پاسخ : مشاوره
به نقل از MALICE :
من هم خجالتیم
هم پراز استرس
یکی به دادمنم برسه
مهم نیست
حل میشه
مرحله اول
ده روز ... هر روز دو ساعت
یه آینه تهیه کن "هر چی بزرگتر بهتر"
وایسا جلوی آینه و حرف بزن
همچنین به طور فرضی معلم شو و به یه عده آدم فرضی درس بده
از طرف اونا سوال بپرس و بعد دوباره براشون جواب را توضیح بده
***شاید بقیه بگن دیوونه شدی ... ولی مهم نیست ... کاری که میگم انجام بده
هر وقت مرحله ی اول تموم شد ... مرحله ی دوم را میگم
به نقل از saghar kucholo :
بچه ها تو رو خدا یکی بدادم برسه
یکی از دوستام تا الان فک کنم ی 10 باری خود کشی کردی یکیش همین امروز بود قرص خواب خورده بود که مثلا بیدار نشه
یکی کمکم کنه
این خود کشیا هم همش به خاطر ی پسر احمقه! X-(
هر دوتاشونم تو سایت هستن
اولآ به دوستتون که میخواد خودکشی کنه :
راهش این نیست , اگه واقعآ دوسش داری باید صبر کنی , بالاخره درست میشه
اگه نشد , زمان خودش درسش میکنه
ضمنآ خودکشی راه داره ... اینا واسه جلب توجهه
اما پسر احمق هم حرف خوبی نیست
اگه دوستت این حرفای منو میخونه که هیچی
اگه نمیخونه با همین صراحت بهش بگو
اگر هم خواستی ... اسمشو پ.خ بده تا باهاش صحبت کنم ...
به نقل از L@d¥ ¢hêmî$t :
العان یه مدت هست که احساس میکنم از لحاظ روحی دارم داغون میشم
کاملن تنهایی رو ترجیح میدم
و این تنهایی بعضی وقتا من رو تا گریه میکشونه بازم دوس دارم تنها باشم ... دوس دارم چراغ اتاق ُ خاموش کنم و بعضی وقتا عم میخوام گریه کنم. ولی بازم اصلن و اصلن دلم نمیخواد از این تنهایی خودمو بیرون بکشم
فشار درسی و فکر و استرس هم که دیه
اگر تنهاییت به سیگار , مشروب , عشق به پسر "که خوب معلومه اشتباهه تو این وضعیت" , افت تحصیلی و عوامل مخرب دیگه نکشه ...
هیچ اشکالی نداره
دوره داره ... بذار خودش بگذره
اگه دوست صمیمی داری "دختر" و یا مامان و بابا ...اگه که واقعآ باهاش راحتی ... حرفاتو بهش بگو
اگه نداری با عروسکت حرف بزن ... هیچ اشکالی نداره
همه چیزو بهش بگو ... به جای اونم حرف بزن
سوال بیشتر داشتی , پ.خ هم جواب میدم ... در خدمتیم
به نقل از شقایـق³ :
من یه مشکلی دارم ، بس بزرگ!
قوه ی تصورم بر عکس عمل میکنه!
نخندین فقط!
ببینید ، من هر چیزی رو که راجع بهش فکر بکنم و تصور کنم اون موقعیت رو برام پیش نمیاد!
مثلا کافیه که من شب ، راجع به یه موضوعی فک کنم ، خیلی حتی ، امکان نداره خوابشو ببینم ...
فقط ـم راجع به خواب نیستا ...
در ضمن بخاطرِ اینکه به خودم تلقین میکنمم نیس!
بهش رسیدم واقعا ، مطمئن شدم که همینجوری ـم!
خیلی بده!خیلی با خودم کلنجار میرم سر این موضوع!
حتی وقتایی که میخوا یه اتفاقِ بد نیوفته ، راجع بهش فکر میکنم ... تصورش میکنم!
و واقعا ، اصلا اون اتفاق نمیوفته!
چیکار کنم؟
اولآ که تو خودت نمیتونی بگی تلقین هست یا نه
اینا باید یه روانشناس بگه که حداقل یه دوره درمان رفته باشی پیشش و بشناستت
ثانیآ اشکالش چیه ؟؟؟
یه کم بیشتر توضیح بده که چه مشکلی داری باهاش ؟؟؟