تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع shekoofeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

کمی بیش از یک جمله! (بانگم!)



"... چیزی شبیه آنچه که هنگام چسباندن یک صدفِ خالی به گوش‌مان، می‌شنویم؛ چنان‌که گویی صدف [اصلاً تهی نبوده بلکه] پر است. تو گویی که تهی، در عین حال آکنده از چیزی‌ست؛ یا که سکوتْ با نوعی هیاهو همراه است. نه اینکه این چیز یا آن چیز وجود دارد، بلکه این خودِ صحن ِ وجود است که گشوده است: چیزی وجود دارد".
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

واااااااااااااااااای!!
این جمله آخری از کی بود؟! خارق العاده بود (به معنای واقعی کلمه) :o

من نمی دونم این جمله از کی بوده ولی من چیزی که ازش می فهمم فوق العاده است. نمی تونم درست بیانش کنم....

منظورش اینه که کسی نمی تونه ادعا کنه که عدمی هست. خود «عدم» هم آکنده از وجوده و وجدان آدم ها نمی تونه باور به عدم داشته باشه و به اینکه چیزی وجود نداره. میشه گفت به نحوی همون الهیاتی رو داره بیان می کنه که انسان حتی اگر به عدم باور پیدا بکنه باز هم این باور او را به علم به وجود رهنمون می کنه. چون عدم نمی تونه پرده ای از کثرت باشه و کثرت و تغییر در عدم معنا ندارد (و به اعتقاد بنده، همین که باور کرد چیزی هست و بستری از وجود مطرح است که اشیاء در آن تحقق پیدا می کند بسیاری از مسائل عالم را بایستی بپذیرد. همچون خداوند و واجب الوجوذ و وحدت وجود و ...)
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

يه چيزي مينويسم كه مال يه روانشناسه نه فيلسوف .ولي خب جاي بحث داره.
علامت انسان رشد نيافته اين است كه ميخواهد بزرگوارانه در راه يك هدف جان بسپارد و حال انكه علامت انسان رشد يافته اينست كه ميخواهد در راه يك هدف به فروتني زندگي كند.
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

به نقل از Pouya :
واااااااااااااااااای!!
این جمله آخری از کی بود؟! خارق العاده بود (به معنای واقعی کلمه) :o

من نمی دونم این جمله از کی بوده ولی من چیزی که ازش می فهمم فوق العاده است. نمی تونم درست بیانش کنم....

منظورش اینه که کسی نمی تونه ادعا کنه که عدمی هست. خود «عدم» هم آکنده از وجوده و وجدان آدم ها نمی تونه باور به عدم داشته باشه و به اینکه چیزی وجود نداره. میشه گفت به نحوی همون الهیاتی رو داره بیان می کنه که انسان حتی اگر به عدم باور پیدا بکنه باز هم این باور او را به علم به وجود رهنمون می کنه. چون عدم نمی تونه پرده ای از کثرت باشه و کثرت و تغییر در عدم معنا ندارد (و به اعتقاد بنده، همین که باور کرد چیزی هست و بستری از وجود مطرح است که اشیاء در آن تحقق پیدا می کند بسیاری از مسائل عالم را بایستی بپذیرد. همچون خداوند و واجب الوجوذ و وحدت وجود و ...)

از امانوئل لویناس
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

فلسفه ییعنی استدلال کردن درمورد عقاید ومذهبی
البن همه یفلسوفات نظرهای متفاوتی دارند
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

نظر من اینه که این جمله برمیگرده به دید انسان!

اگه با دید منطقی به یه صدف نگاه کنیم فقط یه صدفه به عنوان جز کوچکی از دریا!!

اما اگه بهش گوش کنیم میبینیم که در واقع این یه دریاست که چون تونسته تو سایز کوچکی همون دریای بزرگ رو به ما برسونه اتفاقا ارزش والاتری داره!!

چیزی که تو سکوت هم هست!!در سکوت مطلق ناشنیدنی ها را شنیدن توانی!!

هرچیزی به دید انسان برمیگرده و فکر میکنم این بند به خوبی نشون میده که چیزی که ما بهش میگیم تهی در واقع فقط برای ما تهی هست چون ما توان دید هرچیزی رو با منطق نداریم و گاها به جای دید منطقی درک فلسفی افق گسترده تری رو برامون ایجاد میکنه
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

هرگز نمیشه گفت چه جور چیزی وجود داره.
فقط میتونیم بفهمیم چیزی هست؛ همین ...
صدف، خالیه. اما چیزی میشنویم. همینطور هم درباره وجود، با شهور میفهمیم چیزی هست.
چه چیزی؟ نمیدونیم...
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

تجسم اسارتی به وسیله ی اسارتی دیگر به همان اندازه معقول است که بخواهیم چیزی را که واقعا وجود دارد به وسیله ی چیزی که وجود ندارد نشان دهیم.
-دانیل دوفو
پ.ن:این جمله رو من اول کتاب طاعون آلبر کامو دیدم. حالا نمیدونم در اصل نسخه ی طاعون هم این جمله اول کتاب اومده یا اینکه مترجم اضافه کرده.
 
  • لایک
امتیازات: s`dni
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

به نظرم یعنی ادم هیچ وقت نباید کم توقع باشه چون به همون اندازه که توقعشو کم میکنه به همون اندازه از رسیدن به ارزوهاش جا میمونه و خودشو محدود به شرایط فعلیش میکنه و تا اخر سعی میکنه با همون شرایط بسازه و اسمشو میذاره خوشبختی.
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

خب یه مسئله ای هست.
توی علم منطق ما داریم که ارزش p=>q در صورتی که p یه گزاره ی غلط باشه و q یه گزاره ی صحیح باشه ، صحیحه. در واقع اگه از یه چیز غلط یه چیز درست رو نتیجه بگیریم یه کار منطقی و معقول انجام دادیم!
بنابراین اگه دوفو این درک خیلی ساده رو از علم منطق داشته باشه منظورش اینه که تجسم اسارتی در اسارت دیگر باید معقول باشه که در این صورت باز میتونم توجیه کنمش برای خودم. اگه منظورش عکس این باشه هم باز میتونم به یه نحو دیگه ای توجیهش کنم. اما سوال اصلی اینه که منظور دوفو اینه که نشان دادن یه چیز درست به وسیله ی یه چیز نادرست کار معقولی هست یا نیست
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

@درنا:این منطق های غربی چیست ک میاموزید؟! ;Dدقیقا نگرفتم چی گفتی...یعنی اگر الف کافی باشه برای رسیدن به ب ولی الف برقرار نباشه=>ب؟؟ =))
ی ذره واضحتر بگو....با این اوصاف منطق مسخره ترین چیزیه ک تا حالا دیدم :))

در مورد اون جمله...من فلسفی میگم نه منطقی:ب اندازه ی کافی غرق در بندها هستیم...نیازی نیست برای گسستن یکی(اگر بشود اگر نه!)بندی دیگر برای خودمان بسازیم
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

ببین هر گزاره اصولا دو تا ارزش ممکنه داشته باشه. صحیح یا غلط.
بعد توی منطق میشه گزاره ها رو ترکیب کرد. مثلاً:
ترکیب عطفی : اگه دو گزاره ی p و q رو داشته باشیم اگه به شکل عطفی ترکیبشون کنیم داریم: p ∧ q.
جدول ارزششون هم اینجوری میشه:
p q p ∧ q
د د د
ن ن ن
ن د ن
ن ن د
برای مثال اگه p = درنا هر روز به مدرسه میرود و q= درنا دانشجو است باشه، ارزش p ∧ q غلط میشه. چون p صحیح و q غلطه.

احتمالا ترکیب عطفی رو بلد بودی. کلا یه چیز کاملا منطقی به نظر میاد. تو ریاضی هم همیشه استفاده ش میکنیم. حالا ما با ترکیب عطفی کاری نداریم. همینجوری برای مثال گفتمش. ترکیبی که اینجا توی این جمله استفاده شده به نظرم ترکیب شرطیه.
ترکیب شرطی میگه که اگه دو گزاره ی p و q رو داشته باشیم.میتونیم به شکل شرطی ترکیبشون کنیم. داریم p → q.
جدول ارزششون اینجوری میشه :

p q p → q
د د د
ن ن د
د ن ن
د د ن
خب اولی که واضحه. اگه p صحیح باشه و q هم صحیح باشه اگه از p نتیجه بگیریم q کار درستی انجام دادیم.
دومی هم واضحه.اگه از یه چیز درست یه نتیجه ی غلط بگیریم کار اشتباهی انجام دادیم .
میمونه سومی و چهارمی که ممکنه به نظر غیر منطقی بیان ولی خب اساس علم منطق اینجوریه! توی ردیف سوم داریم که اگه p غلط باشه و q هم غلط باشه اگه ما از p نتیجه بگیریم q کار درستی انجام دادیم. یعنی اگه از یه چیز غلط یه چیز غلط دیگه رو نتیجه بگیریم کارمون درسته!توی چهارمی که دقیقا همون چیزی هست که توی جمله ی دوفو اومده هم داریم که اگه p یه گزاره ی غلط باشه , q یه گزاره صحیح باشه اگه از p نتیجه بگیریم q کارمون درسته! یعنی اگه از یه گزاره ی غلط یه گزاره ی صحیحو نتیجه بگیریم ارزش کاری که میکنیم صحیحه. یعنی نشان دادن یه چیز که وجود داره یا چیزی که وجود نداره از نظر منطقی یه کار صحیحه.
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

@درنا:دقیقا معیارت برای اینک بگی کدوم درسته و کدوم نادرست کی یا چیه؟! ;Dمن ک کلا منطق رو خیلی خیلی ناقص میدونم...توی فلسفه تمام اینا تبدیل میشه ب"انسان هیچ چیز را نمیتواند از چیز دیگری نتیجه بگیرد!!"(حالا وارد بحث فلسفیش نشیم بهتره...مشکل من سر منطقه)

از نادرست میشه نادرست رو تعبیر کرد آیا؟! :-?شاید اشتباه فهمیدم...ولی خیلی ساده میشه با لازم نبودن رسید ب اشتباه بودنش
در مورد آخری هم من قبول دارم چرت ترین چیزیه ک میشه گفت :))فقط نمیدونم کجای منطق اینا رو گفته!...
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

یکی از کلمه های ترکیب شرطی یا ترکیب عطقی یا جدول ارزش رو گوگل کن. همه جا همینه.یکی از ابتدایی ترین چیزایی که تو منطق هست همین هاست. حتی ما توی جبر با اینکه توی خود کتاب اینا نیست به شکل پیش نیاز برای اینکه کارمون آسون تر بشه اینا رو میخونیم.
من رو اینکه منظور دوفو چی بوده دوباره فکر کردم. به یه نتیجه ای رسیدم. اینکه خب شاید اگه از یه چیز نادرست یه چیز درست رو نتیجه بگیریم کار درستی انجام داده باشیم ولی شاید بشه گفت هر کار درستی لزوما معقول نیست.اگه این فرض رو داشته باشیم اونوقت شاید بشه گفت منظورش این بوده که تجسم اسارتی به وسیله ی اسارتی دیگه معقول نیست. ولی بازم من نمیتونم خودمو کاملا توجیه کنم.
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

يه مدتي ميگذره از جمله ي قبلي فك كنم ميشه الان بريم سراغ بعدي:

صداي جنگ چيزي رو به تو ياداوري ميكنه...كه چه طور مردي.

خيلي رو اين جمله فك كردم و برداشت هاي متفاوتي داشتم ، اما حس ميكنم حرف نويسنده چيز ديگه اي بوده...واقعا چه مفهومي داره؟
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

نشان دادن یه چیزی که وجود داره به وسیله ی چیزی که وجود نداره!معقول نیست !
پس نتیجه می گیریم جمله ی اول هم معقول نیست!

یه سوال :چرا بیش تر جملات فلسفی چرت و پرت ان؟
یا شاید به نظر ما چرت و پرت ان؟
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

مطمئني مفهومش همينه؟فك كنم.بشه تعبيراي ديگه اي هم داشت
اما من فك نميكنم كه جملات فلسفي چرت باشن...زماني ميتوني به يه جمله فلسفي علاقه مند شي كه مفهومشو خوب بفهمي.غير از اين حالت احساس ميكني شايد به قول خودت چرته...دليلش اينه كه مفهوم عميقي داره...

من خودم فك ميكردم اين جمله ميخواد بگه چون جنگ از كاراي غير انساني محسوب ميشه پس وقتي ميجنگي در واقع روحيه انسانيتت مرده،پس جنگ به تو ياداوري ميكنه كه چطور مردي
برداشت ديگه اي ندارين؟
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

جمله خیلی خوبیه. اما شاید خیلی ربطی به فلسفه نداشته باشه. به هر حال:

صدای جنگ، صدای مرگ انسانیت است.

برداشت من اینه.
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

صدای جنگ؟
به نظرم این جمله بیشتر بار ادبی و احساسی داره و در متنش بهتر و راحت تر می شه تحلیلش کرد. :-?
اما به یاد آوردن چیزی که باعث مرگت شده می تونه خوش آیند نباشه و اگر جنگ باعث می شه تو اون رو بیاد بیاری, پس جنگ داره کار بی رحمانه ای در قبال تو می کنه, پس جنگ بی رحمه.
اگه این برداشت رو از جمله داشته باشیم نویسنده هنرمندی زیادی در نشون دادن سیاهی جنگ داشته.
در کل این جمله احساس خاصی به من نمی ده. چرا جنگ باید باعث به خاطر آوردن نوع مرگ باشه....من ارتباط منطقی شون رو نمی فهمم. :-/
 
پاسخ : تفسیر این جمله ی فلسفی چیه ؟

یه سوال جمله فلسفی یعنی چی؟ :-/
من تا حالا فک میکردم چیزی که نمیفهمی یعنی چی
ولی خب به نظرم اشتباهه :-??
 
Back
بالا