ستاره - ۴۰۴۸

  • شروع کننده موضوع
  • #41

settareh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,720
امتیاز
3,907
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : ستـاره - ۴۰۴۸

# غذای اصلی
کرگدن‌- اوژن یونسکو (یا همون کرگدن‌ها)
داستان : ترجمه ابوالحسن نجفی ، نشر نیلوفر
نمایشنامه : ترجمه جلال آل احمد ، نشر جوانه چاپ 1350 :- "
مهر ۹۱
red_star_4_of_5-6eaf424fc9979bb41f1d52441036b13b.png


اون طور که من از چند بند مقدمه ی آقای نجفی فهمیدم ، اول یک داستان بوده که بعد توسط خود نویسنده تبدیل شده به نمایشنامه . من داستانش رو بیشتر پسندیدم .
داستان ِ آدم های یک شهره ، که طی چند روز ، دونه به دونه تبدیل به کرگدن میشن . همه اهل شهر تبدیل به کرگدن میشن . داستان در عین غیر قابل باور بودن ، خیلی عادی و قابل باوره . فضا سازی و داستان پردازی نویسنده عالیه . روایت آدم هاییه ، که اولش حتی باور نمیکنن که کرگدن وارد شهر شده باشه ، با چشم خودشون هم میبینن ولی باور نمیکن . ولی بعد ، خودشون هم دونه دونه تبدیل به کرگدن میشن ، و برای اهالی باقی مونده ، خیلی عادیه که یک دسته کرگدن از جلوشون رد بشه ، صرفا در حد یک جاخالی دادن بهش اهمیت میدن شاید ، و روایت آدم هاییه که دیدن هرروزه ی کرگدن ها ، جزو روزمرگی هاشون شده ، تا خودشون هم تبدیل به کرگدن بشن .
شروع و اوج و پایان خیلی خوبی داره ، خیلی خوب از یه روز معمولی آفتابی زیبا داستان شروع میشه ، و توی نقطه به نظرم حساسی تمومش میکنه ، جایی که یه فیلم مثلا میتونه تموم شه و باقی قضاوت کردن رو بذاره به عهده خواننده . البته به نظرم با بقیه کتاب های "پایان باز" فرق داشت ، چون از هرکس که من پرسیدم ، یه نتیجه گرفته بود از کتاب ، ینی تقریبا نتیجه بدیهی بود .
فضا سازی داستان عالی بود ، ولی شاید شخصیت پردازی هاش یه مقدار کلیشه و نمادین بود . البته کلیشه ای و نمادین بودن بد نیست، ولی حضور شخصیت هایی مثل اون آقای کلاه حصیری به سر ، یا چنین افرادی رو زیاد دوست نداشتم .
در کل داستانیه که بـاید حتما خونده بشه .
 
بالا