا نقیض است؟...خیر...چرا؟...چون کار مذکور اصلا کار نبوده است که بخواهد انجام شود...ضمنا میتوان به جای رضایت در متن اولت رضایت از امتحان گذاشت

ولی عارف ها نظر دیگه ای داشتن در این مورد...
زیبایی طبق مشهورترین تعریف هماهنگی و هارمونی اجزا یک مجموعه با یکدیگر است، بنابراین زیبایی همواره در ترکیب و در کل یک مجموعه است که خود را نشان می دهد نه در جز، شما تا وقتی کل یک چهره را نبینید درباره زیبایی یا زشتی آن نمی توانید قضاوت کنید، مثلا شما نمی توانید یک سایز مشخص از بینی را تنها زیبا بدانید بلکه نسبت به هر چهره ای بستگی به کشیدگی یا کشیده نبودن چهره یک نوع بینی یا لب یا دهان زیباست، یعنی با آن چهره هماهنگ است. به همین ترتیب تا شما کل یک مجموعه را نبینید راجع به زیبایی یا زشتی آن نمی توانید نظر بدهید، همینطور عرفا ادعا می کنند اگر کسی جهان را به صورت یک مجموعه واحد ببیند در آن تنها خیر و زیبایی می بیند، به قول شیخ محمود شبستری:

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست....... که هر چیزی به جای خویش نیکوست

یا حافظ می فرماید:

نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش....... که من این نکته بی چون و چرا می بینم

که همانطور که ملاحظه می شود حافظ این مساله را به نوع نگاه مربوط می داند چرا که می گوید اینگونه می بینم، حالا به همین بیت مشهور حافظ دقت کنید که غالب مفسران در شرح آن به اشکال خورده اند:

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت..........آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

باز هم سخن از نوع نظر است، اما این چگونه نظری است که می تواند از بالا بر جهان بنگرد و آن را زیبا و کامل ببیند؟ حافظ خودش جواب می دهد، نگاه و نظر پاک

چشم آلوده نظر از رخ جانان دور است...... بر رخ او نظر از آینه پاک انداز

بنابراین پیر حافظ چون نگاه پاک دارد و نظر پاک دارد خطا بر قلم صنع نمی بیند. لذا حافظ نظر پاک او را تحسین می کند که چون از بالا بر جهان می نگرد خطا نمی بیند و خطاپوش است، لذا می فرماید: آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد

ختم کنم این نوشتار کوتاه را با گفتاری کوتاه درباره دو وارث عاشورا به مناسبت محرم، ببینید زینب دختر علی وقتی درباره آن مصیبت از او سوال می کنند چگونه جواب می دهد؟ می فرماید ما رایت الا جمیلا، یعنی ندیدم الا زیبایی، باز هم سخن از دیدن است و نوع نگاه. این همان نگاه پاک خطاپوش است که جز زیبایی نمی بیند.
و اما درباره امام زین العابدین همانطور که در پست پیشین گفتم به این بیاندیشید که چرا وارث مصیبت عاشورا بیش از همه ائمه شیعه در عبادت خدا مشهور می شود؟ آیا در اصرار او در عبادت خدا در اسارت و پس از آن مصیبت عظیم و بی عدالتی بزرگ که بر او و همه عزیزانش رفت، پیامی برای تاریخ نهفته نیست؟ از آن حضرت مجموعه دعاهایی به یادگار مانده است که به نام صحیفه سجادیه مشهور است. این دعاها را جدی بگیرید، گنجینه عظیمی است از حکمت که پایان ندارد. شروح متعددی هم بر آن نوشته شده که بهترین و کاملترین شرح بر صحیفه همچنان شرحی عربی با نام ریاض السالکین از سید علیخان است که نمی دانم آیا به فارسی ترجمه شده است یا نه.

در انتها هم بگویم که آنچه که استدلال کردم از سر بی دردی است و برای کسی است که رنج درد و مصیبت را با پوست و خون خود احساس نکرده باشد که به قول حافظ : نه هر که سر بتراشد قلندری داند، اما در هنگامه مصیبت واقعی تنها با معرفتانی چون ملاصدرا و حافظ و مولانا و در مرتبه بالاتر امام سجاد و زینب کبری را می خواهد که هنگامه بلا زیبایی ببینند و زهر را چون عسل بنوشند و شکر بگویند. برای ما راه تنها دعاست که اولا خدا ما خاک نشینان را در معرض آزمونهایی که جز افلاک نشینان از آن سربلند بیرون نمی آیند نگذارد و ثانیا غرورو غفلتی ندهد که در گوشه اتاق خود بنشینیم و از سر بی دردی برای دردهای دیگران استدلال فلسفی کنیم و فکر کنیم مشکل عالم را حل کرده ایم و از فردا دیگر نه دردی هست و نه صاحب دردی.
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

خب نظر عرفا هم محترمه!!!...ببخشید ثمین اما گویی نمیخوای حرف منو بفهمی!:ببین ما فلسفه داریم و منطق...منطق میگه حرف من درسته چون ریاضیات و استدلال و اثبات...فلسفه اینو نمیگه...میگه تز...میگه من تز میدم تو هم تز میدی...با هم بحث میکنیم...شاید هیچگاه هم به نتیجه نرسیم اما بحث میکنیم چون خود بحث و نه لزوما نتیجه اش به کمالمان کمک میکند...همین :)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : معمای شر!

به نقل از prabd.chess :
خب نظر عرفا هم محترمه!!!...ببخشید ثمین اما گویی نمیخوای حرف منو بفهمی!:ببین ما فلسفه داریم و منطق...منطق میگه حرف من درسته چون ریاضیات و استدلال و اثبات...فلسفه اینو نمیگه...میگه تز...میگه من تز میدم تو هم تز میدی...با هم بحث میکنیم...شاید هیچگاه هم به نتیجه نرسیم اما بحث میکنیم چون خود بحث و نه لزوما نتیجه اش به کمالمان کمک میکند...همین :)

شرمنده ها!
این تعریف فلسفه از کجا اومد؟!!
فلسفه یعنی برهان و دلیل و منطق! برای اثبات ادعا!
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

به نقل از janus :
شرمنده ها!
این تعریف فلسفه از کجا اومد؟!!
فلسفه یعنی برهان و دلیل و منطق! برای اثبات ادعا!
ای خدا!!!!فلسفه یعنی تز مارکس...یعنی حرف فروید...یعنی گفتمان نیچه با خودش...کی میگه فلسفه منطقه؟...مردم عام اینجور میفکرند...فلسفه ما را در قید منطق نمیاورد ولی به جایش ابزار منطق رو هم درش نداریم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

.samin

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
182
امتیاز
271
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : معمای شر!

به نقل از prabd.chess :
ای خدا!!!!فلسفه یعنی تز مارکس...یعنی حرف فروید...یعنی گفتمان نیچه با خودش...کی میگه فلسفه منطقه؟...مردم عام اینجور میفکرند...فلسفه ما را در قید منطق نمیاورد ولی به جایش ابزار منطق رو هم درش نداریم

ولی فلسفه هر چیزه بی برهانی رو رد میکنه!
پس فلسفه برهانه! :P
 

پوریا

لنگر انداخته
ارسال‌ها
4,627
امتیاز
24,501
نام مرکز سمپاد
helli 1
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : معمای شر!

به نقل از janus :
ولی فلسفه هر چیزه بی برهانی رو رد میکنه!
پس فلسفه برهانه! :P
شیر اب...ایا خود اب است؟...خیر...شیر اب میگوید که اب بیاید!...اما ایا خود اب است؟...خیر...فلسفه دلیل میخواهد اما نه ریاضیات...نمیگوید از هست باید نتیجه بگیر
 

kimia molla

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
124
امتیاز
361
نام مرکز سمپاد
فَرزانِگان
شهر
گـنـبـد کـاووسـ
پاسخ : معمای شر!

به نقل از janus :
شر یه نظریه داره که اینجا مینویسمش! امیدوارم روش فکر کنیم و به نتیجه ای برسیم!
آیا شما واقعا به خدا اعتقاد دارید؟ اگر اعتقاد دارید و تحمل پرسش جدی در اعتقادات خود را ندارید شاید بهتر باشد این نوشته را نخوانید چون ممکن است برایتان خطرناک باشد. اگر دارید که بسم الله.

در همه این سالها به ما گفته اند خدایی هست عادل و عالم که همه چیز نظارت می کند، اگر اینگونه خدایی هست پس این همه مصیبت و بدبختی برای چیست؟ آیا خدا پیکرهای نحیف گرسنگان آفریقا را نمی بیند؟ آیا خدا ظلم حاکمان مستبد را بر مردمان بی پناه نمی بیند؟ خدایی که جلوی زلزله ای که جان هزارن بیگناه را می گیرد نمی تواند بگیرد هم ارزش پرستیدن دارد؟ اینها سوالاتی است که می تواند در برابر هر دینداری قرار بگیرد.

شما را نمی دانم اما اگر در فلسفه بخواهند خدایی را ثابت کنند باید موجودی باشد کامل، که هیچ نقصی ندارد، چون خدا باید تنها علتی باشد که خود معلول علت دیگری نیست و این امکان ندارد مگر آنکه بپذیریم خدا کمال مطلق است که به هیچ عنوان نقص و نیازی ندارد لذا علتی هم نمی خواهد، فعلا همین مقدار از من قبول کنید که اگر ذره ای نقص و ناتوانی در وجود خداوند رخنه کند دیگر خدا نخواهد بود و خود نیازمند آفریننده می باشد، بنابراین فلسفه اگر بتواند خدایی اثبات کند موجودی است کامل، از آن سو می دانیم که غالب متدینان هم خدایشان با همه تفاوتهایی که با خدای فلاسفه دارد در این نکته با آنها اشتراک دارند که خدا موجودی است کامل، مثلا عالم مطلق است، توانای مطلق است و ...

حالا معمای شر اینگونه است، مصیبت و بلا و بی عدالتی در جهان وجود دارد، آیا خدا می داند در جهان بلا و مصیبت وجود دارد؟ اگر بگویید نمی داند پس باید بپذیرید که خداوند جهل دارد و عالم مطلق نیست، پس کامل نیست و دیگر از خداوندی می افتد، اگر بگویید می داند، حالا سوال بعدی پیش می آید که اگر می داند آیا می تواند جلویش را بگیرید یا نه؟ اگر بگویید نمی تواند پس خداوند قدرت کافی ندارد پس باز هم ناقص است و کامل نیست و خدایی که کامل نباشد دیگر خدا نیست.

اگر بگویید می تواند جلوی بی عدالتی را بگیرد پس اگر نگرفته حتما به آن رضایت داشته وگرنه اگر می خواسته می توانسته است، پس به مصیبت و بلا خداوند رضایت دارد و این یعنی رضایت به ظلم و بی عدالتی و این یعنی خداوند عادل نیست و خدایی که عادل نباشد هم باز کامل نخواهد بود. بنابراین وجود شر و بی عدالتی در جهان یعنی خدایی وجود ندارد. به همین سادگی

اگر شما به خدا اعتقاد دارید چه پاسخی می توانید به این شبهه بدهید. این معما که به معمای شر مشهور است بسیاری از فلاسفه شرق و غرب را درگیر کرده است و خر بسیاری در گل آن مانده است. تا جایی که نیچه فیلسوف شهیر آلمانی فریاد برآورد: خدا مرده است.
به هر حال این معما در فلسفه جدید غرب راه حل درخوری پیدا نکرده است و اصولا فلاسفه غربی دوره مدرن و پس از آن غالبا در مواجهه با آن به جای حل معما ترجیح داده اند دیدگاه خود را درباره خدا یا صفات او اصلاح کنند.
خب این که معلومه دنیا مکان امتحان است اینو که زیاد شنیدیم اونایی که این دنیا سختی میکشن بعدا میرن بهشت اگه خدا میخواست با قدرت خودش همه ی بی عدالتیای تو دنیا رو از بین ببره که اصلا ما به این دنیا نمیومدیم
در واقع این دنیا یه مکانه برای آزمایش به خاطر همین سختیاش نباید خیلی مهم باشه
میدونم شبیه این واعظا شد حرفام ولی خب همینه دیگه
 
بالا