سین.

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع hamooooon
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

hamooooon

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
HashemiNezhad Sch
شهر
m...
شهری مملو از مردم بیمار
بی حال تر از خماری چشم هایت
تقلای زندگی کردن در میان این مردم
به *** رفتن
دوری از نفس ها و طعم گنگ لب هایت

...
فکری مسخ شده از ترس
شاید نبودنت !
ترس دود و باتون
از روی تمبلی و اضافه وزن شاید
من و 16 سالگی -مشق حسابان یا...- !
حمام خالی و کف در میان دستانم!
و لیزیه صابون

...

داستان تلخ ما از لب معلم ادبیات
قصه از سایت شهوانی
وقتی که تو نیستی و من بیمارم
نقس های فروغ در میان بازوان من
از ترس میخوانی برایم
فصل سرد-
انزال و لذت تو
"عاشق صدایت هستم بیشتر تا متن شعر
حالا بگو که میمانی..."
...


واژگان مهم کتاب -مانند همان انسان ها -زیر و رویشان خط خورده
من حس رفتمان از این بین این مردم
گرین کارد
خوش بختی بعضی در میان گوسفندان گله
به صورت رندم
 
پاسخ : سین.

اشعار خودتونه؟ ;;)


خیلی زیبا بود خیلی کوتاه تمام مفهوم رو رسونده بودی!
 
پاسخ : سین.

واقعا تکان دهنده بود!!!!
همه واقعیت ها درش جمع شده بود
و به دنبال خودش احساسی جدید رو یدک می کشید!!!!! :) :)
خیلی زیباست
همین.....
 
پاسخ : سین.

واقعا باحال بود به کار بردن کلمات یه طرف درست به کار بردنشونم یه طرف دیگه واقعا حال کردم
شعرای بیشتری برامون بذار
 
پاسخ : سین.

شباهتی به یه شعر نداشت ! کاملا یه سری جمله بود که فعل هاش حذف شده بودن ! D:
 
پاسخ : سین.

پویا جان خدایی بی انصافی کردی
 
پاسخ : سین.

خاک من بخند
که بدبختی من توی صورت تو نقش بست
که به لجن کشیده شد
داش اکل هم به ساز مرگ رقصید
کولی های شهر همه دست ...دست ...

بخندیم باز باهم
که من کُردم
که کوه ایستاد مرد
بخندیم به این عذا
به صانع
بزا باز شیطان ما ببازه و خدای اونا بخنده و بگه من بردم

اشکایی که با هم ریختیم خندیدن
مام میخندیم
شکلات تلخ گرم میکنه
بخند
که همه جسدای زنده ام مثه -جنازه ی فرشته ها- تو تن تو گندیدن ...



حتی اگه برای هیچی ام بود روحشون شاد ..

شعر نبود یه احساس بود ....
 
پاسخ : سین.

زیباست.....هردوتا شعرتون اما یه احساس به من میگه شما حستون رو با آهنگ شاهین نجفی گرفتین درسته؟؟؟؟؟؟؟؟ 8-^ 8-^ 8-^ 8-^
 
پاسخ : سین.

خیلی جالب بود...! عالــــــــــــی
بابت این ذوق و سلیقه تبریک...
 
پاسخ : سین.

اغاز شد...
و کودکی که خواب بود
"صدای گریه "...
ورود
، ورد خواندن در گوش ،حرف خدا
پدرم با خنده میگفت
وقتی به دنیا امدم تنها صدایی که شنیده میشد جیغ
، مادر بزرگم دعا میخواند
بوی اسفند و دود
تا تولد بعدی
خنده های ما
و بوی خوش
یادم هست هنوز
"شمع هارو فوت کن زود !"
و تا همین 17 سالگی از دستان او کادو گرفتن ؛ "عطر وود!"



و حالا سرطان
لالایی گفتن تو
یک شب مهتاب فرهاد
و فرار از احساس زندان




میگویی میرویم باهم یک روز
ان ور خوب میشوی
میگویی ما باهمیم مگر نه
-دکتر ها چه گفتند ؟
- دکتر ها ؟ واقعآ دوست داری بشنوی؟
-نه.حتمآ باز شیمی درمانی
-اره .شنبه شیمی فیزیک هندسه
اموزش مهدی موسوی برای عروض و قافیه نسار دکتر"مرتیکه کانی..."

شهر کتاب
"ریرا"
لبخند تو و هم خوانی ...
 
پاسخ : سین.

به نقل از po0ya :
شباهتی به یه شعر نداشت ! کاملا یه سری جمله بود که فعل هاش حذف شده بودن ! D:
اولا که شعر سپیده
دوما مال خودش نیست اینقدر قربون صدقه ش نرین
دم دستتونه که ی سرچ بزنین
 
پاسخ : سین.

تو را بوسیدم
که بگویم خونی نبود
که بگویم خانه ی من
هر جا که تو باشی هست
که بگویم هرجا که فقط یک تخت باشد...
و یک اسمان
هر جا که بود

که بگویم برایم مهم نیست اینجا یا ...
که بگویم هر جاکه ابی باشد دریا
هر جا
خزر هم نبود نبود...
هرجا
جایی که فقط ابی باشد رویا

من و تویی که مثل بقیه نبودیم
من و تو از جنس برگان پاییز
رنگ ها زرد و نارنجی تابلو پرامیس
و اسمان خوش رنگ و سنگ فرش های خیس بودیم


حافظه ام را از یاد شهرم خاک کن
خیسم کن
یاد فاحشه های شهر را که سیاهی عمیق و پاک و معصوم چشمانت میاورند را پاک کن
مرا ببر
جایی که به انجا بگویم خانه
مرا ببر
...

به نقل از داماد مسعودی_handsome :
اولا که شعر سپیده
دوما مال خودش نیست اینقدر قربون صدقه ش نرین
دم دستتونه که ی سرچ بزنین
من فقط ادعا میکنم که این ها مال منن ...
و فقط یک جای دیگه میشه پیداشون کرد ...


-ممنون از ساحره .
 
پاسخ : سین.

این آخری رو جدی دوس داشتم،مخصوصا قسمت دومو.
تاثیر گذار بود.مرسی
 
پاسخ : سین.

کلا شعرات رو دوست دارم!

شعر قبل با قسمت آخرش ارتباط بر قرار نمیکردم علاوه بر اینکه یه ذره هم مصنوعی به نظر میرسید...

شعر آخر چرا به جای بگویم نوشتی بگم؟ یکم نا هماهنگ شده به خاطر اون بگم ها
بقیش خوب بود

همیشه شاعر باشی :)
 
پاسخ : سین.

من آخر نفهميدم شعرا مال خودتونن يا نه؟! در هر صورت خييلى قشنگن...
 
پاسخ : سین.

-
به نقل از fa.z :
من آخر نفهميدم شعرا مال خودتونن يا نه؟! در هر صورت خييلى قشنگن...
من نوشته هامو همرو توی وبلاگم هم میذارم حتمآ وقتی مسعود سرچ کرده اونو دیده

-ممنون از همه کسایی که نظر دادن
 
پاسخ : سین.

جهانی پهانور
پرده ی کشیده اتاق
پوچی درونی
استمنا در بهشت خدا

چند فرشته میرقصند
چند جسد میپوسند
چند مرد روی صندلی شکنجه میلرزند
چند جوان میخندند
انسان ها میگندد

نت ها میلرزند
تو میخندی
تنم کرخت میشود
صدایت را نازک میکنی
و چشم هایی که در چشم بسته ام با ظرافتت که باید باشد میبندی

و در این میان گلدانی اینجا نفس میکشد!
برگ جدید میدهد
برگ هایش می افتند
قطره های اب را از نوک انگشتم سر میکشد
زنده است هنوز
شاید تنها زنده ای که انسانی دارد به خواطرش هنوز
در این میان
درد میکشد...
 
پاسخ : سین.

این شعرِ خیلی خوب بود.. یه جور حسش زیاد بود..
مرسی.. :)
 
پاسخ : سین.

I was confused in a butcher ,,,,

مانند خفاشی پیر که در تاریکی خود را طرد میکند
خانوم
برف اب شده ای که بارید وجود شما را هم سرد میکند؟
‌قصابی که از روی ناچاری
با حرکات موزیک ساتورش را در تن نوزاد من
با جیغ تو
آرامش بخش این درد میکند
بچه گریه میکند
خنده
این روز ها که کرد
دیگر بی حس شد
جنازه چهار بار مرده ام را بی درد میکند...!

پ ن .اگه قصاب بودم Butcher ریدوهد قطعآ اهنگی بود که موقع کار گوش میکردم .
 
پاسخ : سین.

با حرکات موزیک ساتورش را در تن نوزاد من
را اضافه نیست؟!
بعد از خنده به بعد هم کلا نامفهوم بود واسم!
 
Back
بالا