پاسخ : میزگرد فمینیسم و حقوق زنان - با حضور میهمان
به نقل از prabd.chess :
سلام خدمت شما...
1-هدف فمنیسم چیست؟...برابری یا تناسب؟...
2-چرا روند فمنیسم امروزی(مقصود ایران نیست...فمنیسم جهانی)به سوی همجنسگرایی رفته است؟
3-چرا غالبا فمنیسم را در مقابل کانون خانواده قرار میدهند؟(برای مثال شخص والامقامی مثل ویلیام گاردنر در کتاب"جنگ علیه خانواده"فمنیسم را از سلاح های اصلی جنگ میداند)
4-رویکرد فمنیسم مردانه چیست؟...فمنیست های مرد چگونه میتوانند از حق زنان دفاع کنند؟
5-فمنیسم شاخه های مختلفی دارد...یکی از انواع فمنیسم به بررسی شاخص های جـنسی میپردازد...به عنوان مثال یکی از انواع این فمنیسم اصرار بر این دارد که در رابطه ی جـنسی به زن ظلم میشود...این فمنیسم ایمان دارد که زن در رابطه با مرد دچار نوعی موضع پایین داشتن میشود...یعنی بی آنکه مرد یا زن بخواهند نوعی موازنه ی قدرت برقرار خواهد شد...همون جور که خودتون زیرکانه گفتید دلیل را میتوان در یک کلمه خلا3 کرد:تفاوت...حال برداشت من اینست که فمنیسم چه به مرد و چه به زن بیاموزد"برابری در عین تفاوت...
از سوال اصلیم دور نشم!
...شاخه ای از فمنیسم از این جا نشات میگیرد با نام"فمنیسم رادیکال"که معتقد است زن برای زندگی به مرد نیازی ندارد و زن برای زن از هر نظر میتواند شریک زندگی باشد...
مسلما این راه حل مسئله نیست...اما فمنیسم کلاسیک چه راهی برای"تفاوت"دارد؟...برای اینکه زن ساخته شده است برای بچه داری و شوهر داری؟(تاکید میکنم این نظر بنده نیست...بنده خود شدیدا با فمنیسم موافقم...اما نمیتوانم تفاوت های روانی و جسمی مرد و زن را از خاطر ببریم و فکر کنیم زن مناسب تر نیست برای این گونه کارها)
مثلا ما در فلسفه ی قدیم یونان نیز داریم نابغه ای مانند ارسطو به اشتباه گمان برد زن مانند گیاه و درخت میماند که ساکن است...چرا که زن را کارخانه ی تولید مثل تصور کرد...و سپس گفت مرد مانند حیوانات است بیشتر تا گیاهان...و بدین ترتیب نتیجه گیری وحشتناکش این بود که مرد باید بیاموزد اما زن با سازگار باشد...برای مرد"شدن"و برای زن"بودن"را تصور کرد...
بنده چنین تصوری و تصوراتی از این قبیل را قبول نمیکنم...اما خب فمنیسم لیبرال چگونه جوابی برای این تفاوت ها دارد؟
کلیت سوال اصلی را یک بار دیگه مطرح میکنم:پیش از پرداختن به"چگونگی"فمنیسم لازم است"چرایی"آن را درک کنیم...سوال من در مورد"چرایی"فمنیسم است...
اولا سلام بر شما هم ، شما در آخرین پست امروزتان یک سوال دیگر هم مطرح کردین با این موضوع که
"بحث اصلی را باید در"چرایی برابری"و"ایا اصلا برابری یا تناسب؟"و"چگونگی تعدیل شرایط موجود"جست"
قسمت های مختلف سوال شما می تواند هر کدام موضوع جداگانه ی یک بحث باشد ، من سعی کردم کلیاتی را مطرح کنم ، قطعا خیلی نکات قابل ذکر ، مطرح نشده ...
همان طور که عنوان شد بحث " برابری" و "تفاوت" یکی از بحث های مورد توجه در بین فمنیست ها ست که در موج های مختلف مطرح و از موج دوم به بعد به کنشهای متفاوت رسید . در کل فمنیست های لیبرال و بسیاری از فمنیست های دیگر ، با تاکید بر جنبه ی انسانی خواهان دست یابی زنان به موقعیت های برابر با مردان هستند . و برخی فمنیست ها "تفاوت" را عامل ارزش مندی زنان به شمار می آورند و مثلا زنان را به دلیل نزدیکی بیشتر با طبیعت یا ویژگی های صلح طلبی ، صلح طلب تر و یا اخلاقی تر می دانند . البته این معنا از" تفاوت " با آن چه در میان فمنیست های پسا مدرن و پسا ساختارگرا دیده می شود ( در موج سوم ) متفاوت ست اصولا تصویر یک هویت ثابت به نام " زن " از دیدگاه پست مدرنیستی منتفی ست . پس در این جا باید بین این دو نوع نگاه به " تفاوت" در دو موج تفکیک قائل شد .
در دهه 80 و90 جبش زنان اشکال متنوعی پیدا کرد و " تفاوت " ها مطرح شد ، این گروه ها می خواستند که در عرصه ی سیاست این " تفاوت ها "به رسمیت شناخته شوند و حق آن ها برای داشتن سبک زندگی و فرهنگ متفاوت مد نظر قرار بگیرد و به " صدای " آن ها توجه شود . این ها تاکید داشتند که تجربه ی زنان ِ متفاوت ، با یکدیگر " تفاوت " دارند . تاکید بر تفاوت ها به منزله ی رشد " سیاست هویت " و پاره پاره شدن هویت ها به هویت های کوچک تر و محدود تر بود. البته موضع گیری ها در برابر این تجزیه ی هویت ها متفاوت هست . (برخی از فعالین فمنیستی متعلق به جریان اصلی این جنبش های جدید را فمنیستی نمی دانند ) . همین جا این نکته را هم اضافه می کنم که مباحث مربوط به فمنیسم در جهان اسلام ، هم تحت تاثیر همین " تفاوت " از اواخر قرن نوزدهم مطرح شد و اولین اثر نوشته شده در این خصوص توسط نویسنده ی مصری قاسم امین با عنوان تحریرالمرأه نوشته شد و "فمنیست های اسلامی " و" فمنیست های مسلمان " هم با دو رویکرد متفاوت به دین شکل گرفتند از جمله در کشور ما .
پس با توجه به این تعاریف کلی ما نمی توانیم تعریفی از فمنیست ی واحد را ارئه کنیم و در واقع ما فمنیست های مختلفی داریم . اگر بخواهم به صورت موردی در بحث برابری مثال بزنم ، گروهی از فمنیست ها به خاطر در نظر گرفتن این برابری ، به این باور هستند که این برابری باید در تمامی عرصه ها صورت بگیرد ، لذا با تصویب طرح های حمایتی از زنان مخالفند ، مثلا همان " تبعیض مثبت " ی که گروه ی دیگر از برابری خواهان با آن موافقند و بیان می کنند که برای رسیدن به برابری ، یک سری نابرابری ها به نفع زنان لازم هست . این نوع نگاه در کشور خودمان منجر به بحث سهمیه ی 30 درصدی در احزاب اصلاح طلب شد و مثلا در کشور عراق در حال حاضر سهمیه ی جـنسیتی در مجلس دارند .
بحث توجه به همجنس گرایی ، بحثی بیشتر حقوق بشری ست که مخالفان و موافقان زیادی دارد ، برخی از گروه های فمنیستی به دلیل نگاه حقوق بشرانه با آن موافق هستند ، که البته جای رد یا تایید آن این جا نیست .
بحث خانواده به عنوان سنتی ترین اجتماع و قوانین حاکم بر آن نهادی ست که مورد توجه فمنیست ها بوده است والبته با به چالش کشیدن نگاه سنتی به روابط و نقش و جایگاه زن ، نقش زن در خانواده نیز تحت تاثیر قرار می گیرد . بهر حال گروه های مختلف نگاه های متفاوتی به خانواده دارند و گروهی معتقدند خانواده و روابط سنتی حاکم بر آن اولین نهادی ست که نظام و ساختار پدرسالارانه را شکل و بوجود می آورند .
در خصوص مردان فمنیست می شود از چندین زاویه بحث کرد و مهم تر این که از لحاظ حقوق بشری به هر حال می توانم به همان بحث معروف" حقوق زنان حقوق بشر است " اشاره کنم . و البته بسیاری از فعالین فمنیستی در حال حاضر بر این باورند که اگر جایی حقی از مردی ضایع و حرکتی شکل گرفت ، قطعا آنان نیز بی تفاوت نخواهند بود .
در نهایت اشاره ای می کنم به بحث فمنیسم به مثابه نظریه ی جـنسیت :
گفته می شود که سوژه ی اصلی نظریه فمنیسم " جـنسیت "است یا نقطه ی عزیمت فمنیسم را رابطه ی میان جنس و جـنسیت تشکیل می دهد . توجه موج سوم در نظریه پردازی بیشتر متوجه ارائه نظریاتی ست که بتواند تفاوت های ظاهرا عام دو جنس را نشان دهد یعنی بر ساختن " نظریه ی جـنسیت " توجه شود . این که به قولی روایط جـنسیت چگونه قوام می گیرد ، چگونه تجربه می شود و ما چگونه در مورد جـنسیت می اندیشیم و یا نمی اندیشیم و ... نظریه ی جـنسیتی جدید تاکید دارد که جـنسیت امری اجتماعی ست نه امری طبیعی . و البته بحث های متفاوتی مطرح هست که می توانید در این باب " تفاوت " من یک نمونه نظر را مطرح می کنم از لوس ایریگاره ،
" که زنان با مردان متفاوت هستند اما نقطه ی مقابل یکدیگر نیستند ، و تفاوت فیزیولوژیکی به معنای تضاد مفهومی نیست ، حال این خود زنان هستند که باید تعریفی از زنانگی ارئه دهند ، اما این ارائه ی تعریف ، مستلزم تحول نظم نمادین پدرسالاری ست . زیرا تعریف پدرسالاری از زنانگی باعث شده است که زنان ارتباط خود را با تعریف مونث از زنانگی از دست بدهند و ..." که بحث نوشتارهای زنانه در حقیقت از نگاه بسیاری از صاحب نظران به عنوان چالشی در برابر نظام مرد سالار هست ،(به کنشگری های زنان فمنیست در ایران در این راستا می توان به طور مثال به نوشتن وبلاگ های زنانه ی که در این سال ها تولید محتوا می کنند اشاره کرد )
پس در نهایت این که "تفاوت " ها دلیلی بر تبعیض حقوقی نمی بایست باشد و برابری حقوقی دلیل بر نادیده انگاشتن تفاوت ها نیست ، اگر بخواهم در این خصوص مثالی بزنم ، بحث دوران بارداری و بچه داری زنان شاغل هست و رویکردهای مختلف فمنیستی بر آن :
اگر از دید برابری در نظر بگیریم و برابری زن و مرد در تمامی عرصه ها ، پس زن با هر شرایطی باید در شغل خود باقی بماند و در صورت عدم توانایی به ادامه آن ترک شغل کند ...
با نگاهی دیگر برابری طلبانه ، زن در این جا نیازمند حقوق ی حمایتی ست ، به طور مثال مرخصی زایمان با حفظ حقوق که امروز استفاده می شود .که عملا دفاع از نابرابری برای رسیدن به برابری ( اشتغال زنان ) ست .
و با نگاهی دیگر این که ، در این شرایط زن و همسر ش هر دو شامل مرخصی با حقوق شوند ، بهر حال بعضی از نقش های نگه داری از فرزند که زنانه تلقی می شد باعث تبعیض و نابرابری می شود پس زن و مرد هر دو باید در نقش نگه داری از فرزند وارد شوند که امروز این موضوع در برخی کشورها مطرح می باشد.
....
پی نوشت : امیدورام در این حال و احوال میان خواب و بیداری منظور رو رسانده باشم :)