پاسخ : نمایشنامه
من زیاد اهل نمایشنامه خوانی نیستم، حداقل به اندازۀ بعضیا که دیده م خیلی می خونن و خیلی هم لذت می برن. خودمم علاقۀ خاصی ندارم به نمایشنامه خوندن و تعداد محدودی رو هم که خونده م خیلی به نظرم محشر نیومده ن. ولی در کل بد نیست و شاید برای تنوع خوب باشه بین چند تا داستان یکی دو تا نمایشنامه هم خوند. در کل رمان رو بیشتر می پسندم. شاید به خاطر این که نمایشنامه ها گاهی اوقات پیچیده تر از حد توان مغزم می شن، راستش خیلی سر در نمیارم چی شد
رمان رو باز می شه فهمید بیشتر وقتا...
از نمایشنامه های معروف هم "هملت"، "مکبث"، و "رومئو و ژولیت" شکسپیر رو خونده م. ای، بدک نبودن! آخری که معرف حضور همه هست احتمالا، دو تای اولی هم که در مورد خیانت و دورویی و ایناس بیشتر. یه ذره شخصیاتاشون زیاد قابل درک نبودن واسم!
آخه نمایشنامه های شکسپیر یه چیزی که هست در موردشون قدیمی بودنشونه... مال حدودا قرن 16 میلادی و اینان، که میشه حدود 400 سال پیش (آره نیمچه؟!). یه کم جو ادبی و اینا اون زمونا فرق می کرده و کلا کار هر کسی نیست که نمایشنامه یا داستانی بنویسه که این همه سال دووم بیار. یه چیزی تو مایه های شاهنامۀ ما، ولی به نظرم نه به اون عظمت. کلا منظورم اینه که شاید نمایشنامه های معروفی مثه این اون زمانا واقعا بهترین کتابا بوده باشن و از بقیۀ کتابا مورد پسند تر بوده باشن، در حالی که حالا با سلیقۀ عدۀ زیادی شاید جور نباشه...
من خودم خیلی شاهکاریتی توشون ندیدم!
بودن یا نبودن، مساله این است.
بعــله
. ولی از نظر کاراکترسازی و اینا خوب بودن. دیالوگاشون رو هم که من متوجه نمی شدم، ولی لابد قوی بودن دیگه!! همه ش پر از کلمات عجق وجق و نامصطلح ساختۀ خود شکسپیر بودن، که واسه معنی شونم باید یه دیکشنری دیگه بر می داشتی
یکی دو تا هم نمایشنامۀ کوتاه تر خونده م، مثل "داستان باغ وحش" ادروارد آلبی. جالب بود. اگه درست فهمیده بوده باشم بیشتر در مورد انسانیت و مرگ انسانیت و این حرفا بود! این رو برای نمایشنامه دوستها پیشنهاد می کنم.
یه دونه هم "رویای آمریکایی" رو خونده م، از همون ادوارد آلبی...! اطلاعات پیشین از عقاید آمریکایی ها در مورد زندگی ایده آل واسه فهمیدنش لازم بود فکر کنم. یه کم از اون فلسفیا شد، مغزم قد نداد.
نمایشنامه نویس معروف هم جز هم شکسپیر و ادوارد آلبی کسی رو نمی شناسم، که اونم دومی رو نمی دونم معروفه یا نه. من شخصا شنیده م!
دیدن نمایش رو هم خیلی بیشتر ترجیح می دم تا خوندن نمایشنامه. نمایش واقعی درست و حسابی هم جز سه چهار تا، زیاد ندیده م، ولی باز جالب بودن! تو نمایش واقعی حداقل آدما رو می بینی و تصویر واضح تری از داستان روبروته، هر چند معمولا فهمیدن نمایش هم بعضی وقتا به خاطر زنده بودنش سخت تر فیلم و ایناس، و یهویی وسطش یه آدم خاص ممکنه شروع کنه شخصیت یکی دیگه رو بازی کردن. ولی باز خود نمایش بهتره به نظرم. یکی از اولین نمایشای جدی که رفته بودم، در مورد فروغ فرخزاد بود، بعد همه جدی نگاه می کردن، من یهو اول نمایش داشت خنده م می گرفت! آخه نمی شه هم خندید، ناراحت می شن یهویی...!
بدتر از همه وقتیه که معلم محترم بگه فلان نمایشنامه رو باید سر کلاس اجرا کنین! وای وای، چشمتون روز بد نبینه
یه بار تو این رومئو و ژولیت اون کشیشه بودم، می خواستم آب شم برم تو زمین! طبیعتا خنده م گرفت و مقداری نمره هم همونجا پرید!
یه بارم گفته بود یه قسمت از "داستان باغ وحش" رو اجرا کنیم. منم به لطف هم گروهی های عزیز از زیر اجرای قسمت اصلی نمایش در رفتم و فقط نشستم یه گوشه، وقتی یکی به اون یکی سیلی می زد کف زدم که مثلا صدای سیلی بده!
بگذریم... آخراش نامربوط شد، ببخشید! آره کلا نمایشنامه چیز جالبیه، ولی من رمان رو ترجیح می دم. آخه رمانا نه این که معمولا فضاسازی و ایناشون قویه (معمولا نه، ولی گاها)، اون خودش به لذت بردن از داستان کمک می کنه. نمایشنامه اینا رو نداره و همه ش حالت دیالوگه... جالب و متفاوته، ولی فکر کنم مورد پسند هر سلیقه ای نیست.